چند روز قبل در جریان بازی بارسا با رئال بتیس یک اتفاق غیرمنتظره در دنیای فوتبال افتاد. ژاوی سرمربی بارسا یک بازیکن 15 ساله را روانه بازی کرد. «لامین یامال» درحالی رکورد جوانترین بازیکن بارسا در لالیگا را به نام خودش ثبت کرد که در روز این بازی تنها 15 سال و 9 ماه داشت. البته بارسا به استفاده از بازیکنان جوانی که محصول آکادمی لاماسیا هستند، معروف است. اما حتی در این تیم که به بازیکنانی مثل گابی و پدری در 17 سالگی میدان داده هم، حضور یک بازیکن 15 ساله اتفاق جالبی است. یامال در دقایق کمی که در بازی بود به دلیل برتری مطمئن تیمش و اعتماد بهنفسی که از کادر فنی گرفته بود بازی چشمنواز و بدون استرسی را به نمایش گذاشت. شاید خیلیها از این اتفاق بهعنوان یک ماجرای ورزشی ساده یاد کنند و از کنارش راحت بگذرند، اما در فوتبال ما که تیمهای بزرگ عادت دارند حاصل سازندگی باشگاههای کوچک را در 24، 25 سالگی با رقم چشمگیری بخرند و به نیمکت بچسبانند تا بازیکنان خارجی سطح پایینی که حضورشان برای دلالها نان و آبدار است بازی کنند؛ استفاده یک باشگاه ثروتمند از بازیکنی 15 ساله اتفاق کوچکی نیست و نشان میدهد فوتبال دنیا چقدر روی بازیکنسازی سرمایهگذاری کرده است. در این پرونده سعی کردیم در گفتوگو با مجید جلالی که روزگاری طرحهای زیادی برای آکادمیهای فوتبالی و رشد فوتبال پایه داشت، اما مسئولان نادیدهاش گرفتند و همینطور نیما نکیسا که خودش از 18 سالگی درون دروازه پرسپولیس قرار گرفت و 20 سالگی ملیپوش شد، موانع بازیکنسازی در فوتبال کشورمان را بررسی کنیم.
مراقب نوجوانان با استعداد باشید
اینکه یک نوجوان با استعداد در سن کمی مسیر زندگیاش را در هر زمینهای که استعداد دارد، کشف کند اتفاق بدی نیست. اما خانوادهها، مربیان، مدارس، آکادمیهای ورزشی و هنری و... باید بدانند، اولین چیز در زندگی یک نوجوان این است که اقتضائات آن سن مثل تفریح، سرگرمی و ارتباط درست با گروه همسن وسالان را تجربه کند و از معایب شهرت دور باشد تا اگر مسیرش خوب طی نشد بهناگاه سرخورده و منزوی نشود. پرت شدن یک کودک با استعداد در دنیای بازیگری، خوانندگی، ورزش و... به دنیای بزرگسالانه شهرت و ثروت میتواند عواقب بدی برای آن داشته باشد و مراقبت زیاد و آموزش مستمر بزرگ ترها را میطلبد. از طرفی والدین باید دقت کنند با دیدن هر نوجوان موفقی، نباید به فرزندشان سرکوفت بزنند و او را ناتوان جلوه دهند. شاید هنوز مسیر لازم برای اینکه نوجوان بداند از زندگی چه میخواهد طی نشده و هیچ وقت هم دیر نیست. کشف استعداد اصولی دارد، هیچ دو نوجوانی مثل هم نیستند، به طور مثال اگر در یک باشگاه شطرنج یک نوجوان قهرمان کشور شد و با بزرگ سالان رقابت کرد؛ دلیل نمیشود چون دوستانش همان چیزها را یاد گرفتند بتوانند همانقدر موفق باشند و اگر نبودند تنبل و ناتوان هستند. شاید هنوز در مسیر درست قرار نگرفتند.
چرا باید ستارهها را زود کشف کرد؟
بهترینهای دنیا در چه سنی کشف شدند و چرا فوتبال ما از کشف دیرهنگام ستارهها لطمه میبیند؟
بیشتر فوقستارههای فوتبال دنیا طی دهه های اخیر در سنین نوجوانی کشف شدند. پله در 17 سالگی با تیم ملی برزیل در جام جهانی بازی کرد. مارادونا اولینبار در 17 سالگی پیراهن تیم ملی کشورش را پوشید. لوتار ماتئوس آلمانی، اولین جامجهانیاش را در 20 سالگی تجربه کرد. برای همین وقتی در 28 سالگی جام جهانی را بهعنوان کاپیتان ژرمنها بالای سر برد بازیکنی با تجربه محسوب میشد. وقتی بازیکنی در سنین کم ستاره میشود میتواند با کسب تجربه در سنین بالاتر به بازیکنی کاملتر تبدیل شود. مالدینی هم در 26 سالگی بازوبند کاپیتانی تیم ملی کشورش را میبست، اما بد نیست بدانید وحید امیری که طی 8 سال اخیر جزو بازیکنان ثابت ما بوده، تازه در 27 سالگی اولین بازی ملیاش را انجام داده است. حالا تصور کنید امثال او در 20سالگی کشف میشدند؛ آن وقت چه اثر بهتری روی فوتبال ما داشتند؟ در بین فوق ستارهها رونالدوی برزیلی مورد جالبی است. او در 19 سالگی بعد از یک سال فوق درخشان با بارسا، بهترین بازیکن جهان شد. مسی در 16 سالگی با حمایت رونالدینیو وارد تیم بزرگ سالان بارسا شد و درخشید. برای همین وقتی فقط 18 سال داشت تبدیل به یک ستاره شده بود. کریس رونالدو از 17 سالگی درخشش را شروع کرد و 18 سالگی بهعنوان منجی وارد منچستری شد که به خاطر از دست دادن دیوید بکام، روزهای تلخی را میگذراند. امباپه تنها 15 سال داشت که کشف شد و به موناکو آمد. اما او هم برای بازی در تیم بزرگ سالان موناکو زیاد منتظر نماند. همین بود که موفق شد در 19 سالگی در جامجهانی 2018 بدرخشد و قهرمانی جهان را تجربه کند و با آن همه خاطره ای که از او داریم تازه 24 ساله شده است. نیمار در همین سنین بود که برای جوانان سانتوس چنان خوب بازی کرد که زود به تیم بزرگ سالان منتقل شد. ستاره این روزهای منچستر سیتی یعنی هالند هم از 19 سالگی در ترکیب اصلی دورتموند درخشید و عجیب نیست حالا در 22 سالگی ستاره تیم پپ گواردیولا باشد و رکوردهای گلزنی را جابهجا کند. بهطور کلی هیچ فوقستارهای سراغ نداریم که طی دو سه دهه اخیر، درخشیده باشد، اما بعد از 24 سالگی مطرح شده باشد. اگر بازیکنی در این سنین تازه مطرح شود امکان تبدیل به یک ستاره شدن را ندارد؛ چون مصدومیت، محرومیت و خیلی چیزهای دیگر بخش جداییناپذیری از فوتبال هستند و بازیکنی که خیلی دیر به دنیای فوتبال معرفی شود فرصت کافی برای بهترین بودن و خاطرهانگیز شدن را نخواهد داشت، اما در هیچ کجای دنیا مثل اسپانیا بازیکنان فرصت رشد کردن از آکادمیها را پیدا نمی کنند. تیم اسپانیا که در یورو 2008، جام جهانی 2010 و بعد یورو 2012، به قاتل دیگر تیمها تبدیل شد و سه قهرمانی معتبر پشت سرهم را تجربه کرد از نوجوانی با هم بودند. درک تاکتیکی بالا، شناخت روحی، هضم شدن توانایی فردی و تکنیکی در بازی گروهی و... در حالی برای کاسیاس، اینیستا، ژاوی، فابرگاس، پویول، راموس، تورس و... رقم خورد که از سنین بسیارکم و کم وبیش تیم ملی نوجوانان در کنار هم بودند و فقط پیکه بعدها به جمع رویایی آنها اضافه شد. درحالی که فوتبال ما هنوز نه در رده باشگاهی و نه در رده ملی به جوانان بها نمیدهد، امکان تجربه کردن را از آنان سلب میکنیم و هیچ تصوری از اهمیت کنار هم بازی کردن آنها در دراز مدت نداریم. برای همین سال هاست امثال صیادمنش، قائدی و ... حتی فرصت بازی به عنوان بازیکن ذخیره را نداشتند و طی 5 سال اخیر هیچ پدیده ای به عنوان بازیکن جوان به تیم ملی اضافه نشده است. علت این ماجرا را میتوان در فوتبال دولتی دانست. باشگاه خصوصی آن چنانی نداریم، مدیریتها از جنس دوراندیشی نیستند؛ هر مدیر ترجیح میدهد بهقول خودشان با ترکاندن چند بمب در نقل و انتقالات، سر و صدا راه بیندازد و محبوب هواداران شود. آکادمی استاندارد فوتبال وجود ندارد تا با بازیکن سازی برای باشگاهها درآمدزایی شود. باشگاهها نیازی هم به این کار ندارند چون فقط مصرفکننده هستند و پول هم که از بیتالمال سرازیر میشود. برای همین توجه به تیمهای پایه وجود ندارد. برای غرامت به مربیان و بازیکنان معمولی و ضعیف خارجی چند صد میلیارد تومان پول هدر میدهیم اما حاضر نیستیم بخش کمی از آن را خرج زیرساخت ورزش و بازیکنسازی کنیم. تیمهایمان زمین تمرین و ورزشگاه استاندارد ندارند؛ از داشتن کمپهای خوب بیبهره هستند، اما هزینههای گزافی را به عنوان فسخ قرارداد فلان مربی و بازیکن میدهیم. در این شرایط عجیب نیست پدیده لیگ ما یک بازیکن 22 ساله مثل عمری باشد که به طور تصادفی کشف شده و اساساً در آن سن هم چندان پدیده محسوب نمیشود. در حالی که روزگاری ترکیب تیم ملی و نه حتی باشگاهها را بازیکنان 19، 20 سالهای مثل نکونام، کعبی، کاویانپور و... شکل میدادند. حتی در فوتبال ما اگر بازیکنی در سن کم کشف شود چون در مسیر درست قرار نمیگیرد ظرفیت دیده شدن را ندارد و سرنوشتش میشود مثل پیام صادقیانی که بعد از درخشش در 20 سالگی، در 27 سالگی به دلایلی برای همیشه از فوتبال محروم شد.
ردپای اقتصاد در بازی دادن به بازیکن 15 ساله
«مجید جلالی» مدرس بینالمللی فیفا از اماواگرهای تصمیم بحثبرانگیز «ژاوی» میگوید و این که چرا در لیگ ما چنین اتفاقاتی نمیافتد؟
مجید حسین زاده | روزنامهنگار
«لامین یامال» 15 ساله به جوانترین بازیکن تاریخ لالیگا با پیراهن بارسلونا تبدیل شد. آیا این تصمیم «ژاوی» در فوتبال حرفهای کار درستی بود که به یک بازیکن 15 ساله، فرصت داد تا در کنار تیم بزرگ سالان پا به توپ شود؟ اگر هست، چرا این اتفاق برای ما خیلی عجیب است و در لیگمان اصلا از چنین اتفاقاتی، خبری نیست؟
بارسا دیدگاه اقتصادی و سازندگی دارد
«مجید جلالی»، مربی و کارشناس فوتبال در ابتدای صحبتهایش میگوید: «دلیل این که شاهد چنین اتفاقاتی در فوتبال خودمان نیستیم، این است که در لیگ ما یک دیدگاه سازندگی حاکم نیست، حتی یک دیدگاه اقتصادی هم حاکم نیست. در صورتی که هرکدام از اینها حاکم بود، شما باید شبیه این اتفاق را بارها در لیگ میدیدید. شما وقتی آکادمی دارید، چنین تصمیمهایی دور از انتظار نیست و بارسا چون آکادمی دارد، دیدگاه اقتصادی و سازندگی دارد، به بازیکن 15 ساله میدان میدهد.»
در آکادمی لیورپول 290 نفر کار میکنند
او به خاطرهای درباره اهمیت داشتن آکادمی اشاره میکند و میگوید: «مثلا من یادم است که یک روز در آکادمی لیورپول بودیم. مدیر آکادمی این باشگاه انگلیسی میگفت که ما این جا نزدیک 290 نفر کارمند داریم یعنی در آکادمی لیورپول 290 نفر کار میکردند. او توضیح میداد وقتی ما «مکمنمن» را به رئال مادرید فروختیم، هزینه 11 سال آکادمی را با فروش همین یک بازیکن درآوردیم. حالا شما در نظر بگیرید، وقتی چنین دیدگاهی بر فوتبال جهان حاکم باشد، حتی اگر دیدگاه فقط اقتصادی باشد، بازی دادن به استعدادها در اولویت قرار میگیرد.»
تیم بزرگ سالان ویترین هر باشگاه است
«جلالی» درباره فواید بازی دادن به ستارههای نوجوان میگوید: «وقتی شما آکادمی دارید، ویترین شما میشود تیم بزرگ سالان. بنابراین وقتی یک بازیکن آکادمیتان را در تیم بزرگ سال بازی میدهید، در ویترینتان یک بازیکن و استعداد را معرفی میکنید و آن بازیکن ارزش افزوده میگیرد، قیمتش بالا میرود و آن سرمایه باشگاهتان میشود. یعنی هم در حوزه ساخت اقتصاد باشگاه یک اتفاق مهم رقم میخورد و هم در زمینه ساخت بازیکن برای فوتبال و تیمملی کشور و باشگاهش».
بازی دادن به نوجوانان قطعا غرامت دارد
از او درباره درست یا اشتباه بودن بازی دادن به یک بازیکن 15 ساله، آن هم در سطح لالیگا میپرسم که میگوید: «اعتماد به یک بازیکن 15 ساله، نه تنها در فوتبال حرفهای اشتباه نیست که کار بسیار بزرگی است و هر مربی این کار را نمیکند. مربیهایی که صرفا نتیجه خواه هستند، ابدا سمت چنین تصمیمهایی نمیروند. شما وقتی یک بازیکن جوان، نوجوان و کم تجربه را بازی میدهید، به عنوان یک مربی وقتی چنین تصمیمی میگیرید، در درجه اول دارید روی شغل خودتان ریسک میکنید. چون بازی دادن به جوان قطعا غرامت دارد و هر مربی راضی نمیشود که دست به این کار بزند. حق هم دارد، با خودش میگوید من به این جا آمدم و باید نتیجه بگیرم، هوادار هم از او همین را میخواهد».
