​​​​​​​سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
 با قتل پیرزن  تنها در اتاق خواب  منزل مسکونی اش ،معمای جنایی دیگری روی میز قاضی ویژه قتل عمد مشهد قرارگرفت.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، حدود ساعت 2 بعدازظهر پنج شنبه گذشته،ماموران انتظامی در تماس با قاضی ویژه قتل عمد مشهد،از مرگ مشکوک پیرزنی خبر دادند که فرضیه جنایی آن قوت گرفته بود. در پی دریافت این خبر ، بی درنگ قاضی دکتر صادق صفری عازم خیابان شهید یوسف زاده در منطقه خواجه ربیع شد و بدین ترتیب  تحقیقات قضایی در حالی ادامه یافت که با دستور مقام قضایی گروهی از کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی نیز به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی مشهد)در محل وقوع جنایت حضور یافتند.بررسی های مقدماتی حاکی از آن بود که زن 68 ساله با انسداد راه تنفسی توسط فرد یا افراد ناشناس خفه شده است. در همین حال واکاوی های دقیق نیز با کشف قیچی رهاشده در اطراف جسد،بیانگر آن بود که مهاجم یا مهاجمانی ناشناس طلاهای پیرزن را ربوده اند. از سوی دیگر تخریب نشدن قفل های ورودی هم حکایت از آن داشت که عامل یا عاملان جنایت با پیرزن آشنا شده بودند و او خود در منزل را به روی آن ها گشوده است. گزارش روزنامه خراسان حاکی است این فرضیه های جنایی در حالی زیر ذره بین تحقیقات گسترده قضایی قرارگرفت که ادامه بررسی های تخصصی نشان داد پیرزن  در منزل مسکونی به تنهایی زندگی می کرد و با برخی افراد نیز معاشرت دوستانه داشت. در همین حال با دستور قاضی دکتر صادق صفری ،جسد پیرزن که «منیره»نام داشت در حالی به پزشکی قانونی انتقال یافت که بنابر نظر پزشکان حدود 6ساعت از مرگ وی می گذشت. کنکاش های ویژه کارآگاهان برای ردزنی عامل یا عاملان این جنایت با راهنمایی های قضایی وارد مرحله جدیدی شده است.

سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
 دزد سابقه دار معروف به «حمید تاکاشی» که بهار گذشته دستگیر و روانه زندان شده بود،دوباره در فصل برگ ریزان و برای نهمین بار به چنگ قانون افتاد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، نیروهای کلانتری طبرسی شمالی مشهد از طریق رصدهای اطلاعاتی به اخباری دست یافتند که نشان می داد سارقان قصد فروش یک دستگاه پراید سرقتی را دارند،بنابراین با دستور سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری)بلافاصله گروهی از افسران کارآزموده دایره تجسس عازم طبرسی شمالی56 شدند  وبا اطلاعاتی که در اختیار داشتند به کمین سارقان نشستند. طولی نکشید که پراید هاچ بک وارد کمین شد و بلافاصله در محاصره پلیس قرارگرفت . راننده جوان با مشاهده نیروهای انتظامی،سراسیمه دنده عقب حرکت کرد و در حالی که قصد داشت از چنگ پلیس بگریزد با یک خودروی دیگر برخورد کرد اما عوامل انتظامی مسیر حرکت او را سد کردند وقبل از آن که راننده و سرنشین بتوانند پیاده فرارکنند،درهای پراید را گشودند و حلقه های قانون را بر دستان دو متهم به سرقت گره زدند. خیلی زود و در کمال ​​​​​​​ناباوری نیروهای انتظامی مشخص شد که یکی از سارقان سابقه دار همان «حمید تاکاشی»معروف است که بهار گذشته هم توسط نیروهای کلانتری رسالت مشهد دستگیر شده بود.بازجویی از متهمان نشان داد که آن ها پراید را از اطراف بازار فردوسی سرقت کرده و قصد داشتند آن را به مبلغ 15میلیون تومان به فروش برسانند. در همین حال 4 دستگاه گوشی تلفن همراه سرقتی نیز از داخل خودرو کشف شد و بررسی های تخصصی در حالی ادامه یافت که مشخص شد یکی از سارقان «سعید-ف»نام دارد و از دزدان سابقه دار معتاد است. «حمید تاکاشی» نیز که به خاطر شکل ظاهری و خودزنی های وحشتناک به «تاکاشی» شهرت دارد ،برای نهمین بار به چنگ قانون افتاده است،بنا بر این گزارش، آخرین خبر دستگیری «حمید-ل»(تاکاشی)بیست و چهارم خرداد گذشته در صفحه حوادث روزنامه منتشر شده بود.