ما استعدادها را تربیت نمیکنیم
«جلالی» درباره این که چرا در ایران برخی بازیکنان که استعدادشان زود کشف شد، زود هم فراموش و نابود شدند، میگوید: «دلیلش این است که استعدادهای ما در آکادمیها، خوب تربیت نمیشوند. در آکادمیهای ما فقط به آنها فوتبال یاد میدهند، آن هم شاید به صورت ناقص، در حالی که یک استعداد را باید از جنبههای مختلف تربیت کنید تا آیندهاش را تضمین کنید. یکی از این جنبهها، مهارت فوتبالیاش است.»
کاش زودتر به دایی، طارمی و ... اعتماد میشد
او در پایان میگوید: «بازیکن های خیلی زیادی در ایران سراغ دارم که استعدادشان دیر شکوفا شد. شما حساب کنید که اگر بعضی از این بازیکنها استعدادشان زودتر و به موقع کشف می شد، چه اتفاقات بزرگی رقم میخورد؟ مثلا علی دایی، در 23 سالگی کشف شد. شما حساب کنید اگر در 16 سالگی به او اعتماد میشد و پا به مستطیل سبز میگذاشت، میتوانست چه افتخاراتی کسب کند؟ همچنین وحید امیری، مهدی طارمی و خیلیهای دیگر.»
تصمیم «ژاوی» نه درست بود و نه غلط
«نیما نکیسا» که در18 سالگی در بزرگ سالان پرسپولیس بازی کرده، درباره ضرورت توجه به فوتبال پایه میگوید
دروازهبان سابق تیمملی کشورمان در 18 سالگی درون دروازه تیم بزرگ سالان پرسپولیس ایستاد، در 20 سالگی برای تیم ملی در جام ملتها درخشید و زمان بازی در جامجهانی فرانسه هم 22 ساله بود. او درباره تصمیم سرمربی بارسلونا برای بازی دادن به یک بازیکن 15 ساله میگوید: «ما باید ببینیم نظام ساختارسازیمان در فوتبال پایه چطور است؟ آیا فوتبال پایهمان شبیه یک مدرسه است و ما طبق برخی شاخص های اصلی، میخواهیم در آن سرمایهگذاری کنیم و برای مربیها تعهدی به وجود بیاوریم و برنامههای دقیق و گستردهای برای ایجاد زیرساختهای لازم داشته باشیم یا نه؟ آیا خانوادههای بازیکنان را به یک سطح فـــرهنــگی برای تربیت یـک قهرمانی که آیندهای را برای او متصور هستیم، رساندیم؟ چه از لحاظ تغذیه بازیکن و استراحت و چه از لحاظ روانی به او توجه داریم؟ اگر بارسلونا و ژاوی تصمیم میگیرند که یک بازیکن 15 ساله را به زمین بفرستند، میدانند که چه ساختارسازی را انجام دادهاند بنابراین امروز دارند نفع آن را میبرند.
ما به تک استعدادها دلخوش هستیم
او درباره خودش که از 18 سالگی در تیم بزرگ سالان پرسپولیس توپ زده، میگوید: «من در نظام آموزشی تیم پاس، با شانسهایی که آوردم و البته تلاشهای زیادی که داشتم، خدا را شکر توانستم خودم را به جایگاهی برسانم که برای تیمملی کشورم هم بازی کنم، اما الان شما دقت کنید که ما چند سال است که انتقال بازیکن از تیم نونهالانمان به نوجوانان کاهش معناداری مییابد؟ از نوجوانان به جوانان، جوانان به امید و امید به بزرگ سالان مدام ریزش دارند، یعنی اینطور نیست که ما بهصورت مدام ساختارسازی کنیم که آنها بتوانند خودشان را در شرایط خوبی نگه دارند. ما در کشورمان بیشتر دلخوش هستیم به تک استعدادهایی که ظهور میکنند».
بازیکن 15 ساله از لحاظ آناتومیکی آماده بازی با بزرگسالان نیست
از نکیسا که خودش هم خیلی زود در تیم بزرگ سالان فرصت بازی پیدا کرده، می پرسم که آیا از نظر حرفهای، تصمیم سرمربی بارسلونا را درست میداند یا نه؟ که میگوید: «باید شاخص های زیادی را در نظر گرفت. بازیکن 15 ساله از لحاظ رشد آناتومیکی و حتی روانی در شرایط کامل برای بازی در تیم بزرگ سالان قرار نگرفته است. بنابراین این که بگوییم چون بارسلونا این کار را کرده، پس قطعا درست است و همه تیمها میتوانند از او الگوبرداری کنند، صحیح نیست اما دلیلی هم ندارد که بگوییم کار نادرستی است چون تیم پزشکی بسیار قوی بالای سر بازیکنانشان است، به لحاظ ساختار عضلانی حتما بازیکن را در سطحی دیدند که بتوانند از او استفاده کنند، اما واضح است که نوع استخوانبندی یک بازیکن 15 یا 16 ساله با بازیکن 27 یا 28 ساله خیلی در تقابلهای شخصی در زمین به چشم خواهد آمد».
بازی در بزرگ سالان پرسپولیس دست من نبود
او درباره این که آیا اگر به گذشته برگردد، باز هم در 18 سالگی در تیم بزرگ سالان پرسپولیس بازی خواهد کرد یا نه؟ میگوید: «دست من نبود، دست مربیان من بود و یک بازیکن در آن سال یعنی 30 سال پیش، قطعا دوست داشت برود تیم بزرگ سالان. اما بهطور کلی، بازی با تیم بزرگ سالان در آن سن و سال نیاز به یک پروتکل حفظ و نگهداری دارد که باید کاملا در نظام آموزشی فوتبال ما نهادینه شود. شما ببینید یک بازیکن اگر در اروپا در 15 سالگی به شرایط بازی در تیم بزرگ سالان رسیده، آیا تیمهای دیگر مانند رئال، چلسی، بایرن مونیخ و ... هم این کار را کردند؟ درست است که شما دارید یک بازیکن 15 ساله را به جهان معرفی میکنید، اما مانند این است که یک موتور 300 سیسی را میگذارید کنار موتورهای 1000 سیسی. این قطعا یکسری عواقب هم خواهد داشت».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوباره سروکلۀ بالونها در آمریکا پیدا شد.مقامات واشنگتن اعلام کردند که ارتش این کشور درحال ردیابی یک بالون ناشناخته دیگر در نزدیکی حریم هوایی خود است. هنوز روشن نیست که این بالون دقیقا چیست و متعلق به چه کشوری است. این بالون بر فراز هاوایی مشاهده شده است و در آن منطقه تاسیسات حساسی وجود نداشته است. این شیء به آرامی به سوی مکزیک در حال پرواز است. به گزارش انبیسی، ارتش آمریکا از هفته گذشته در حال رصد این بالون است و به این نتیجه رسیده است که این بالون تهدیدی برای ترافیک هوایی یا امنیت ملی نیست و سیگنال مخابراتی ندارد. یک مقام آمریکایی گفت که هنوز روشن نیست این بالون مربوط به هواشناسی است یا موضوع دیگری در میان است اما آمریکا همچنان میتواند در صورت نزدیک شدن بالون به زمین آن را ساقط کند. مقامات آمریکایی میگویند گمان نمیکنند که این بالون متعلق به چین باشد اما برای شناسایی هویت آن تلاش میکنند. بالون جاسوسی چینی اوایل فوریه گذشته بر فراز آمریکا خبرساز شد. پس از مدتی روشن شد که این بالون اطلاعات حساسی را از آمریکا جمعآوری کرده است. این بالون سرانجام سرنگون شد اما اعلام شد که در گذشته نیز موارد دیگری از پرواز بالونهای جاسوسی چینی بر فراز آمریکا و دیگر کشورهای جهان وجود داشته است. بر اساس گزارش سال ۲۰۱۸ اندیشکده آمریکایی «رند/ Rand» درباره راهبردهای جنگ مدرن چین، این نوع کشتیهای هوایی از این حیث برای چینیها جذاب است که «هزینه کمتری دارند... و اطلاعات دقیقتری» نسبت به ماهوارهها ارائه میکنند، علاوه بر این ها، این بالونها نسبت به هواپیماهای تجسسی «کمتر آسیبپذیر هستند». از طرفی، تصاویر ماهوارهای جدید نشان میدهد که ظاهرا ارتش چین در یک پایگاه نظامی در شمال غربی این کشور یک بالون بزرگ ساخته است. باتوجه به تصاویر ماهوارهای که توسط شرکت تصویربرداری ماهوارهای «بلک اسکای» در نوامبر ۲۰۲۲ گرفته شده و به صورت اختصاصی در اختیار سی.ان.ان. قرار گرفته است نشان میدهد که یک کشتی هوایی به طول ۳۰ متر بر فراز یک باند فرودگاهی به طول تقریبی یک کیلومتر مشاهده شده است. این نوع از کشتیهای هوایی که «بلیمپ» نام دارند از نوع کشتیهای هوایی بدون اسکلت به حساب میآیند. کارشناسان امور هوافضا به سیانان گفتهاند که این تصاویر از پایگاهی در صحرای چین گرفته شده و در این تصاویر، زیرساختهای پروازی برای این گونه کشتیهای هوایی و آشیانهای بزرگ برای نگهداری از آنها دیده میشود. تاریخچه استفاده از بالون به جنگ جهانی اول بازمیگردد. اگرچه از آن موقع تا کنون پیشرفت هواپیماهای جاسوسی و فناوری ماهوارهها باعث شده تا کشورها اطلاعات دقیقتر و قابل اعتمادتری از هدف به دست آورند اما بالونها همچنان جایگاه مهم خود را دارند. دلیل آن هم این است که بالونها یک وسیله بسیار ارزان برای جمع آوری اطلاعات هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بهاره موفقی/ پس از چند سال از شروع طرح تعویض کارت ملی با کارت هوشمند ملی، هنوز صدور این کارت ها با چالش و دست انداز مواجه است. به طوری که 600 هزار نفر از جمعیت متقاضی استان بنا به اعلام ثبت احوال استان، با گذشت حدود یک سال و نیم از زمان ثبت درخواست خود، هنوز موفق به دریافت کارت هوشمند ملی نشده اند. البته این بازه زمانی در گلایه های مردمی به بیش از 2 سال معطلی هم می رسد و مردم ناچار شدند تا زمانی نامعلوم با تکه کاغذی که به عنوان رسید کارت ملی به آنها داده شده، همه فعالیت های رسمی و اداری خود را انجام بدهند که فرسوده شدن این کاغذها به مرور زمان و کمرنگ شدن متن روی آنها، دردسرهای خودش را هم دارد.
در این گزارش مسئولان مربوط درباره زمان نهایی صدور کارتهای افسانهای هوشمند اظهار بی اطلاعی می کنند و صدور آن را جزو اختیارات سازمان ثبت احوال کشور می دانند.
داده های آماری درباره کارت هوشمند ملی
به گزارش خراسان رضوی، برای پیگیری ماجرای کارت های ملی هوشمند که قرار بود خیلی زودتر از اینها داستانش پایان یابد و در خانه شهروندان تحویل شود با معاون فناوری اطلاعات و آمارهای جمعیتی ثبت احوال استان خراسان رضوی گفت و گو کردیم.
محمدرضا محسنی درباره تعداد کارت های صادر شده، کارت های در دست صدور و... پاسخ می دهد: مطابق آخرین آمار، در تاریخ دهم اردیبهشت، کل جمعیت واجد شرایط دریافت کارت ملی هوشمند در استان 5 میلیون و 200 هزار نفر بود. تا کنون 5 میلیون و 143 هزار درخواست ثبت شده است، یعنی نزدیک به 99 درصد جمعیت واجد شرایط، درخواست دریافت کارت را داده اند، اما 56 هزار نفر هیچ اقدامی برای دریافت کارت هوشمند نکرده اند. ضمن این که هر سال عددی بین 100 تا 120 هزار نفر به جمعیت واجد شرایط ما اضافه می شود.
محسنی ادامه می دهد: از مجموع درخواست ها 4 میلیون و 420 هزار کارت در استان تحویل شده است؛ یعنی حدود 85 درصد درخواست های ما صادر و تحویل شده است. 127 هزار کارت در دفاتر پیشخوان و ادارات ما آماده تحویل است اما صاحبان آنها برای دریافت مراجعه نکرده اند. حدود 600 هزار کارت نیز در دست صدور است که این تعداد از متقاضیان، از حدود یک سال و نیم قبل درخواست خود را ثبت کرده بودند. با توجه به تعداد کارت های هوشمند آمادهای که به گفته محسنی در دفاتر خدماتی تلنبار شده، از وی می پرسیم: «اطلاع رسانی قبلی در این زمینه بر این مبنا بود که کارتهای هوشمند توسط پیک به افراد تحویل میشد، چرا کارتها را تحویل نداده اید؟ از طرفی برخی شهروندان گلایه مند هستند که وقتی کارت ها طبق وعده اعلام شده به آنها تحویل نشده است، چرا پس از پیگیری های مکرر شهروندان به صورت حضوری، حداقل آماده شدن کارت را به آنها خبر نداده اند تا خودشان برای دریافت کارت مراجعه کنند؟» که در پاسخ می گوید: به طور قطع برای تمام شماره هایی که هنگام در خواست کارت از متقاضیان دریافت شده، پیامک ارسال شده است. ممکن است شماره تغییر کرده باشد، موقع ارسال پیامک، تلفن همراه خاموش باشد یا در دسترس نباشد. با وجود این، در سه تا چهار نوبت ارسال پیامک داشته ایم.
30 هزار و 800 مشهدی درخواست کارت نداده اند
وی با ارائه جزئیات این آمار در شهر مشهد ادامه می دهد: در مشهد 2 میلیون و 860 هزار نفر واجد شرایط داریم که میزان درخواست ها، 2 میلیون و 830 هزار نفر بوده است. یعنی نزدیک 99 درصد جمعیت واجد شرایط، درخواست دریافت کارت ملی هوشمند را داده اند و 30 هزار و 800 نفر هنوز اقدامی در این زمینه نکرده اند. 2 میلیون و 430 هزار کارت هوشمند ملی در شهر مشهد تحویل شده است. کارت های آماده تحویل هم 70 هزار و 100 مورد است که هنوز برای دریافت مراجعه نکرده اند. کارتهای در دست صدور نیز 331 هزار عدد است.
زمان صدور کارت ها مشخص نیست
معاون فناوری اطلاعات و آمارهای جمعیتی ثبت احوال استان در پاسخ به این سوال که چرا برخی از کارت های هوشمند ملی هنوز صادر نشده است، بیان می کند: علت تاخیر این است که کارت هوشمند تولید خارج است و به دلیل تحریم ها و بومی سازی و مشکلات بودجه ای، دیرتر به دست ثبت احوال می رسد. وی درپاسخ به این سوال که این کارت ها چه زمانی صادر خواهد شد، می گوید: متاسفانه نمی توانم زمان آن را اعلام کنم چون کارت ها به صورت متمرکز و از سمت ثبت احوال کشور صادر می شود و هیچ استانی خودش صادر کننده نیست و اطلاعی از زمان صدور ندارد. از طرفی، صدور کارت منوط به تامین کارت خامی است که شرکت های طرف قرارداد ثبت احوال در بیرون از سازمان اقدام به تامین آن می کنند و تولیدات آنها هم منوط به مسائل بودجه ای است. بنابراین اگر کارت تامین شود، بلافاصله آن را صادر می کنیم و امکان صدور را داریم. هم اکنون ارائه خدمات به افراد با شناسنامه و رسید کارت هوشمند قابل انجام است و مشکل را از این طریق فعلا مرتفع کرده ایم.
واگذاری اقدامات المثنی و تعویض کارت هوشمند ملی به دفاتر پیشخوان
محسنی در پایان خاطر نشان می کند: در گذشته بحث المثنی و تعویض کارت هوشمند ملی فقط در سازمان ثبت احوال صورت می گرفت و دفاتر پیشخوان فقط درخواست اولیه را می گرفتند، اما از اواخر سال گذشته درحال فعال سازی دفاتر و واگذاری تدریجی کار به آنها هستیم. هم اکنون بیش از 20 دفتر در استان فعال شده اند که این اقدام را انجام میدهند و تعدادشان در مشهد 12 دفتر است. بنابراین دیگر نیازی نیست که شهروندان برای این منظور به سازمان ثبت احوال مراجعه کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اتفاقات پیشبینی نشده، یکی از رایجترین دلایل دیر رسیدن افراد به محل کار و قرار ملاقاتهاست که از کنترل فرد خارج است. اما دیر رسیدن عادتی است که انگار بعضیها نمیتوانند آن را از سرشان بیندازند و همه ما اشخاصی را میشناسیم که انگار هرگز وقتشناس نیستند. «هوگو اسپایرز»، استاد علوم شناختی اعصاب در یونیورسیتی کالج لندن و از نویسندگان مقالهای در همین باره گفته است: «احتمالا سازوکاری در مغز هست که موجب میشود برخی افراد دیر به جلسات و قرارها برسند زیرا زمان رسیدن را کمتر از وقتی که واقعا طول میکشد تا برسند، در نظر میگیرند.» اما آیا میتوان از منظر روانشناسی دلیل دیر کردن همیشگی این افراد را پیدا کرد؟ بله، در ادامه به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد.
وظیفهشناسی کمتر
شخصیت افراد در دیر رسیدنشان به جاهای مختلف نقش دارد. برخی ویژگیهای خاص شخصیتی مانند وظیفهشناسی کمتر، میتواند موجب شود برخی افراد کارهایی را که از قبل برایشان برنامهریزی کرده بودند، یادشان برود. همچنین خوشبینی، سطح پایینی از اعتماد به نفس، ناتوانی در مدیریت هیجانات و ... میتواند برداشت ما از گذشت زمان را تغییر دهد.
مشکلات روحی افراد
بعضی اشخاص به دلیل مشکلات روحی یا وضعیت نامناسب عصبی، وقت نشناس میشوند و دیر میکنند. کسانی که از اضطراب بالایی رنج میبرند، اغلب حاضر نیستند با بعضی چیزها روبهرو شوند بنابراین دیرتر به محل مدنظر میروند. کسانی که عزتنفس کافی ندارند اغلب به تواناییهای خود شک دارند. همین سبب میشود که وقت زیادی را برای بررسی کارهای خود خرج کنند. افسردگی هم اغلب با کمبود انرژی همراه است و در نتیجه پیدا کردن انگیزه کافی برای رفتن به هر جایی بسیار دشوار میشود. اضطراب اجتماعی، افسردگی، اختلال وسواس فکری و عملی، خودشیفتگی، اعتیاد به موادمخدر، اسکیزوفرنی و ... هم می تواند از دلایل وقت نشناسی باشد.
نداشتن برنامهریزی
نگرشها و احساسات مردم درباره حضور بهموقع متفاوت است. بعضیها دوست دارند همیشه زودتر از موعد به قرارها برسند و برخی دیگر اینطور نیستند و آن را نشانه عجولبودن میدانند. این مسئله به باورهای افراد هم بستگی دارد. در صورتی که شما دیررسیدن را بیادبی بدانید، هم خودتان بهموقع همهجا حاضر میشوید و هم کسانی را که دیر میرسند، بیادب تلقی میکنید. ما این عادت ها و باورها را در دوران کودکی و محیط مدرسه از والدین و دیگران یاد میگیریم. به طور کلی آنهایی که در فرهنگهای متمرکز بر زمان یا زمانمحور رشد کردهاند و تمام کارهای زندگی روزمره آنها زمان مشخصی دارد، به ساعت بیشتر توجه میکنند. در واقع روال زمانبندی ما برای انجامدادن کارها چیزی نیست که مادرزادی آن را بلد باشیم بلکه مسئلهای است که ما با گذشت زمان باید به آن توجه کنیم.
تسلیم برچسبهای منفیشدن
بیشتر ما برای اولین بار در مدرسه، ارزش وقتشناسی و دیرنکردن را میآموزیم چون معمولا در مدارس تأخیر با جریمه همراه است. بااینحال، این دقیقا همان جایی است که برچسبگذاریهای منفی برای دیررسیدن شروع میشود. معمولا دانشآموزانی که تأخیر دارند، چنین جملاتی را بسیار میشنوند: تو تنبلی، زیادی میخوابی، خیلی بینظمی و .... آنها با تمام این برچسبها زندگی میکنند و بعد شبیه همان چیزهایی میشوند که مردم درباره آنها میگویند! بنابراین اگر افراد در دوران کودکی همیشه دیر به مدرسه میرسند، اصلا تعجبی ندارد که در بزرگسالی هم همین رویه را ادامه بدهند. ممکن است به آن ها برچسب «کسی که همیشه دیر میرسد» را زده باشند و در آینده هم این موضوع به حقیقت پیوسته باشد.
نکاتی برای مدیریت بهتر زمان
فرقی نمیکند که دلیل همیشه دیر رسیدن تیپ شخصیتی شما باشد یا عادات، باورها و مشکلات سلامتروان. کسانی که مثل شما مشکل مدیریت زمان دارند و همیشه دیر به محل کار یا قرارها میرسند، میتوانند با بهرهگیری از چند روش ساده مشکل خود را حل کنند.
از تقویم یا دفترچه یادداشت استفاده کنید| تقویم، دفترچه و نرمافزارهای تلفنهای همراه برای یادداشتبرداری و تنظیم زمان، ابزارهای فوقالعادهای هستند. یک تقویم کاغذی یا دفترچهیادداشت رومیزی را روی میز تحریر یا میز اتاقخواب خود و جایی که همیشه میبینید، قرار بدهید. خود را عادت بدهید و تمرین کنید که هر روز به این تقویم یا دفترچه نگاهی بیندازید.
نظم داشته باشید| اگر همیشه پیداکردن وسایلتان دلیل تأخیرتان میشود، داشتن نظم و ترتیب به شما کمک بسیاری خواهد کرد. مکانی را برای قراردادن کلیدها، کیف پول، کفشها و تلفن همراه تعیین کنید. همهچیز را سر جای مخصوص خود بگذارید تا دفعه بعدی که قراری مهم دارید، وسایل را زودتر پیدا کنید.
زودتر از موعد حرکت کنید| پیش از آن که راهی محل کار یا قرار شوید، مسیرهای منتهی به آن جا را بررسی کنید. سعی کنید بفهمید که برای رسیدن به محل مدنظر چقدر زمان نیاز دارید. حالا 10 تا 15 دقیقه زمان اضافی هم در نظر بگیرید، چون ممکن است به این مدتزمان برای خلاصی از ترافیک نیاز داشته باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چند سالی است که موضوع کسری تراز صندوق های بازنشستگی به عنوان یکی از معضلات ریشه دار اقتصاد ایران مطرح است. به طور خلاصه معضل صندوق های بازنشستگی که در بسیاری از کشورهای جهان کم و بیش مطرح است بیش از همه به تغییرات جمعیتی بر می گردد. تغییر نسبت جمعیت جوان به سالمند موجب شده است تا ضمن کاهش تعداد بیمه پردازان، سهم دریافت کنندگان مستمری از صندوق های بازنشستگی افزایش یابد. در ایران طی دهه های اخیر، به دلیل ناکارآمدی صندوق های بازنشستگی و اداره سیاسی آن ها و همچنین تسهیل قوانین بازنشستگی و پوشش بیمه ای و بازنشستگی برای بسیاری از قشرها، مصارف صندوق های بازنشستگی به ویژه تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری افزایش یافته است. در حالی که ورودی این صندوق از محل استخدام های جدید تغییر چندانی نداشته است. دولت ها نیز به دلیل کسری بودجه با تاخیر، بدهی خود را در قالب شرکت های عمدتا زیان ده به این صندوق ها پرداخت کرده اند. در نتیجه این صندوق ها، مالک طیف وسیعی از شرکت ها شده اند که یا چندان سودده نیستند یا به دلیل دخالت های سیاسی در عزل و نصب مدیران آن ها و تغییرات مداوم با تغییر دولت ها، دچار ناکارآمدی و زیان شده اند.
در چنین شرایطی و با این که در بسیاری از اسناد بالادستی، معضل صندوق های بازنشستگی و لزوم کاهش ناترازی آن ها به عنوان یک سیاست کلان مطرح شده است، اما در عمل دولت ها و مجلس ها، اراده سیاسی لازم برای این اقدام را نداشته اند. واقعیت هم این است که در وهله نخست و در کوتاه مدت مهم ترین اقدام، افزایش سن بازنشستگی است که تجربیات جهانی از جمله آخرین نمونه آن در فرانسه نشان داده است که هرگونه افزایش سن بازنشستگی تبعات اجتماعی و اعتراضی به دنبال خواهد داشت. بنابراین طبیعی است که اقدام در این زمینه باید با احتیاط دنبال شود.
در چنین شرایطی اظهارات نسنجیده و تعابیر غلط یک مقام وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و تعابیر هشدارآمیز وی می تواند اثر منفی بر فضای رسانه ای و اراده سیاسی اصلاح صندوق های بازنشستگی بگذارد. در ویدئوی منتشر شده، مدیرکل بیمههای اجتماعی وزارت کار با لحنی هشدارآمیز می گوید: «به زودی مجبوریم کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم»! هرچند این اظهارات با واکنش به موقع دبیر شورای اطلاع رسانی دولت همراه شد و وی در توئیتی نوشت: درخصوص بیدقتی و کجسلیقگی یک مدیر وزارت رفاه در بیان راهحلی نادرست برای حل ناترازی صندوقهای بازنشستگی، وزیر رفاه تاکید کرد موضع مذکور، شخصی و مؤکداً برخلاف سیاستهای دولت و اقدامات این وزارتخانه برای حل ریشهای و ساختارمند معضلات بجا مانده از گذشته است.
در نهایت این ادبیات نابجا برای یک هشدار بجا ما را به ضرورت بازخوانی معضل صندوق های بازنشستگی رهنمون می کند. سهم کمک دولت به صندوق ها از کل منابع بودجه عمومی از 12 درصد در سال 1393 به 15 درصد در بودجه 1402 رسیده است. همچنین نسبت پشتیبانی که نشان دهنده تعداد بیمه شدگان به مستمری بگیران است، در صندوق تامین اجتماعی از 6.1 در سال 1393 به 4.2 در سال 1400 رسیده است. این نسبت برای صندوق بازنشستگی کشوری از 1.07 در سال 1391 به 0.59 در سال 1400 رسیده است. شاخص سوم نیز فاصله میانگین سن بازنشستگی تا امید به زندگی (میانگین سن مردم ایران) است. این شاخص در سال 1330 منفی بود، به این معنا که میانگین سن بازنشستگی 56.9 سال و امید به زندگی 46 سال بود، اما با گسترش امکانات بهداشتی به ویژه پس از انقلاب به تدریج امید به زندگی در سال 1400 به 77 سال رسیده، اما سن بازنشستگی در همین سال 51.5 است. این فاصله نشان دهنده هزینه ای است که صندوق های بازنشستگی متحمل می شوند و در نهایت از جیب بودجه عمومی یعنی از جیب عموم مردم برداشته می شود و نتیجه آن را در کسری بودجه و تبعات تورمی آن می بینیم.
تردیدی نیست که اصلاح صندوق های بازنشستگی یک روند یک طرفه نیست که صرفا با افزایش سن بازنشستگی رقم بخورد، بلکه حتما باید موارد دیگری در اولویت باشد. باید تعهدپذیری دولت در پرداخت به موقع مطالبات و اصلاح روند سیاسی اداره این صندوق ها و شرکت های آن ها نیز به موازات در دستور کار قرار گیرد تا به تدریج در سال های آینده از بار فزاینده صندوق های بازنشستگی بر اقتصاد کشور کاسته شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وزارت نیرو در روزهای اخیر از طرح اختصاص پاداش
صرفه جویی برق رونمایی کرده است. بر این اساس محاسبات نشان می دهد مشترکان مناطق عادی با مصرف در مرز الگو، در صورتی که مصرف خود را 33 درصد نسبت به سال گذشته کاهش دهند، 150 هزار تومان پاداش دریافت خواهند کرد و به این ترتیب قبض برق آن ها بستانکار خواهد شد.اظهارات وزیر نیرو حاکی از این است که طرح پاداش صرفه جویی مصرف برق امسال از ابتدای خرداد تا انتهای شهریور و با ابعادی به مراتب گسترده تر از طرح سال گذشته، اجرا خواهد شد.
سال گذشته طرح پاداش صرفه جویی چگونه بود؟
سال گذشته طرح پاداش صرفه جویی در مصرف برق، به این صورت بود که مشترکانی که در چارچوب الگوی مصرف (برای مناطق عادی در ایام گرم سال معادل 300 کیلووات ساعت)، برق مصرف کنند، به ازای هر کیلووات ساعت، 500 تومان تشویق می شدند. بر این اساس اگر مشترکی دو سال قبل 300 کیلووات ساعت مصرف داشته و سال گذشته این رقم را به 250 کیلووات ساعت می رساند، قبض برق وی رایگان می شد و اگر مصرف خود را بیشتر کاهش می داد، بستانکار می شد.کارنامه این طرح در سال گذشته، حاکی از موفقیت نسبی این طرح است. به طوری که 40 درصد مشترکان خانگی مشمول دریافت پاداش شده اند، 1350 میلیارد تومان پاداش صرفه جویی پرداخت شده و قبض 8 میلیون مشترک رایگان شده است.
نسخه 1402 طرح پاداش صرفه جویی برق با 2ویژگی جدید
با این حال، جزئیات طرح امسال وزارت نیرو که قرار است از ابتدای خرداد تا پایان شهریور اجرایی شود، نشان می دهد که حداقل دو تغییر در آن انجام شده که این طرح را به نسبت جذاب تر کرده است.تغییر اول این طرح این است که بر خلاف سال گذشته که فقط مشترکان در محدوده الگوی مصرف می توانستند از پاداش صرفه جویی بهره مند شوند، امسال همه مشترکان می توانند مشمول این طرح باشند. دومین تغییر این طرح نیز این است که سقف پاداش صرفه جویی به شرحی که در ادامه گفته می شود، افزوده شده است.
نحوه محاسبه پاداش کاهش مصرف
جزئیات این طرح نشان می دهد که میزان پاداش در نظر گرفته شده بسته به میزان مصرف برق مشترکان، متفاوت بوده و هر چه میزان مصرف بیشتر باشد و مشترک در پله های بالاتر مصرفی قرار داشته باشد، رقم پاداش هر کیلووات ساعت برق نیز کمتر می شود. مبنای محاسبه پرداخت پاداش هم (همان طور که این طرح برای آن منظور، تعریف شده)، میزان کاهش مصرف برق نسبت به دوره مشابه پارسال است.با این اوصاف، در مناطق عادی (که الگوی مصرف ماه های گرم سال 300 کیلووات ساعت در ماه است)، اگر مشترکان در بازه تا 150 کیلووات ساعت مصرف برق خود را کم کنند، به ازای هر کیلووات ساعت کاهش مصرف، 2 هزار تومان پاداش می گیرند. این رقم برای طبقه مصرفی 150 تا 300 کیلووات ساعت 1500 تومان، برای طبقه مصرفی 300 تا 450 کیلووات ساعت، 1000 تومان و برای طبقه مصرفی بیش از آن، 500 تومان است.اگر بخواهیم در مثالی منافع این طرح را برای مشترکان بگوییم، می توان در نظر گرفت، اگر مصرف خرداد سال گذشته یک مشترک ۳۰۰ کیلوواتساعت بوده و مصرف خرداد امسال او به ۲۰۰ کیلووات ساعت برسد؛ این مشترک برای کاهش ۱۰۰ کیلووات ساعت برق پاداش میگیرد که این پاداش در مناطق عادی ۱۵۰ هزار تومان است. طبق اطلاعات وزارت نیرو از آن جایی که بهای برق مصرفی زیر الگو 100 تومان است (بررسی خراسان نشان می دهد این رقم احتمالا به طور متوسط بیان شده است)، می توان گفت که هزینه برق این مشترک بدون پاداش (و با یک حساب سرانگشتی) حدود 20 هزار تومان می شود و در صورت تخصیص پاداش کاهش مصرف، این مشترک 130 هزار تومان بستانکار خواهد شد.
از سوی دیگر جزئیات این طرح برای مناطق گرمسیر ( که الگوی مصرف آن 3 هزار کیلووات ساعت در ماه است) نشان می دهد که پاداش کاهش هر کیلووات ساعت برای طبقه مصرف زیر 1500 کیلو وات ساعت در ماه، هزار تومان است و این رقم برای طبقات مصرفی 1500 تا 3 هزار کیلووات ساعت 750 تومان و برای بیش از 3 هزار کیلووات ساعت نیز 500 تومان است. بنابراین طبق محاسبات انجام شده، با کاهش مصرف مشترکان در این مناطق از 3200 کیلووات ساعت به 1800 کیلووات ساعت در ماه، پاداشی در حدود یک میلیون تومان به مشترک تعلق خواهد گرفت. وزیر نیرو البته این را هم گفته که نقدی سازی پاداش کاهش مصرف در حال بررسی است و در صورت امکان این پاداش به صورت نقدی شاید پرداخت شود.
چطور می توان در مناطق عادی 100 کیلووات ساعت مصرف برق را کم کرد؟
بر اساس اعلام وزارت نیرو، مشترکانی که در مناطق عادی زندگی میکنند و الگوی مصرف برق آنها ۳۰۰ کیلووات است، میتوانند تنها با استفاده از دور کند کولر آبی به میزان ۱۰۰ کیلووات کاهش مصرف برق داشته باشند؛ همچنین ایجاد سایهبان برای کولر، استفاده نکردن از دستگاههای برقی غیرضروری، کاهش مصرف در ساعات ۱۴ تا ۲۱ و رعایت دمای آسایش یعنی دمای ۲۴ درجه از جمله اقداماتی است که میتواند به کاهش مصرف برق خانوادهها کمک کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار شمار زیادی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، معلمان را پرورشدهندگان جواهر قیمتی «نسل نوجوان و جوان» و معماران آینده کشور خواندند و با تبیین بایدها و نبایدهای مهم نظام آموزش و پرورش گفتند: نظام در مقابل توقعات خود از معلمان، باید در قبال مشکلات مختلف آن ها، حقیقتا احساس مسئولیت کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، ایشان جامعه معلمان را از بهترین و شریفترین قشرهای کشور دانستند و با سپاس از زحمات این مجاهدان بردبار و سختکوش و متعهد در همه شهرها و روستاهای کشور افزودند: ارزش و اهمیت پرورش نسلی آگاه، عالم، اهل فکر و منطق، مومن، با اراده و «برخوردار از اخلاق اسلامی و تعهدات ملی» برای ساختن آینده کشور، با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست.
مطهری نمونه یک معلم حقیقی و کامل
رهبر انقلاب با گرامیداشت یاد استاد شهید مطهری به عنوان نمونه یک «معلم حقیقی و کامل» و توصیه به معلمان برای بهرهگیری از آثار ایشان، حدود 5 هزار معلم شهید را جلوهای از سربلندی جامعه معلمان در آزمونهای گوناگون 45 سال اخیر برشمردند و افزودند: معلمان عزیز، فرزندان ملت را همان گونه که برای فرزند خود آرزو دارند، «خوشبخت، سربلند، عاقل، باسواد و برخوردار از رفتار احترامبرانگیز» بار بیاورند که این مهم، علاوه بر درس دادن، با رفتار و کردار معلمان تحقق خواهد یافت.
حضرت آیتا... خامنهای، تشویق دانشآموزان به حضور در مراکز برکتآفرین از جمله مساجد و هیئتها را توقعی دیگر از معلمان بیان کردند و گفتند: حضور دانشآموزان در مدارس، علاوه بر یادگیری برکات دیگری دارد که از روشهای مجازی قابل تحقق نیست؛ ضمن این که روند آموزش و پرورش از کرونا، فتنهها، اغتشاشات و ایجاد ناامنی در خیابانها و برخی مسائل دیگر ضربه خورده است.
ضرورت احیای احساس هویت ایرانی- اسلامی و شخصیت ملی
رهبر انقلاب زنده کردن احساس «هویت ایرانی- اسلامی و شخصیت ملی» در نوجوانان و جوانان باهوش کشور را وظیفهای اساسی دانستند و گفتند: در این روند، مسئله زبان فارسی، پرچم کشور و احساس عزت و افتخار به ایرانی بودن مهم است که البته این مسائل با توصیه و حرف حاصل نمیشود، بلکه باید مفاخر و سوابق فرهنگی، علمی و تاریخی را به دانشآموز تعلیم حقیقی داد.
ایشان پس از بیان توقعات از معلمان، احساس مسئولیت همهجانبه حاکمیت در قبال جامعه معلمان را ضرورتی واقعی دانستند و گفتند: معیشت معلمان خیلی مهم است اما مشکلات معلمان فقط معیشتی نیست و دایره گستردهای دارد که مهارتآموزی، تجربهآموزی و رسیدگی به دانشگاه فرهنگیان از جمله آن هاست.
پیشرفت بدون نقش آموزش و پرورش ممکن نیست
رهبر انقلاب درباب مسائل اصلی آموزش و پرورش، عبور از گردنههای دشوار پیشرفت همهجانبه کشور را بدون کمک و ایفای نقش آموزش و پرورش غیرممکن دانستند و با تأکید بر اهمیت درک جایگاه عظیم این مجموعه در نظام مدیریتی کشور، افزودند: خطای راهبردی برخی مسئولان گذشته این بود که متأسفانه قدر و عظمت و قدرت تأثیرگذاری آموزش و پرورش را نمیدانستند و به این مجموعه به عنوان مزاحم و مصرفکننده بیفایده بودجه نگاه میکردند.
مشکلات امروز وجود نداشت اگر...
حضرت آیتا... خامنهای با اشاره به اتفاقنظر بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بر محور بودن مدرسه برای گرهگشایی از مشکلات کشور، افزودند: همان گونه که این متخصصان میگویند، اگر در 20 سال قبل به موضوع مدرسه رسیدگی کرده بودیم امروز بسیاری از مشکلات وجود نداشت؛ بنابراین چاره کار در برنامهریزی صحیح و همت جدی برای اصلاح مدرسه است و همه مسئولان، تصمیمسازان، تصمیمگیران و آحاد مردم باید اهمیت حیاتی دستگاه آموزش و پرورش را درک کنند.
انتقاد از بی ثباتی در آموزش و پرورش
رهبرانقلاب با انتقاد از بیثباتی در مدیریت آموزش و پرورش گفتند: دستگاه به این عظمت با تغییر مداوم وزیر، ضربه میخورد؛ به خصوص این که تغییر وزیر گاهی تغییر معاونان، مدیران میانی و حتی مدیران مدارس را هم در پی دارد.
«ضرورت انطباق ساختار، محتوا و نظام درسی آموزش و پرورش با نیازهای کشور» نکته مهم دیگری بود که رهبر انقلاب با تأکید بر آن گفتند: کشور به همان اندازه که به نیروی متفکر و دانشمند احتیاج دارد به نیروی ماهر کار هم نیازمند است،اما آیا اکنون نسبت متعادلی بین آموزشهای رایج در دبیرستانها با آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای برقرار است؟ و دالان عبور از مدرسه و دبیرستان برای رسیدن به دانشگاه و نحوه توزیع منابع انسانی در بخشهای مختلف کشور، مسیری درست است؟
آموزش و پرورش کنونی نیازمند تجدیدنظر است
حضرت آیت ا... خامنهای، مسئولان را به تأمل و تجدیدنظر درباره مسیر کنونی آموزش و ارزیابی میزان بهرهوری آن برای کشور فراخواندند و افزودند: سیاست اصلی آموزش و پرورش باید آموزش علم نافع و تأمین نیازهای امروز و فردای کشور باشد.
خصوصی سازی آموزش و پرورش؛ هرگز
ایشان با اشاره به برخی دیدگاه ها درباره خصوصی سازی آموزش و پرورش، گفتند: این فکر وجود داشته در بعضی از مسئولان کشور در گذشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم. بدهیم دست بخش های خصوصی بروند، این خرج سنگین و این بودجه سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم. دستشان درد نکند، برای نابود کردن کشور فکر خوبی است این. رهبر انقلاب ادامه دادند: شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است. هیچ نظامی نمی تواند این شأن را از خودش دور کند، قابل تفکیک نیست از نظام. تربیت و تعلیم کشور به عهده نظام حاکم بر این کشور است. در همه دنیا همین جور است. یک مواردی یک استثناهایی دارد مثل همین مدارس به اصطلاح غیرانتفاعی که حالا در کشور وجود دارد. این ها موارد استثنایی است. قانون اساسی ما هم که این را به صراحت بیان کرده. بنابراین مسئله برونسپاری معنی ندارد. این شأن دستگاه حاکم قابل واگذاری نیست.
کم توجهی به مدارس دولتی بی عدالتی محض است
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان، به ضرورت کیفیت بخشی به مدارس دولتی هم اشاره و خاطرنشان کردند: نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته میشود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش می بندد، ضعف مدرسه است. وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آن قدر نبود که بتواند در مدرسهای که شهریه می گیرد ثبت نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد . این بیعدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.
سند تحول به روزرسانی شود
«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» موضوع اساسی دیگری بود که رهبر انقلاب در خصوص آن پنج توصیه خطاب به مسئولان بیان کردند: «اول، سند تحول به صورت مستمر تکمیل و به روزرسانی شود». «دوم، از سند تحول حمایت قاطع و به اجرای آن کمک شود». «سوم، برای سند تحول که سندی متقن و خوب است بدیل و رقیبی درست نشود». «چهارم، نقشه راه دقیق اجرای سند تحول از ستاد تا مدارس تهیه و در دولت و مجلس از آن حمایت شود» و «پنجم، در نقشه راه، شاخصهای قابل اندازهگیری معین شود که بر اساس آن ها پیشرفت اجرای سند دایماً رصد شود».
موضوع دیگری از نظام مسائل اصلی آموزش و پرورش که حضرت آیتا... خامنهای به آن پرداختند، مسئله سرنوشتساز «جذب معلم» بود.
غصه کمبود معلم
ایشان با اشاره به کمبود معلم به علت نبود پیشبینیهای درست در گذشته، گفتند: معلمان زیادی در سراسر کشور از جان مایه میگذارند، اما همچنان با کمبود معلم متعهد و کارآمد روبه رو هستیم که راه حل آن، تلاش و سرمایهگذاری بیشتر روی تقویت زیرساخت ها و ظرفیت های دستگاه های تربیت معلم به خصوص دانشگاه فرهنگیان و همچنین استفاده از معلمان مجرّب، مؤمن و قدیمی است. رهبر انقلاب، رصد شایستگیهای حرفهای و عمومی معلم در طول دوران خدمت و اکتفا نکردن به گزینشهای بدو خدمت را نیز ضروری دانستند و گفتند: ضوابط گزینش نباید کم رنگ شود.
ضرورت جذابیت و به روز بودن کتاب ها
«تألیف جذاب، بهروز و مبتکرانه کتابهای درسی» ضرورت دیگری بود که حضرت آیتا... خامنهای درباره آن گفتند: کتابهای درسی در همه رشتهها بهگونهای باشد که یادگیری آن ها نسل جوان را سر شوق بیاورد.
ایشان،«گنجاندن مفاهیم اسلامی و معرفی مفاخر اسلامی و ایرانی و سرآمدان دانش و اکتشافات علمی در تاریخ ایران» را از جمله کارهای لازم در بهروز کردن کتابهای درسی و متناسب با تغییر زمانه برشمردند و خاطرنشان کردند: منظور برخی افراد از تغییر زمانه، تغییر اصول است در حالی که اصولی مانند عدالت، انصاف و محبت هیچگاه تغییر نمیکند بلکه روبناهایی همچون شیوههای نگارش و بیان، تغییرپذیر هستند.توصیه پایانی رهبر انقلاب در این دیدار، اهتمام به امور پرورشی در مدارس بود که با قدردانی از توجه به این موضوع در ستاد آموزش و پرورش، گفتند: البته اهتمام به امور پرورشی باید در مدارس نیز امتداد داشته باشد، اما اکنون اثر چندانی از آن مشاهده نمیشود و مدارس زیادی مسئول پرورشی ندارند البته کار پرورشی هم باید بهگونهای جذاب باشد که بچهها را فراری ندهد.
حضرت آیتا... خامنهای با تأکید بر تعیین تکلیف هر چه سریعتر مدیریت آموزش و پرورش برای پیشبرد قاطع و بهتر امور در این دستگاه، گفتند: ما به آینده آموزش و پرورش و کارهای بزرگ معلمان محترم امیدوار هستیم.
در ابتدای این دیدار آقای صحرایی سرپرست وزارت آموزش و پرورش، گزارشی از فعالیتهای سال گذشته و برنامههای پیشروی این وزارتخانه بیان کرد.
اجراییسازی سند تحول، تکمیل مراحل اجرایی قانون رتبهبندی، به سازی کتاب های درسی و گسترش آموزشهای کاربردی، بهروزرسانی نظام پرورشی برای هویت و سبک زندگی دانشآموزان، تعیین تکلیف بازماندگان از تحصیل، افزایش کیفیت مدارس دولتی، کنکور اختصاصی تربیت معلم و همچنین تأسیس پردیس اختصاصی تربیت «معلم پرورشی» از محورهای گزارش سرپرست وزارت آموزش و پرورش بود.
دردی که شد زخم عمیق ؛مدارس کم کیفیت دولتی
رهبر انقلاب در بیانات روز معلم، در کنار مطالب متعدد درباره آموزش و پرورش به نقد خصوصیسازی این نهاد پرداختند و مجدد بر مسئله کیفیت بخشی مدارس دولتی تصریح کردند. ما بر این دو موضوع ذرهبین انداختیم و با یکی از وزرای سابق هم کلام شدیم
غفوریان-درد و غصه قدیمی کم کیفیتی و عدم توجه کافی به «مدارس دولتی» که می توان به جرئت گفت، این درد امروز به زخمی عمیق تبدیل شده، بخش مهمی از بیانات دیروز رهبر انقلاب در جمع معلمان بود که برای چندمین نوبت در سالهای اخیر به آن تصریح کردند. همچنین ایده خصوصیسازی آموزش و پرورش که پیش از این برخی مسئولان از آن سخن گفته بودند، دیروز با انتقاد شدید رهبر انقلاب مواجه شد.
فراوان دردهای آموزش و پرورش
کیست که امروز به دردها، مشکلات و کمبودهای آموزش و پرورش و نهاد «مدرسه» آگاه نباشد؛ بیشک همان آقایانی که در صدر وزارتخانه آموزش و پرورش نشستهاند، نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ، میدانند که مدارس دولتی با وجود همه تلاش هایی که در سال های گذشته درخصوص بهبود وضعیت و کیفیتشان صورت گرفته، همچنان با نقطه مطلوب فاصله بسیار دارند.
از احساس بی پناهی مدارس دولتی
کاسته شد؟
رهبر انقلاب شهریور 1399 درباره مدارس دولتی این طور گفته بودند: «باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی به گونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند.»
بخشی از اشاره ایشان به آمار مرتبط با میزان قبولشدگان کنکور از مدارس دولتی و غیردولتی بود که هر ساله در ایام پس از اعلام نتایج برترینهای کنکور به بحث داغی تبدیل می شود؛ بحث داغی که مرور نتایج و آمار آن اغلب بر تاسف و نگرانی مردم به ویژه خانواده هایی که فرزندانشان در دولتیها درس میخوانند، میافزاید. مگر می توان آمار ناچیز برترینهای کنکور از مدارس دولتی را دید و نگران و مضطرب نشد؟ طبیعی است، برترینهای کنکور از میان دانش آموزان مدارس باکیفیت که برای آن ها وقت و سرمایه گذاشته شده است، برمیخیزند، نه از مدارسی که مدیر مدرسه نمی داند، به کدام درد مدرسه ۷۰۰-۶۰۰ نفری خود برسد و قطعا منطقی است که من به عنوان پدر و مادر دانش آموز، با این شرایط احساس کنم که فرزندم در یک مدرسه « بی پناه » رها شده است.
این یک بی عدالتی محض است
صراحت روز گذشته رهبر انقلاب در ادامه دغدغههای پیشین ایشان است که گفتند: «وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آنقدر نبود که بتواند در مدرسهای که شهریه میگیرد ثبت نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
حال به نظر شما، چند درصد خانوادههای با تمکن و توان مالی کافی، حاضرند، فرزندشان را در مدارس دولتی نامنویسی کنند؟
ما آمار چند سال اخیر برترین های کنکور را استخراج کردیم که خود شاهد عینی فاجعه مدارس دولتی است:
-در سال 1401 از میان 40 نفر برتر کنکور صرفاً یک دانشآموز در مدرسه دولتی عادی تحصیل کرده است. ۲۹ نفر از مدارس استعدادهای درخشان و ۹ نفر از مدارس غیرانتفاعی بودند و یک نفر از مدرسه نمونه دولتی بود.
-در کنکور ۱۴۰۰ نیز از ۳۰ نفر رتبه برتر گروههای تجربی، ریاضی و انسانی، ۲۰ نفر از دانشآموزان مدارس سمپاد، ۵ دانشآموز از مدارس غیردولتی و سه دانشآموز از مدارس نمونهدولتی بودند و در میان رتبههای برتر کنکور، دانشآموزان مدارس دولتی عادی حضور نداشتند.
-در کنکور سال ۹۹، دارنده رتبه هفتم گروه آزمایشی علوم ریاضی در مدرسهای کاملاً دولتی درس خوانده بود و ۶۷ درصد رتبههای برتر برای مدارس سمپاد، ۱۸ درصد غیردولتی و ۱۰ درصد مدارس نمونه دولتی بودند.
-در کنکور ۹۸ تمام رتبههای برتر از میان مدارس خاص و غیردولتی بودند و جای مدارس دولتی عادی خالی بود؛ ۷۰ درصد رتبههای برتر کنکور این سال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان مدارس سمپاد بودند، سهم غیردولتیها ۱۴ درصد و نمونه دولتیها ۱۳ درصد بود.
آمار این فاجعه در کل قبولی هاست
شاید این فاجعه بیشتر آن جا معنا پیدا کند که ببینیم این نسبت ضعیف مدارس دولتی در میان رشته ها و رتبه های خوب، در کل پذیرفتهشدگان کنکور جاری و ساری است. در این باره خسرو ساکی، رئیس سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش، پس از اعلام نتایج کنکور 1401 این طور گفته بود: «در آزمون سراسری سال ۹۹-۹۸، ۹۴/۸۳ درصد رتبههای زیر سه هزار برای مدارس استعدادهای درخشان، نمونه دولتی، غیردولتی و مدارس شاهد بودند و این مدارس فقط۸۷/۳۱درصد دانشآموزان را تحت پوشش قرار میدهند.»
وقتی نتوانستند، گفتند بدهیم
به بخش خصوصی
همانطور که گفته شد، دردهای آموزش و پرورش یکی دوتا نیست و مهمتر این که امور پنهانی هم نیستند. وقتی برخی دولت ها در برابر اصلاح آن خود را ناتوان دیدند، موضوع واگذاری آموزش و پرورش به بخش خصوصی را مطرح کردند. موضوع و ایدهای که رهبر انقلاب روز گذشته به شدت از آن انتقاد کردند: «این فکر وجود داشته در بعضی از مسئولان کشور در گذشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم. بدهیم دست بخش های خصوصی بروند، این خرج سنگین و این بودجه سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم. دستشان درد نکند، برای نابود کردن کشور فکر خوبی است این.»
مهندس محمود فرشیدی مطرح کرد :
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به مدارس نمی رسد
برای بررسی و نگاه کارشناسانه به این موضوعات به سراغ مهندس محمود فرشیدی از وزرای سابق آموزش و پرورش میروم. فرشیدی که این روزها در بستر بیماری است و برایش آرزوی شفا و سلامتی داریم، معتقد است: اگر نظام آموزش و پرورش به اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اهتمام کند، بخش زیادی از این مشکلات برطرف می شود.
سند تحول از وزارتخانه خارج نمی شود
دکتر فرشیدی با وجود این دیدگاهش اما یک آسیبشناسی هم می کند: متاسفانه سند تحول از فضای وزارتخانه خارج نمی شود و به نوعی در ساختار و بوروکراسی حاکم در این سیستم استحاله می شود و چیزی از آن به بدنه آموزش و پرورش به ویژه به مدارس منتقل نمی شود. او پیشنهاد می دهد: ما باید بتوانیم سند تحول را به زبان ساده و به ادبیات مدرسه تبدیل و معلمانمان را با این سند آشنا و آن ها را آماده اجرای آن کنیم. دکتر فرشیدی در کنار این موضوع، به درد همیشگی آموزش و پرورش یعنی کمبود «بودجه» هم اشاره می کند: متاسفانه دولت های گذشته آن چنان که باید از نظر بودجه برای آموزش و پرورش جایگاهی قائل نبودند. حاکمیت وقتی باور کند که مبنای پیشرفت کشور آموزش و پرورش است، راهی جز اعطای اعتبارات و توجه کافی به آن ندارد. در این میان نگاه شخص رئیس جمهور به این نهاد، بسیار مهم است و امیدواریم توجهاتی که در این دولت با اختصاص بودجه 38 هزار میلیاردی رقم خورده است، بتواند در ادامه و در سال های آینده نیز با قوت بیشتری ادامه یابد و شاهد بهبود شرایط این نهاد باشیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«خضر عدنان» سمبل مقاومت فلسطین
اسیر فلسطینی که در واکنش به بازداشت غیرقانونی خود دست به اعتصاب غذا زده بود در اثر اهمال کاری رژیم صهیونیستی پس از 86 روز تحمل سختی در زندان به شهادت رسید. گروه های مقاومت به تل آویو هشدار دادند که این جنایت بی پاسخ نخواهد ماند
گروه بین الملل-در حالی که طی هفتههای گذشته شمار بسیاری از فلسطینیان و سازمانهای بین المللی درباره وضعیت بحرانی خضر عدنان اسیر فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی هشدار داده و خواستار آزادی هرچه سریع تر او برای حفظ جانش شده بودند اما صهیونیستها در قضاوت کامل از پذیرش این خواستهها سرباز زدند تا در نهایت عدنان پس از هفتهها اعتصاب غذا و کوتاه نیامدن از آرمان مبارزه به شهادت برسد.وکیل شهید عدنان گفت:«ما شهید خضر عدنان را به علت کوتاهی مستقیم و عامدانه رژیم صهیونیستی در رسیدگی به وضعیت سلامتی او از دست دادیم. ما خواستار آزادی شهید عدنان به قید وثیقه شدیم اما دادگاه رژیم صهیونیستی این درخواست را نپذیرفت». خضر عدنان 45 ساله از اعضای جنبش جهاد اسلامی بود که از 86 روز پیش در اعتراض به بازداشت خودسرانه خود به دست اشغالگران اعتصاب غذا کرده بود و در وضعیت جسمانی نامناسبی به سر میبرد و بارها درباره وخامت اوضاع جسمانی او به اشغالگران هشدار داده شده بود. وی از هفته پیش در پی وخیم شدن اوضاع جسمی به بیمارستان منتقل شد اما رژیم صهیونیستی اجازه نداد که هیچ یک از وکلا، پزشکان یا طرفهای حقوقی با وی تماس بگیرند و از اوضاع سلامتیاش با خبر شوند. دو روز قبل دادگاه نظامی رژیم صهیونیستی در زندان عوفر با درخواست آزادی او با وجود شرایط جسمانی وخیمی که داشت، مخالفت کرد. در تاریخ مبارزاتی فلسطین افراد زیادی وجود دارند که به دلیل کارهای مهمی که انجام دادهاند هیچ گاه یاد و خاطره آن ها از اذهان فلسطینیها پاک نخواهد شد و شهید عدنان یکی از این دلیر مردانی بود که روش مبارزاتی او سرمشق دیگران شده است. در واقع خضر عدنان شیوه اعتصاب غذای فردی را در زندان های صهیونیستی باب کرد و پس از او بسیاری از اسیران فلسطینی بدون اتهام، راه او را پیش گرفتند.
پاسخ راکتی مقاومت
در پی شهادت عدنان، گروه های مقاومت به رژیم صهیونیستی هشدار دادند که این جنایت بیپاسخ نخواهد ماند. جنبش حماس در بیانیهای ضمن محکوم کردن شهادت عدنان هشدار داد:«رژیم اشغالگر مسئولیت کامل شهادت شیخ خضر عدنان را برعهده دارد، زیرا از آزادی وی خودداری کرد و او را در معرض سهلانگاری عمدی پزشکی قرار داد. جنایات و اقدامات تروریستی رژیم اسرائیل و حکومت فاشیستی آن علیه مردم و زندانیان فلسطینی باید مورد توجه جهانیان قرار گیرد».جهاد اسلامی نیز با بیان این که مسئولیت کامل جنایت انجام شده با رژیم اشغالگر است، تاکید کرد: «این شیخ مبارز هیچگاه از زیر بار مسئولیتش در حمایت از حق و دفاع از مردمش فرار نکرد و لحظات عمر خود را در راه دفاع از مقدساتش گذراند. ما همواره مبارزه کردهایم و میکنیم و این مبارزه متوقف نخواهد شد و دشمن جنایتکار بار دیگر متوجه خواهد شد که جنایات او بیپاسخ نخواهد ماند. مقاومت با تمام قدرت، قاطعیت و استواری ادامه خواهد یافت».در همین باره، روز سهشنبه چندین راکت از نوار غزه به سوی شهرکهای صهیونیستنشین شلیک شد تا نشان دهد که مقاومت در حالت آماده باش قرار دارد و اسرای خود را رها نخواهد کرد.خبرگزاری فلسطینی شهاب گزارش داد که مقاومت فلسطین بیش از 20 راکت به سمت شهرکهای صهیونیست نشین اطراف غزه شلیک کرده است.ارتش رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد که 21 راکت از غزه به سمت اراضی اشغالی شلیک شده و این رژیم توانسته تنها 4 راکت را رهگیری کند.همچنین یک جوان فلسطینی عملیات شهادت طلبانهای را در سرزمین های اشغالی انجام داد که طی آن سه شهرکنشین زخمی شدند. از سوی دیگر، در زندان عوفر هم اسرا در واکنش به شهادت عدنان با زندانبانان صهیونیست درگیر شدند.شاید تا چند سال پیش بین گروه های مقاومت و اسرا هماهنگی کافی و لازم برای مبارزه با اشغالگران وجود نداشت اما اکنون یک اتحاد بین دو طیف فلسطینیها به وجود آمده است که چه در بیرون و چه در بند دشمن را به زانو درآوردهاند. مقامات تلآویو اگر تاکنون از سلاح مقاومت در غزه و کرانه باختری نگران بودند الان از اعتصاب غذای اسرا هم وحشت دارند.
نخستین پرچمدار مقابله با ایجاد دو قطبی در تاریخ مشهد
ناشنیدهها درباره زندگی و اقدامات آیتا... میرزا حبیب مجتهد خراسانی، فقیه، عارف، ادیب و عالم سیاسی نامدار مشهد در دوره معاصر که نقش مهمی در تقابل با تندرویها و ممانعت از فعالیت جریان نفوذ در میان حرکتهای مردمی خراسان دوره مشروطه داشت و به همین دلیل، او را در سال 1288 مسموم کردند و به شهادت رساندند
جواد نوائیان رودسری – «از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست / از شمع رخت محفلش افروختنی نیست / ... / گویند که در خانه دل هست چراغی / افروخته، کاندر حرم افروختنی نیست»؛ همه کسانی که در دهه 1370، تولیدات جدید موسیقایی را دنبال میکردند، گوش شان با این شعر آشناست؛ شعری پرمعنا و مفهوم که محمد اصفهانی آن را در تصنیفی با نام «خانه دل» میخواند و جذابیت فوقالعادهای برای جوانان آن دوره داشت. با این حال، شاید کمتر کسی بداند که سراینده شعر این تصنیف زیبا، عالمی عارف و فقیهی ارجمند به نام آیتا... میرزا حبیبا... مجتهد خراسانی است که دیوان شعر او، با مقدمه مبسوط فرزندش «علی حبیب»، چند دهه قبل منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. شخصیت آیتا... میرزا حبیب خراسانی، با وجود شهرتش در عرصه شعر و ادب و تا حدودی شناخته شدن در کسوت عالمی عارف، همچنان برای بسیاری از مردم ما و به ویژه، همشهریهای او، ناشناختهاست. شاید کمتر کسی بداند که میرزاحبیب، یکی از فعالان سیاسی عصر مشروطه بود و پیش از آن نیز، در جریان نهضت تنباکو، نقشی مهم و کلیدی در مشهد ایفا کرد. او به عنوان شاگرد مبرّز میرزای شیرازی، با وجود برخورداری از روحیه ای لطیف و آرام، از جریانهای سیاسی و شرایط اجتماعی آن روزگار ایران غافل نبود و هنگامی که حضورش لازم و ضروری به نظر میرسید، از هیچ مساعدتی خودداری نمیکرد. آیتا... میرزاحبیب خراسانی، چنان که در این نوشتار به تفصیل بررسی خواهد شد، در هیاهوی روزهای پرالتهاب انقلاب مشروطه، استبداد صغیر و ماههای پس از فتح تهران، هیچگاه جانب اعتدال را رها نکرد و همواره مردم و اطرافیان خود را از ایجاد دوقطبی در جامعه، با هر عنوان و رویکردی، برحذر میداشت و میکوشید زمینه صلح و سازش را میان جریانهای سیاسی و اجتماعی فعال فراهم کند؛ هر چند که برخی تندروها، شخصیت معتدل و میانهروی میرزا حبیب را برنتابیدند و طبق گزارش فرزندش، «علی حبیب»، میرزا را اواخر تابستان سال 1288، با شربت مسموم ترور کردند و به شهادت رساندند.
عالمی آشنا با مقتضیات زمان
آیتا... میرزا حبیبا... مجتهد خراسانی، روز 9 جمادیالاول سال 1266 / 3 فروردین سال 1229، در شهر مشهد متولد شد و تحصیل علوم دینی را در مدارس علمیه این شهر مقدس آغاز کرد. وی در ایام جوانی، با جمعی از دوستان و همفکرانش، حلقهای معرفتی را به نام «اصحاب سراچه» (به تقلید از نام اصحاب صُفّه در مدینه) تشکیل داد. این گروه در خانهای محقر، جایی نزدیک مسجد گوهرشاد، گرد هم میآمدند و علاوه بر عبادت و تهذیب نفس، به تبادل نظر در مباحث اجتماعی و گاه سیاسی میپرداختند. اصحاب سراچه، کمک به مردم را جزو وظایف خود میدانستند و در ردیف امور عبادیشان قرار میدادند و به همین دلیل، در میان مردم از محبوبیت فراوانی برخوردار بودند. نکته جالب توجه در رویکرد رفتاری میرزاحبیب خراسانی و یارانش، در دوران جوانی و عهد فعالیت اصحاب سراچه، توجه آن ها به مقوله وحدت اسلامی بود که ظاهراً ریشه در آشنایی شان با تفکرات سیدجمالالدین اسدآبادی داشت. دکتر غلامرضا جلالی، تاریخپژوه معاصر، در مقالهای با عنوان «نهضت مشروطه و سرنوشت 3 رویکرد سیاسی علمای مشهد»، به تفصیل این رویکرد اصحاب سراچه را مورد توجه قرار دادهاست و درباره آن ها مینویسد: «زینالعابدین سبزوارى، از اصحاب سراچه که بعدها در جنبش مشروطه، با عنوان ریاست طلاب خراسان، به پشتیبانى از مشروطه برخاست و از این رو به رئیسالطلاب شهرت یافت، صبحها، در اوج محبوب بودن اصحاب سراچه ـ سالها پیش از انقلاب مشروطه ـ در یکى از شبستانهاى مسجد جامع گوهرشاد، جلوس مىکرد و تا اذان ظهر، به بحث و گفتوگو درباره مسائل اجتماعى ـ سیاسى براى طلاب مىپرداخت. از جمله جستارهایى که در این نشستها از او نقل کردهاند، پیشرفت کشورها و ملتهاى غرب در علم و صنعت، واپسماندگى مسلمانان در امور دینى و دنیوى، تعصبهاى بیهوده و عمر بر بادده شیعه و سنى است.» طبعاً این دیدگاهها به مذاق برخی از متحجران خوش نمیآمد، از این رو، زمینه برخورد با میرزاحبیب و یارانش را فراهم کردند و آصفالدوله، حاکم وقت خراسان، فرمان تبعید آن ها را به درگز صادر کرد؛ اقدامی که البته با مقاومت و حمایت مردم، ناتمام ماند و میرزاحبیب، در پی همین برخورد، راه عتبات را پیش گرفت و در محضر درس میرزای بزرگ شیرازی حاضر و به عنوان یکی از شاگردان مبرّز وی شناختهشد. میرزا بعد از بازگشت به مشهد، به عنوان مجتهد برجسته شهر، به حل و فصل امور مردم مشغول بود و جایگاه اجتماعی او نیز، بیش از گذشته ارتقا یافت. میرزاحبیب خراسانی در جریان نهضت تنباکو، با همکاری شیخ محمدتقی بجنوردی، پرچمدار مبارزه با استعمار انگلیس در شهر مشهد بود و این مسئله بر اعتبار و جایگاه وی در میان مردم، بسی افزود.
همراهی با نهضت مشروطیت
بدیهی بود که میرزاحبیب خراسانی، با وجود تفکرات اصلاحطلبانه و در عین حال معتدلانه خود، طرفدار مشروطیت و از میان برداشتن حکومت استبدادی باشد. او در مشهد، همسو با علمای مشروطهخواهی مانند آیتا... محمد آقازاده و شیخ ذبیحا... مجتهد قوچانی، به حمایت از نهضت مشروطیت برخاست. میرزا نه فقط برای تأسیس انجمنهای مشروطهخواهی گام محکمی برداشت و «انجمن معدلت رضوی» را تاسیس کرد، بلکه بخشی از منزل خود را در محله چهارباغ مشهد، در اختیار انجمن ایالتی خراسان گذاشت و خود نیز برای مدتی، ریاست این انجمن راهبردی مشروطهخواه را برعهده گرفت. مقبولیت میرزا در میان مردم، نقش مهمی در نهادینه شدن تفکر مشروطهخواهی در مشهد داشت. با اینحال، از همان نخستین ماههای پیروزی انقلاب مشروطه، اتفاقاتی در مشهد افتاد که آیتا... میرزاحبیب خراسانی را به برخی از فعالان این عرصه مشکوک و از تحقق آرمان های ملی و دینی نهضت مشروطیت ناامید کرد. شاید اگر اطلاعاتی درباره این جریان و فعالیت آن در مشهد نداشتهباشیم، نتوانیم دلیل ناامیدی میرزا و در پی آن، جدایی تدریجیاش را از جریان مشروطهخواهی دریابیم.
فعالیت «حزب مجاهد» و آغاز بحران در مشهد
شاید کمتر کسی بداند که نخستین حزب تاریخ ایران، در مشهد تأسیس شد؛ «حزب مجاهد» که در واقع شعبهای از حزب «همّت» در باکو بود. حزبی با رویکردهای چپ گرایانه که به شدت تحت تأثیر جریانهای سوسیالیستی فعال در روسیه قرار داشت. حزب همّت در سال 1284ش، حدود یک سال قبل از پیروزی نهضت مشروطیت، در باکو تأسیس شد و به فاصله کمی، حیدرخان عمواوغلی، چهره معروف سیاسی عصر مشروطه و از چپ گرایان و سوسیالیستهای مشهور که در سال 1279ش، به عنوان مهندس برق وارد مشهد شدهبود، شعبه این حزب را در مشهد، با عنوان «حزب مجاهد» دایر کرد. تأسیس این حزب، ابتدا در قفقاز و بعد در مشهد، در واقع تلاش سوسیالیستهای روسیه برای نفوذ در میان مسلمانان بود. به همین دلیل، اعضای هسته مرکزی حزب، دیدگاههای سیاسی و عقیدتی خود را آشکار نمیکردند و رفتاری کاملاً التقاطی از خود بروز میدادند؛ هم سوسیالیست و مدعی طرفداری از تغییرات جهانی به نفع طبقه کارگر بودند، هم لیبرال و طرفدار سرمایهداری و تجارت آزاد و هم ناسیونالیست و طرفدار تفکرات میهنپرستانه. در عین حال، اعضای حزب خود را متمایل به شعائر اسلامی هم نشان میدادند و به موازات آن، در برابر علما هم موضع میگرفتند! اواخر شهریورماه 1286ش، حزب مجاهد نخستین کنگره خود را در مشهد برگزار کرد، کنگرهای که البته دستاورد خاصی نداشت. سرکردگان حزب توافق کردهبودند که مرکزیت در اختیار فعالان حزب در باکو باشد؛ موضوعی که اعضای عادی از آن اطلاعی نداشتند. طولی نکشید که حزب مجاهد که برخی مورخان آن را شعبهای از حزب «اجتماعیون عامیون» نیز میدانند، فعالیتهای خود را در مشهد افزایش داد و کوشید تا سکان هدایت مشروطهخواهان را به دست گیرد؛ رویکردی که البته با وجود علما و تمایل عامه مردم به آن ها، امکان نداشت. به همین دلیل، اعضای حزب میکوشیدند در ظاهر، خود را به علما نزدیک کنند، اما مرام و مسلک آن ها، بر صاحبنظران پوشیده نبود. تقریباً اکثر علمای میانهرو میدانستند که همکاری حزب با علمای مشروطهخواه، یک رفتار تاکتیکی است. برخی از همفکران آن ها، بعدها آیتا... سیدعبدا... بهبهانی، یکی از علمای نامدار مشروطهخواه در تهران را ترور کردند و به قتل رساندند. حزب مجاهد و طرفداران آن که عمدتاً شامل قفقازیهای مقیم مشهد میشدند، بعد از سقوط استبداد صغیر در مشهد قدرتی به هم زدند و برای حفظ این قدرت، به ابزار ترور و تهدید روی آوردند. تقریباً از اوایل تابستان سال 1288ش، مشهد شاهد تحرکات تروریستی نهان و آشکار فراوانی شد و این جو توام با ارعاب، در پاییز همان سال نیز ادامه پیدا کرد. این گروه که خود را وارث و صاحب مشروطیت میدانست، بعد از برخورد شدید با علمای مخالف مشروطه، سعی کرد علمای معتدل را با خود همداستان کند و چون موفق به این کار نشد، به تهدید و ترور آن ها نیز اقدام کرد.
مقاومت میرزاحبیب در برابر جریان تندرو
ظاهراً میرزاحبیب خراسانی مشروطه خواهان تندرو را به خوبی شناختهبود. به همین دلیل، از اواخر سال 1286ش، با این که به اصل مشروطیت همچنان اعتقاد داشت و آن را برای حال مردم مسلمان مفید میدانست، به تدریج فاصله خود را با آن ها زیاد کرد. این وضعیت، بعد از سقوط استبداد صغیر و قدرت یافتن دوباره مشروطهخواهان، جدیتر شد. جماعت «حزب مجاهد» که از نفوذ وی در میان مردم خبر داشت، از میرزاحبیب خراسانی دعوت کرد تا از ملک شخصیاش در «بحرآباد» به مشهد بیاید و با مشروطهخواهان همراهی کند؛ چرا که انزوای وی، شائبه مخالفتش با مشروطیت را تقویت میکند، اما پاسخ میرزا از تمایل نداشتن وی به این کار خبر میداد: «همین که حال تشرف داشته باشم به حرم مشرف خواهم شد.»
چندی بعد، مشروطهخواهان تندرو کوشیدند مسئله مخالفت و رغبت نداشتن میرزاحبیب را به توهّم اختلاف تُرک و فارس گره بزنند و او را به دشمنی با ترکزبانان متهم کنند (مشروطهخواهان مشهد، عموماً از مهاجران قفقازی و تُرکزبان بودند). میرزا در پاسخ به این ادعای کذب گفتهبود: «حکایت تُرک و فارس نیست، انقلابی است عمومی، برای از میان برداشتن حکومت استبداد. علمای اعلام حکم دادهاند، همه جا آشوب برپاست. صلاح نیست خراسانیها در این موضوع مخالفت کنند. خارجیان در کمین هستند، ممکن است ایالات را به روی یکدیگر وادارند و کار را به جنگهای داخلی بکشانند و مقاصد خود را انجام دهند.» این پاسخ سربسته، به تندروها فهماند که میرزاحبیب از چند و چون کار آن ها آگاه است و در ضمن، حاضر نیست با حضورش در مشهد و حمایت از جریان تندرو، فضای دوقطبی ایجاد و زمینه را برای اسلحهکشیدن روی مردم بیگناه فراهم کند. تندروها که این رویکرد را به ضرر خود میدیدند، به خشونت روی آوردند؛ حاجی فاضل، یکی از دوستان قدیمی میرزاحبیب و از اصحاب سراچه را در تابستان سال 1288 ترور کردند. مشهور شد که ترور وی، کار اعضای حزب بودهاست. مدتی بعد نیز حاجحسن بالاخیابانی، از نزدیکان میرزاحبیب، توسط مشروطهخواهان تندرو، مقابل خانه آیتا... به چوب بسته شد. میرزاحبیب که شرایط را اینگونه دید، تصمیم به مهاجرت گرفت و خواست به مدینه برود و مجاور حرم نبوی شود، اما دشمنان وی که خروج میرزا را از مشهد، شکست فاحشی میدانستند، مانع شدند و او را باز گرداندند. میرزاحبیب خراسانی، دوباره به بحرآباد رفت. مدتی پس از آن، مشروطهخواهان تندرو به بهانه دیدار با وی، راهی بحرآباد شدند. ساعتی بعد از مراجعت آن ها از آن دیدار، حال میرزا حبیب متغیّر شد و درگذشت. طبق گزارش خویشان و نزدیکانش ، او را با شربت «قرهقات» (تمشک کوهی) مسموم کرده بودند. پیکر آیتا... میرزاحبیبا... مجتهد خراسانی، با حضور پرشکوه و گسترده مردم مشهد تشییع و در حرم مطهر رضوی به خاک سپردهشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حمیدرضا حلاجیان/ اگرچه مسکن یکی از چالشهای مهم و پرحاشیه همیشگی دولتها بوده،اما این موضوع در دولت سیزدهم به دلیل شعار ساخت 4 میلیون خانه در 4 سال، بیشازپیش حاشیهساز و چالشبرانگیز شده است. اولین وزیری که مامور به طرح و برنامهریزی برای ساخت 4 میلیون مسکن شد، مرحوم رستم قاسمی بود که کمی بعد از یکسالگی ماموریتش از سمت خود استعفا کرد. حالا پس از مرحوم قاسمی، مهرداد بذرپاش سکان وزارت راه و شهرسازی را به عهده گرفته و ماموریت دارد تا در کمتر از 3 سال دیگر 4 میلیون خانه ساختهشده را به مردم تحویل دهد.
نهضت ملی مسکن هنوز شروع نشده با حرفوحدیث ها و ان قلت های فراوان مواجه شد؛ اوضاع چنان شد که مدیران سطح بالای کشور از همراهی نکردن مدیران بدنه میانی با سیاستهای کلی در بخش مسکن سخن به میان آوردند.
انتقادهای رئیس جمهور
در همین خصوص طبق توئیتی که سپهر خلجی رئیس شورای اطلاعرسانی دولت در حساب کاربری خود در 24 فروردین امسال نوشت، ابراهیم رئیسی، در ششمین جلسه شورای عالی مسکن هشدار جدی به برخورد با اهمالکاران در زمینه ساخت 4 میلیون مسکن به وزیران مربوط داد. خلجی توئیت کرد: «رئیسجمهوری در جلسه شورای عالی مسکن، وزیر کشور و وزیر راه و شهرسازی را مامور کردند وضعیت استانهایی را که به لحاظ پیگیری سیاستهای دولت در بخش مسکن دچار عقبافتادگی بوده و در ۱۰ ردیف آخر جدول هستند، بررسی کند و چنان چه اهمالی در پیگیریها وجود داشته است، مدیران مربوط توبیخ شوند.»
جایگاه استان در نهضت ملی مسکن
تنها 4 روز بعد از هشدار جدی رئیسجمهور، جدول رتبهبندی اداره های کل راه و شهرسازی استانها منتشر شد که در آن استانهای زنجان، قزوین، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، بوشهر، قم، هرمزگان، سمنان، چهارمحال و بختیاری و خراسان شمالی در رتبههای اول تا دهم هستند.
استانهای البرز، ایلام، گلستان، فارس، اردبیل، مرکزی، آذربایجان شرقی، گیلان، کرمان و اصفهان نیز با کسب رتبههای 11 تا 20 در میانه این جدول هستند.
و در آخر 11 استان دیگر شامل خوزستان، تهران، یزد، لرستان، مازندران، خراسان رضوی، کرمانشاه، آذربایجان غربی، کهگیلویه و بویراحمد، کردستان و همدان نیز در جایگاه 21 تا 31 این رتبهبندی قرار دارند.روز گذشته نیز پس از گذشت حدود 2 هفته از این رتبهبندی و دستور ویژه رئیسجمهور، یوسف زاده مدیر کل راه و شهرسازی خراسان رضوی که اداره متبوعش در میان 31 اداره کل، در رده 26 جدول قرار داشت جای خود را به وحید داعی مدیر کل راه و شهرسازی خراسان جنوبی داد که اداره کل او در جدول رتبهبندی رده سوم را به خود اختصاص داده است.یوسف زاده که در روزهای پایانی اسفند 1400 مدیرکل شده بود کمی بعد از یک سال مشهد را به مقصد بجنورد ترک میکند و قرار است در رأس اداره کل راه و شهرسازی خراسان شمالی قرار گیرد که رتبه 10 را در رتبهبندی اداره های کل راه و شهرسازی در بحث نهضت مسکن به خود اختصاص داده بود.اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی مانند وزارتخانه خود، از سال 99 تاکنون 3 رئیس را تجربه کرده و این خود گواه حساسیت بالای این دستگاه و البته ماموریت مشکل این وزارتخانه و اداره های کل خود است.
مشکل نهضت ملی مسکن در استان کجاست؟
روزنامه خراسان رضوی در هفتم ماه جاری در گزارش تقریباً مفصلی، از مشکلات اجرای طرح ملی مسکن پرده برداشت که ازجمله مهمترین آنها را میتوان زورآزمایی ساخت خانه با غول دهشتناک تورم دانست. این موضوع در کنار موارد دیگر مثل تهیه زمین که چالش بزرگ در کلانشهر مشهد است توان زیادی از مدیران و کارشناسان این حوزه را گرفته و باعث شده است مردم نتوانند با خیال آسوده و اعتمادی آکنده به نهضت ملی مسکن نگاه کنند و این موضوع خود را در استقبال تنها 20 درصدی تایید نهایی شدگان در استان بهوضوح نشان میدهد.
مشکل بسیار مهم و درخور توجه دیگر، همراهی بانکها در طرح نهضت ملی مسکن است که متاسفانه عملکردشان حتی نزدیک به هدفگذاری انجام شده نیست. آنطور که مدیرکل اقتصاد مسکن وزارت راه و شهرسازی میگوید در سال اول 360 هزار میلیارد تومان تسهیلات نهضت ملی مسکن و در سال دوم نیز 548 هزار میلیارد تومان به بانکها ابلاغ شد، اما بانکها تاکنون فقط حدود 111 هزار میلیارد تومان قرارداد امضا کردهاند.این موضوع باید با شدت مدنظر مدیرکل جدید در هماهنگی با دیگر دستگاهها در استان پیگیری شود تا اعتماد مردم نیز به نهضت مسکن جلب و سطح مشارکت آنان بیشتر شود. باید متذکر شد که بانکها نهتنها باید سقف تسهیلات را به دلیل 2 برابر شدن برآورد هزینه ساخت افزایش دهند، بلکه ناگفته پیداست که مدت و نرخ تسهیلات نیز باید به طور جدی بازنگری شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیروز شاخص کل بورس تهران به کانال 2 میلیون و 500 هزار واحدی صعود کرد. در این میان ورود نقدینگی جدید و افزایش ورود سهامداران به بورس ویژگی خاص رشد بورس در ماه های اخیر است.
به گزارش اقتصادنیوز، در معاملات روز سهشنبه، 12 اردیبهشت 1402، شاخص بورس تهران 37 هزار و 690 واحد نسبت به روز کاری گذشته رشد کرد وتا سطح 2 میلیون و 518 هزار و 331 واحد بالا آمد.
شاخص کل هم وزن بورس نیز با رشد 20 هزار و 433 واحدی در رقم 845 هزار و 396 واحدی ایستاد. شاخص کل فرابورس نیز با رشد 577 واحدی به رقم 31 هزار و 722 واحد رسید. شاخص هم وزن در فرابورس هم روند صعودی داشت و با افزایش 5 هزار و 193 واحدی به سطح 153 هزار و 168 واحد رسید. دیروز قیمت سهام اغلب نمادهای بازار افزایش یافت و گروههای خودرو و ساخت قطعات، انبوه سازی املاک و مستغلات و مخابرات سبزترین گروههای بازار سهام بودند. نمادهای فولاد، اخابر و فارس بزرگان سبزپوش بازار بودند که بیشترین اثر را در صعود شاخص کل بورس داشتند و در مقابل شپدیس، شیراز و شسپا نمادهایی بودند که اثر کاهنده بر شاخص کل داشتند.
در فرابورس نیز نمادهای هرمز، وسپهر و زاگرس بیشترین اثر مثبت و نمادهای آریا، کگهر و شاوان بیشترین اثر منفی را بر شاخص کل فرابورس داشتند. دیروز ارزش معاملات کل بازار سهام به 38 هزار و 202 میلیارد تومان رسید. ارزش معاملات اوراق بدهی در بازار ثانویه 12 هزار و 378 میلیارد تومان بود که 32 درصد از ارزش کل معاملات بازار را در این روز شامل میشود.ارزش معاملات خرد نیز با افزایش 1.3 درصدی به نسبت روز معاملاتی قبل به رقم 20 هزار و 260 میلیارد تومان رسید. روز سه شنبه خالص تغییر مالکیت حقوقی به حقیقی بازار سهام برای سیزدهمین روز کاری متوالی مثبت شد و هزار و 427 میلیارد تومان پول حقیقی به بازار سهام وارد شد که نسبت به روز دوشنبه 102 درصد رشد داشته است.همچنین براساس آمار منتشر شده سازمان بورس، در فروردین امسال ۳۵۴ هزار و ۵۸۶ نفر در سامانه سجام ثبتنام کردهاند درحالی که این میزان در فروردین سال گذشته ۱۵۱ هزار و ۶۶۲ نفر بود. همچنین در فروردین سال گذشته ۱۲۵ هزار و ۸۸۴ نفر در سامانه سجام احراز هویت شدهاند که این اعداد با رشدی بیش از ۵۷ درصدی به ۲۹۴ هزار و ۶۹۳ نفر در فروردین امسال رسیده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- تیباسواری که پس از مشاجره خیابانی با دو جوان موتورسوار، در تاریکی شب آن ها را با شلیک گلوله از سلاح شکاری مجروح کرده بود، در حالی از صحنه حادثه گریخت که راکب موتورسیکلت دچار مرگ مغزی شد و خانواده وی نیز اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این جنایت هولناک ساعت 2:30 بامداد سوم اردیبهشت در منطقه خواجه ربیع مشهد هنگامی فاش شد که یکی از نیروهای انتظامی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد، وی را در جریان شلیک های مرگبار تیباسواری گذاشت که یکی از مجروحان پس از انتقال به بیمارستان دچار مرگ مغزی شد. در پی دریافت این خبر، قاضی دکتر صادق صفری در حالی به سوی بیمارستان شهید هاشمی نژاد حرکت کرد که تلفنی دستورات سری خاصی را برای پیگیری و ردزنی عامل یا عاملان جنایت صادر کرد. دقایقی بعد با حضور مقام قضایی در مرکز درمانی، تحقیقات درباره دو جوان مجروح آغاز شد اما سعید نوروزی (راکب موتورسیکلت) به دلیل اصابت گلوله های متعدد ساچمه ای به ناحیه سر، به اغما رفته بود و پزشکان ازمرگ مغزی وی خبر می دادند و «امید» مصدوم دیگر نیز در بیهوشی به سر می برد و قادر به بازجویی نبود. در همین حال دامنه تحقیقات قاضی صفری به محل شلیک کشیده شد و بررسی های تخصصی تا صبح روز بعد به طول انجامید.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که دو جوان موتورسوار در خیابان قائم (عج) در حرکت بودند که مشاجره ای بین آن ها و تیباسواران رخ داده است اما پس از طی مسافتی ناگهان، یکی از سرنشینان تیبا، در حالی که سلاح شکاری را در دست می فشرده، از خودرو پیاده شده و به سمت موتورسواران شلیک کرده است.
یکی از شاهدان عینی در این باره به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (شعبه ویژه پرونده های جنایی) گفت: من و امید و سعید (موتورسواران) بچه محل هستیم. در آن ساعت بامداد من هم از همان خیابان عبور می کردم که هم محله ای هایم را دیدم و شنیدم که تیباسواران به آن ها توهین کرده اند. به همین دلیل با موتورسیکلت به دنبال آن ها رفتیم که ناگهان یکی از سرنشینان تیبا بیرون آمد و پس از شلیک تیر هوایی، لوله سلاح را به سمت امید و سعید گرفت و ماشه را فشرد. او قصد داشت به طرف من هم شلیک کند که من از ترس پا به فرار گذاشتم اما آن ها را نشناختم. فقط دیدم که یک خانم در صندلی جلو نشسته و جوان دیگری هم در صندلی عقب تیبا بود.این شاهد عینی ادامه داد: با این حال ،برادر سعید آن ها را شناخت و گفت که جوان معروف به «موتوری» شلیک کرده است. یکی دیگر از شاهدان که از نزدیکان جوان مصدوم است نیز به مقام قضایی گفت: من مقابل کلوب ایستاده بودم که دیدم راننده تیبا ترمز دستی کشید و محمد از خودرو پیاده شد و شلیک کرد. وقتی دیدم برادرم و سعید روی زمین افتادند به سرعت خودم را بالای سر آن ها رساندم و فریاد زدم چه کار می کنی؟ البته او نمی دانست که امید برادر من است وگرنه آن ها را نمی زد، شاید هم قصد داشت مقابل دوست دخترش قدرت نمایی کند! بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در حالی که تحقیقات قضایی در این باره ادامه داشت، چند روز بعد خانواده «سعید نوروزی»(جوان مرگ مغزی) در یک اقدام خداپسندانه، اعضای پیکر وی را به بیماران نیازمند اهدا کردند و بدین ترتیب این پرونده جنایی وارد مرحله جدیدی شد. در همین حال قاضی صفری دستورات ویژه ای را برای ردیابی عامل فراری این جنایت مسلحانه صادر کرد و گروه ورزیده ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی مخفیگاه متهم فراری آغاز کردند. از سوی دیگر مقام قضایی با دستور انتشار تصویر بدون پوشش متهم در روزنامه خراسان از شهروندان خواست چنان چه از مخفیگاه وی اطلاعی دارند با شماره تلفن های 110، 21825290، 21825267 اطلاع دهند. قاضی ویژه قتل عمد تاکید کرد: چنان چه فرد یا افرادی به متهم فراری برای اختفا یا فرار کمک کنند به عنوان متهم تحت تعقیب قضایی قرار می گیرند و مجازات خواهند شد.
اختصاصی خراسان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروه سینما و تلویزیون - پس از رونق گرفتن نمایش خانگی و افزایش تولیدات این مدیوم، تعدادی از برنامهسازان و کارگردانها، سراغ ساخت آثار غیرنمایشی، برنامههای گفتوگومحور، مسابقه و... رفتند. به این ترتیب شاهد پخش برنامههای غیرنمایشی گوناگونی در پلتفرمهای مختلف بودهایم که از میان این عناوین، قالب «رئالیتیشو» (یا مستند واقعنما) طرفداران بسیاری داشته است. این قالب به نوعی برنامه تلویزیونی اطلاق میشود که بخشهایی از زندگی آدمهای واقعی را روایت میکند. البته ساخت این برنامهها محدود به نمایش خانگی نبوده و در تلویزیون نیز آثار اینچنینی مانند «خانه ما»، «کارساز»، «ضد گلوله» و «77 ساعت» تولید شده است، اما در نمایش خانگی، شاهد ساخت رئالیتیشوهای بیشتری، به نسبت کل برنامهها بودهایم. اکنون 3 برنامه «ناتو»، «ارتش سری» و «دست به مهره» با این ساختار، همزمان در فیلیمو، فیلمنت و نماوا در حال انتشار هستند. پخش «پدرخوانده» نیز به تازگی به پایان رسیده و پیش از آن در سال 1401 نیز دو مستند واقعنمای پرطرفدار «شبهای مافیا» و «جوکر» پخش شد. به همین بهانه، در گزارش امروز درباره تولید آثار متعدد این قالب در نمایش خانگی، جذابیتهای این محصول و علاقه برنامهسازان به این نوع مسابقهها پرداختیم.
رئالیتیشوسازی در عصر کمرونق پلتفرمها
علاوه بر «ناتو»، «ارتش سری» و «دست به مهره» که اکنون همزمان در حال انتشار هستند، در سالهای گذشته نیز مستندهای واقعنمای مختلفی تولید و پخش شدهاند. در روزگاری که نمایش خانگی مانند امروز مخاطبان فراوانی نداشت، سریالهای متعددی منتشر نمیشد و تولید برنامه غیرنمایشی در این مدیوم چندان مرسوم نبود، بیژن بیرنگ در سال 90 «شام ایرانی» را تولید کرد و سروش صحت نیز فصلهای بعدی این مسابقه را ساخت. سعید ابوطالب نیز سال 91 سراغ ساخت مستند مسابقه «رالی ایرانی» رفت و در مقام تهیهکننده این مسابقه را تولید کرد. او سال 97 نیز مسابقه «رالی ایرانی 2» را ساخت و سپس فصلهای جدیدی از مسابقه «شام ایرانی» را جلوی دوربین برد. هیچ کدام از این آثار نتوانستند مورد استقبال فراوان مخاطبان قرار بگیرند و تماشاگران زیادی نداشتند، تا این که پس از موفقیت «شهروند و مافیا» در شبکه سلامت، ابوطالب سال 99 تصمیم گرفت نسخه نمایش خانگی این رئالیتیشو را با شرکت چهرههای شناختهشده تولید کند. این مسابقه در نمایش خانگی هم مانند تلویزیون، مورد توجه قرار گرفت. در این میان، احسان علیخانی و گروهش نیز تصمیم گرفتند با استفاده از ایده یک مسابقه خارجی، اثری به نام «جوکر» را بسازند که این مسابقه هم نزد مخاطبان محبوب شد. آرامآرام تولید آثار غیرنمایشی رواج پیدا کرد و در سالهای اخیر محصولاتی در این قالب مانند «پدرخوانده»، «ارتش سری»، «ناتو» و «دست به مهره» انتشار یافت.
رواج مافیا و شبهمافیا
گفتیم فرمول تولید مسابقه بر اساس بازی مافیا جواب داد و طولی نکشید که نام این مستند واقعنما بر سر زبان طرفدارانش افتاد. سعید ابوطالب به پشتوانه این موفقیت، «شبهای مافیا» را تا فصل پنجم ویژه فیلیمو ادامه داد و پس از آن در ساخته جدید خود نیز همچنان از محبوبیت بازی مافیا استفاده کرد. ابوطالب سال 1401 محصول جدیدی به نام «پدرخوانده» را برای انتشار در پلتفرم فیلمنت ساخت و بیشتر شرکتکنندگان آن را نیز از میان چهرههایی انتخاب کرد که امتحانشان را در فصول قبلی «شبهای مافیا» پس داده بودند و به عنوان بازیکنان حرفهای و بااستعداد این بازی شناخته میشدند. همزمان با این مسابقه، مرداد 1401 خبر رسید که «شبهای مافیا» با تغییرات تازه و البته توسط گروه سازنده جدیدی ویژه فیلیمو ساخته خواهد شد. محمدرضا رضاییان تهیهکننده این مسابقه است و سینا دوراندیشان نیز کارگردانی آن را بر عهده دارد. فعلا خبری از انتشار این اثر نیست، اما پلتفرم فیلیمو اواخر سال گذشته شبهمافیای جدیدی به نام «ارتش سری» را منتشر کرد. این مسابقه نیز مانند مافیا، یک بازی استدلالی است و کلیت قواعد آن مشابه مافیاست، اما تلاش شده با طراحی سناریوی بازی بر اساس سریال معروفی به همین نام، اضافه کردن قوانین جدید و تغییراتی در قوانین مافیا و «پدرخوانده» نسخه متفاوتی از آن بازی محبوب تولید شود. با توجه به تب ساخت این آثار، بعید نیست در آینده باز هم شاهد ساخت نسخههای جدیدی از بازی مافیا باشیم؛ اگرچه همچنان رئالیتیشوهای غیرمافیایی نیز در پلتفرمها دیده میشوند.
کفاشزاده: آدمهای رئالیتیشو واقعیترند
امین کفاشزاده کارگردان چند فصل اخیر مستند واقعنمای شاخص «خانه ما» درباره راز استقبال از این قالب گفت: «در کشورمان فیلمها و سریالهای داستانی کمی از دنیای واقعی فاصله دارند و اگزجره(غلوآمیز) هستند. مثلاً صداوسیما همه را بیش از حد صاف و ساده نشان میدهد و در مدیومهای دیگر، گاهی بیش از اندازه منفیاند. در رئالیتیشوها تصویری واقعیتر از جامعه وجود دارد.» او ادامه داد: «مثلاً در جهان عرب، اگر یک فیلم یا سریال در کشور اردن تولید شود، در کشورهای دیگر مثل مصر یا عراق به لحاظ فرهنگ و زبان هم نزدیک است و مخاطبان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، اما ما به علل مختلف اجتماعی، فرهنگی، دینی و مرز زبانی، جامعه خاصی هستیم. مخاطب هم که همیشه دوست دارد تصویری از جامعه خودش ببیند، این قالب را دوست دارد، چون آدمهای آن نسبت به فیلم و سریال واقعیترند.» کارگردان مسابقه «کارساز» بیان کرد: «در خیلی از محصولات این قالب در دنیا، همهچیز کاملاً سناریو دارد. مثلاً روشن است که هر شخصیت باید چه کارهایی بکند و با چه مشکلاتی مواجه شود، چه تصمیماتی بگیرد و حتی در قرارداد ذکر شده که در فلان قسمت حذف خواهد شد! آنها میگویند فیلم میسازیم، اما در این قالب خاص. حتی در جایی مثل ترکیه، بعضی برنامههای گفتوگومحور هم دارای سناریو و برنامهریزیشده است! به طور کلی این روزها مرز قالبهای مختلف کمی برداشته شده است.»
عزیزی: بازیگر در این آثار مثل مردم است
مجید عزیزی کارگردان مستندهای واقعنمایی چون «ضدگلوله» و «بریم بسازیم» که در تلویزیون پخش شدند و بعد در پلتفرمها نیز در دسترس قرار گرفتند، درباره افزایش این آثار گفت: «در محصولات مختلفی که به سبد سرگرمی مردم میآید، آن چه جدیدتر است، معمولاً بر اساس نیاز مخاطب طراحی شده و طبعاً با استقبال مخاطب هم مواجه میشود. قالبهای مختلف مثل سریالهای تلویزیون که البته جایگاه خودشان را دارند، اما قالبی که در تلویزیونهای دنیا قدمت زیادی دارد و در ایران شاید تنها حدود 10 سال است به وجود آمده، قالب «رئالیتیشو» یا «مستندهای واقعنما» است.» او ادامه داد: «مهم ترین علت جذابیت این قالب، آن است که معمولاً در این آثار، از مردم معمولی استفاده میشود و جذاب بودن شخصیت ها، جذابیت برنامه را رقم میزند.» عزیزی در پاسخ به پرسشی مبنی بر ساخت آثاری در پلتفرمها با حضور سلبریتیها و علل جذابیت آن بیان کرد: «نکتهاش این جاست که مخاطب در این برنامهها، ساحتی از سلبریتی را میبیند که تا به حال ندیده است. مثلا شرکتکننده این برنامه، بازیگری است که تاکنون صرفاً نقشآفرینی کرده، اما در آن دیگر بازی نمیکند و خودش است و مثلاً در «شام ایرانی»، شام میخورد. مخاطب هم عملاً مثل مردم عادی، با این سلبریتی برخورد میکند و برایش جذاب است.»
اهمیت اقتصاد در این قالب برنامه
این کارگردان درباره انطباق عناصر مستندهای واقعنمای ایرانی بر نسخههای خارجی این قالب توضیح داد: «در موضوعات محتوایی، محدودیتهایی در کشورمان وجود دارد که باعث میشود از بعضی جذابیتهای محصولات مشابه خارجی، نتوانیم استفاده کنیم. بر همین اساس مقداری دستمان بسته است، اما باز هم راههایی پیدا میشود. در نهایت میبینیم عمده رئالیتیشوهای موفق، آنهاییاند که از نسخههای خارجی کپی و بومیسازی شدهاند و در موارد کمی مثل «خانه ما» وجود دارند که به شکل مبتکرانه، بر اساس فرهنگ بومی خودمان طراحی شدهاند.» عزیزی اضافه کرد: «این محصولات معمولاً ریلتایم (Real Time) هستند، یعنی همان قدر که تولیدشان طول میکشد، زمان دارند، مثلاً مافیا 2 ساعت طول میکشد، اما به شما 5/1 ساعت برنامه میدهد. در صورتی که اگر بخواهید 5/1 ساعت سریال بسازید، ممکن است دو هفته فیلم برداری داشته باشید. این کار هزینههای تولید را خیلی پایینتر میآورد تا پلتفرمها بتوانند به صورت فلهای آن را تولید کنند.»
دلایل اقبال به رئالیتی شو ها
در نهایت به نظر میرسد چند عامل باعث جذابیت این قالب خاص برنامهسازی برای پلتفرمها شده است. از سویی حضور ستارهها، همواره مخاطب را به تماشای برنامه ترغیب میکند و از سوی دیگر، به علت بالا بودن سرعت تولید، مخارج ساخت این قبیل محصولات نسبت به سریالها پایینتر است. به ویژه آن که پلتفرمها برای بسیاری از عوامل پشت صحنه مانند طراح و سازنده دکور، صاحب لوکیشن و... هزینه چندانی نمیکنند و این آثار فیلم نامهنویس نیز ندارد که زمان زیادی را برای نگارش فیلم نامه، صرف کند. استقبال تماشاگر ناشی از عواملی مانند واقعی بودن تصاویر نیز پلتفرمها را بیشتر برای ساخت آثاری در این قالب ترغیب میکند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.