​​​​​​​سجادپور
info@khorasannews.com
چهار متهم پرونده جنایت آتشین کمربند سبز مشهد که با تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد و با دستورات ویژه قضایی دستگیر شده اند ،راز این قتل هولناک را فاش کردند.به گزارش روزنامه خراسان، دوم اسفند سال گذشته ،جسد سوخته جوانی داخل کانالی در حاشیه جاده کمربندی شمالی مشهد در حالی کشف شد که هیچ نشانی از هویت جوان مو بوکسوری وجود نداشت. پس از مدت ها تلاش بالاخره هویت این جسد مجهول الهویه با گزارش مفقودی اعضای یک خانواده لو رفت . این در حالی بود که از اعضای دیگر این خانواده 4 نفره هیچ خبری نبود. بالاخره کارآگاهان به اطلاعاتی رسیدند که نشان می داد همسر مقتول زنده است و در نیشابور زندگی می کند. طولی نکشید که با دستگیری  زن 28 ساله راز این جنایت وحشتناک با انگیزه اختلافات  خانوادگی با همدستی 3نفر دیگر فاش شد. کارآگاهان در ادامه تحقیقات و با راهنمایی های قاضی وحید خاکشور(قاضی ویژه قتل عمد)موفق شدند 2 مرد غریبه را به همراه خاله زن مقتول دستگیر کنند. «عادل و عباس»2 متهم پرونده اعتراف کردند که «حسین-ش»(مقتول)را  روی مبل با ضربات چماق کشته اند و جسد او را پس از انتقال به حاشیه کمربند سبز به آتش کشیده اند.بررسی های بیشتر در حالی ادامه دارد که هر 4 متهم این پرونده جنایی با دستور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد روانه زندان شدند.

قرار بود برای مسافرت 15روزه به کشور عراق بروم . همه مقدمات فراهم شد و من منتظر مستاجری برای طبقه اول منزلم بودم تا با خیال راحت به همراه همسایگان راهی شوم. در همین روزها بود که بنگاه دار محله زن و شوهری جوان را که دختری 3 ساله نیز داشتند، برای بازدید منزل به خانه ام آورد.
زن 50ساله در ادامه این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:وقتی برای اولین بار آن زن جوان را دیدم که بسیار محجبه و خوش برخورد بود،خیلی به دلم نشست چراکه به بنگاه دار تاکید کرده بودم که مستاجرم اهل ماهواره و نگهداری سگ و بی بند وبار نباشد! خلاصه قولنامه را نوشتیم و من فردای آن روز روانه سفر شدم. وقتی از عراق بازگشتم همسایگان از رفتارهای نامناسب و آرایش های غلیظ مستاجرم سخن می گفتند. خیلی تعجب کردم ، به خصوص وقتی فهمیدم که آن زن و دختر3ساله اش به تنهایی زندگی می کنند و آن مرد جوان هم شوهر او نبود! این نگرانی زمانی بیشتر شد که دیدم «ساناز» با هر بهانه ای با پسر 21 ساله ام به احوالپرسی و گفت وگو می پردازد. من از روزی که همسرم را از دست دادم با دو پسر مجردم که یکی 32 ساله و دیگری 21 ساله است، زندگی می کنم و سه دخترم نیز ازدواج کرده اند. به همین دلیل هنگامی که «ساناز»از «هومن»خواست تا برای نصب پرده هایش به منزل او برود دیگر دلهره به سراغم آمد . در همین سه روزی که از مسافرت برگشته بودم او بارها به بهانه های مختلف «هومن»را به طبقه پایین می کشاند تا لوازم منزلش را جا به جا کند! این بود که طاقت نیاوردم و از او درباره همسرش پرسیدم. او گفت:شوهرم دست بزن داشت و معتاد بود به همین دلیل سرپرستی دخترم را به عهده گرفتم و از او جدا شدم و اکنون به عقد موقت مرد دیگری درآمده ام و به خاطر همین برخی شب ها پنهانی نزد او می روم تا همسرش مطلع نشود. زن 50 ساله ادامه داد:اما خیلی زود فهمیدم که او دروغ می گوید! به طوری که این ماجرا بسیار نگرانم کرد. از سوی دیگر رفتارهای آن زن به کلی تغییرکرده بود و درحالی که آرایش های بسیار غلیظی داشت و چادر و مقنعه را هم کنار گذاشته بود با ناز و عشوه های خاصی با پسرم همکلام می شد! در همین روزها بود که فهمیدم «ساناز»و «هومن»با یکدیگر به طور پنهانی ازدواج کرده اند! دیگر دنیا در برابر چشمانم تیره و تار شد چراکه او 13 سال از پسرم بزرگ تر بود و از نظر فرهنگی هم زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت داشتیم. هنگامی که با «هومن»به مشاجره پرداختم، او مقابلم ایستاد و گفت:«ساناز»مرا دوست دارد اما من خیلی خوب می دانستم که این عشق هوس آلود فرجامی نخواهد داشت چراکه آن ها در همین دو هفته ای که من در مسافرت بودم به یکدیگر علاقه مند شده بودند! بالاخره آن زن را از منزلم بیرون کردم و به پسرم نیز گفتم دیگر حق ندارد به خانه ام بیاید! سال ها در محل آبرو جمع کرده بودم و حالا باید نگاه های سرزنش آمیز اهالی محل را تحمل می کردم . از طرف دیگر آرزوهای زیادی برای پسرم داشتم و می خواستم خوشبختی او را ببینم! در عین حال آن ها رفتند و من هم با پسرم قطع ارتباط کردم . هنوز 3 سال از این ماجرا نگذشته بود که از گوشه و کنار شنیدم پسرم صاحب 2 پسر زیبا شده است ولی با همسرش اختلاف دارد. من  عاقبت این عاشقی را خوب می دانستم و در این میان فقط آرزوهای من بر باد رفته بود. خلاصه مدتی بعد پسرم اشک ریزان به منزل ما آمد و تازه متوجه شدیم که «ساناز» او را از خانه بیرون کرده و قصد دارند از یکدیگر جدا شوند. پسرم مدعی بود همسرش در پارتی های شبانه شرکت می کند و به دنبال عیش و خوشگذرانی های خودش است و او هم چاره ای جز سکوت ندارد! پسرم خیلی پشیمان بود به همین دلیل باز هم دلم برای جگرگوشه ام سوخت چراکه یقین داشتم در دام طنازی ها و عشوه گری های «ساناز»افتاده و در آن سن هیجانی به عشقی هوس آلود دل بسته است! طولی نکشید که «ساناز»به سراغش آمد و با سرو صدا  وفحاشی ،آبروی ما را در محله برد! ولی در همین اثنا چشمم به نوه هایم افتاد  که همراه مادرشان آمده بودند! یک لحظه خواستم آن ها را در آغوش بگیرم ولی در همین هنگام پلیس 110 با تماس اهالی از راه رسید و ما به کلانتری آمدیم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در حالی که «هومن»مدعی بود به هیچ وجه قصد بازگشت به زندگی مشترک را ندارد و نمی تواند عیاشی های همسرش را تحمل کند،بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد)به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.  
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی