شریفی-ولیعهد خام تاکنون هر چاله ای کنده، خودش اولین شخصی بوده که در آن افتاده است. چاله هایی که گاه تبدیل به مردابی می شوند و او را می بلعند. همچون جنگ خودسرانه یمن که معلوم نیست چه زمانی به پایان خواهد رسید. اقدامات و دستورات بن سلمان از بازداشت شاهزادگان در هتل پنج ستاره تا اسارت نخست وزیر لبنان، هیچ کدام برای او به اندازه دستور قتل خاشقچی هزینه ساز نبوده است. بن سلمان در سطح ظالمانی چون «صدام حسین» و «معمر قذافی» قرار گرفته است که از سفارتخانههایشان برای ترور تبعیدیها استفاده می کردند. اکنون عربستان سعودی با بزرگ ترین بحران دیپلماتیک خود با غرب بعد از حملات 11 سپتامبر سال ۲۰۱۱ مواجه است و این بحران با دستان خود خانواده سلطنتی ایجاد شده و دلیل آن این است که به نظر میرسد ماجرای ناپدید شدن ستوننویس روزنامه «واشنگتن پست» به طور مستقیم به دولت عربستان باز میگردد. روزنامه تایمز انگلیس در مقاله ای با عنوان «چه کسی جانشین محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان میشود؟» نوشت: اگر ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان تصمیم بگیرد ولیعهد را قربانی کند احتمالا ترجیح خواهد داد این پست همچنان متعلق به این خانواده باشد و همین مسئله باعث شده «خالد بن سلمان»، سفیر عربستان در واشنگتن و برادر کوچک تر محمد بن سلمان که به تازگی در پی پرونده خاشقچی به ریاض فراخوانده شده، جایگزین احتمالی باشد. خالد یکی از افرادی بود که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در سفر اخیرش به ریاض با او دیدار کرد. البته در صورت سرمایه گذاری روی «خالد» به نظر نمی رسد کنار گذاشتن «محمد» از ولیعهدی کار ساده ای باشد. او از زمانی که پدرش به پادشاهی رسید توانسته مراکز قدرت را به تنهایی در دست بگیرد؛ از ریاست بر غول نفتی آرامکو تا وزارت دفاع و ولیعهدی رژیم سعودی. «گاردین» نیز نوشت که اگر ردپای ناپدید شدن خاشقچی به بن سلمان برسد، زمان آن رسیده که تغییرات اساسی در خاندان سلطنتی عربستان انجام بگیرد. با این حال، چیزی که او را به خطر نزدیک کرده میزان زیاد اطلاعات و اسنادی است که از جنایت در کنسولگری سعودی در استانبول منتشر می شود. نیویورک تایمز در گزارشی هویت افراد مظنون در پرونده جمال خاشقچی را مشخص کرده است. بر اساس این گزارش، دستکم 9 نفر از ۱۵ مظنون معرفی شده در ارتش، سرویس امنیتی یا وزارتخانههای عربستان مشغول بودهاند. روزنامه نیویورک تایمز به کمک نرمافزارهای تشخیص چهره، یک بانک اطلاعاتی از شماره تلفنهای عربستان سعودی، اسناد دولتی عربستان که منتشر شدهاند، اظهارات شاهدان و گزارش رسانهها، گزارشی درباره "هویت مظنونان پرونده جمال خاشقچی" تهیه کرده است. در این گزارش به عنوان مثال به فردی به نام ماهر عبدالعزیز مطرب به عنوان مظنون اشاره شده که به نوشته نیویورک تایمز در سفرهای امسال به آمریکا، اسپانیا و فرانسه ولیعهد عربستان را همراهی کرده است. همین مستندات باعث شده واشنگتن از آب گل آلود حادثه اخیر ماهی بگیرد، آن هم صیدی چند ده میلیون دلاری. چند هفته پیش هنگامی که ترامپ اعلام کرد سعودی بدون کمک آمریکا دو هفته هم دوام نمی آورد، ریاض با تاخیری چند روزه به این سخنان واکنش نشان داد. اما اکنون در تغییر موضعی 180 درجه ای حاضر شده در قبال جنایت اش به آمریکا «حق السکوت» بپردازد. بر همین اساس، همزمان با ورود مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا به ریاض، عربستان سعودی 100 میلیون دلار بابت تامین بخشی از هزینه های حضور آمریکا در سوریه به واشنگتن پرداخت کرد!
قصابی خاشقچی با موسیقی
شیشه های عینکش زیر پا خرد شده، لخته خون زیر چشمانش را سیاه کرده، خودش هم آن قدر کتک خورده و بدنش کوفته شده که نتواند تکان بخورد. خاشقچی در داخل ساختمان کنسولگری به شدت شکنجه شده بود. حالا نوبت تیم ترور اعزامی آل سعود، همان 15 نفری بود که به عنوان توریست با دو جت اختصاصی به استانبول آمده اند تا وارد عمل شوند. آن ها ابتدا انگشتان جمال و در نهایت سر این روزنامه نگار مشهور را به طرز وحشیانه بریدهاند. در اسناد صوتی به دست آمده صدای اعتراض محمد العتیبی، سرکنسول سعودی در استانبول شنیده می شود که میگوید: «این جنایت را بیرون از کنسولگری انجام دهید و برای من بلا و دردسر درست نکنید.» در پاسخ به اعتراضات سرکنسول، فردی با خشونت به وی میگوید: «اگر در بازگشت به عربستان قصد زندگی داری، ساکت شو.» برای سعودی ها که همیشه با شمشیر سر می بریدند صدای اره برقی آزار دهنده بود. بر اساس نوارهای صوتی ضبط شدهای که در اختیار مقامهای ترکیه است، پیش از این که خون بر دیوار و وسایلی که اردوغان می گوید تازه رنگ شده بپاشد، سرهنگ «صلاح الطبیقی»، رئیس پزشکی قانونی امنیت عمومی عربستان از دستیارانش خواسته در زمان مثله کردن بدن خاشقچی «به موسیقی گوش کنند.» منابع ترکیهای اظهار کردند: قتل جمال تنها در هفت دقیقه انجام شده و تیم امنیتی هیچ تحقیقی از او انجام نداده و این اشاره صریح به این دارد که آن ها دستورهایی را از بالادستیها درباره قتل او بدون نیاز به بازجویی گرفته بودند.همزمان الجزیره به نقل از منابع ترکی گزارش داد : ماهر مطرب از چهرههای نزدیک به محمدبن سلمان که در مراسم رسمی بسیاری در کنار تیم حفاظت وی بوده ،هماهنگکننده عملیات قتل جمال خاشقچی است. او در روز ترور ۱۹ تماس تلفنی، از جمله چهار تماس با دفتر منشی ولیعهد سعودی داشته است.
فراخبر
خاشقچی فقط یک روزنامه نگار نبود!
مهدی تدینی-چرا حاکمیت عربستان باید به خاطر یک روزنامهنگار خود را اینچنین رسوا کند؟ مگر اصلاً یک روزنامهنگار تبعیدی (یا فراری) چقدر میتواند تأثیرگذار باشد که باید او را در خارج سربهنیست کرد؟ این وجه نامعقول قضیه است! راحتترین کار این است که به سادگی بگوییم، آمرانِ جنایت مشتی احمق بودهاند که اصلاً به عواقب کار خود نمیاندیشیدهاند! اما این پاسخ به نظرم اشتباه، گمراهکننده و در واقع طفره رفتن از پاسخ است.به همین دلیل شما را دعوت میکنم کمی عمیق شویم و از لایۀ سطحی اخبار به عمقی ناپیدا برویم که هیچگاه اخبار آن را نمایان نمیکند. نکتۀ اصلی این است: گزارۀ اصلی درباره خاشقچی گمراهکننده است، یعنی این گزاره: «روزنامهنگار منتقد دولت سعودی سربهنیست شد.» این گزاره نادرست نیست، اما گمراهکننده است. در واقع این گزاره به ما اجازه نمیدهد به ابعاد ناپیدای قضیه پی ببریم. چرا؟ وقتی میگوییم «روزنامهنگار» در ذهن مان فردی مجسم میشود که کارش نوشتن مقالات است و اخبار را تحلیل میکند و البته از اندیشههایی نیز دفاع میکند. ما با همین برداشت گمراه میشویم! مگر یک روزنامهنگار چقدر میتواند نفوذ و اهمیت داشته باشد که لازم باشد او را در خارج از کشور با این هزینۀ گزاف سربهنیست کرد؟ برای همین همهچیز نامعقول یا احمقانه به نظر میرسد.اما نکته این است که خاشقچی چنین روزنامهنگاری نبود. خاشقچی مشاور شاهزادهای چون ترکی فیصل بود، کسی که 25 سال وزیر استخبارات (اطلاعات) عربستان بود. یا وقتی الولید بن طلال، ثروتمندترین مرد و شاهزادۀ عرب شبکهای تلویزیونی تأسیس کرد، خاشقچی را به مدیریت آن نهاد. همین شاهزاده ثروتمند در جریان مبارزه بن سلمان با فساد به مدت 84 روز بازداشت شد و دقیقاً یکی از نقدهای اساسی خاشقچی به بن سلمان همین نحوه مبارزه او با فساد بود، زیرا میگفت: «چرا با عدهای برخورد میشود و با عدهای دیگر نمیشود؟»همین دو مثال کافی است تا بفهمیم خاشقچی نه صرفاً یک روزنامهنگار، بلکه عضوی از یک بلوک قدرت بسیار نیرومند در عربستان بود که بازوهای سیاسی و اقتصادی نیرومندی دارد اما در پی اوجگیری بن سلمان مغلوب و مغبون شده است. زمانی که ترکی فیصل سفیر عربستان در آمریکا بود، خاشقچی به او مشاوره میداد. حال آیا تصادفی است که وقتی بن سلمان قصد دارد قدرت را به طور کامل در قبضه خود بگیرد خاشقچی به آمریکا مهاجرت میکند؟ اگر آن جناح شکستخوردۀ سعودی بخواهد در آمریکا برای جلب نظر سیاستمداران آمریکایی و محدود کردن بن سلمان دست به لابیگری بزند آیا خاشچقی گزینۀ مناسبی برای این کار نیست؟ او هم دستبهقلم است، هم چهرهای بسیار موجه است و هم روابط گستردهای درون قدرت دارد. فرضیهای که میخواهیم مطرح کنیم این است که اگر خاشقچی سربهنیست شد به خاطر «روزنامهنگار بودنش» نبود، بلکه احتمالاً او عضوی فعال از یک جناح قدرت بود که در آمریکا میتوانست با لابیگری نظر سیاستمداران آمریکایی را برای حمایت از جناح مخالف بن سلمان جلب کند. بیتردید آن جناح شکستخوردۀ سعودی با آن نیروی سیاسی و اقتصادی فراوان خود بیکار نمینشیند تا بن سلمان با خرج کردن ثروت ملی و بهرهگیری از امکانات حکومت قاپ همۀ آمریکاییها را برُباید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
26 مهر سال 88 در جریان اقدامی تروریستی در شهرستان «سرباز» سیستان و بلوچستان سردار شهید «نورعلی شوشتری» جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس و شهید «رجبعلی محمد زاده» که برای تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف به این استان رفته بودند در یک حمله انتحاری به مقام والای شهادت نائل شدند.امروز9 سال از آن زمان می گذرد و به پاس گرامی داشت یاد و خاطره این دو شهید بزرگوار پای صحبت خانواده شهید شوشتری نشستیم و به مرور خاطراتی از شهید محمدزاده پرداختیم .
اتفاقی که افتاد
همسر شهید می گوید:« قراربود یک خانواده شهید که دختر کوچکی داشتند به منزل ما بیایند، آقای شوشتری فاطمه وزهرا را سفارش کرد که جلوی فرزند شهید به او بابا نگویند چون ممکن است دختر آن شهید دلتنگ پدرش بشود.»زهرا فرزند شهید شوشتری هم از این جنس خاطره ها دارد: «زمانی که ساختمان هیئت رزمندگان را آماده می کردند عکس شهدا را دور تا دور دیوار آویزان می کنند. من هم کوچک بودم و همراه دختر شهید برونسی همراه پدر رفته بودیم . من و زینب فرزند شهید برونسی، درقسمت خانم ها بازی می کردیم که یک باره زینب به من گفت :«عکس پدرم بین عکس بقیه شهدا نیست. »من هم دست او را گرفتم و پیش بابا بردم . درشلوغی وبحبوحه کار به پدرم گفتم :«بابا زینب می گوید عکس پدرش بین عکس ها نیست .» پدرم نگاهی به من کرد ونگاهی به زینب و گفت : «من خودم عکس شهید را دیده ام . حتما در قسمت آقایان قرار گرفته است.» از کارش دست کشید وما را به قسمت مردانه حسینیه برد وبه زینب عکس پدرش را نشان داد».سال های پیش هم برای گفت وگو با خانواده شهید شوشتری به منزلشان رفته بودم اما امسال کمی کار متفاوت بود. همسر شهید برای مصاحبه راضی نمی شدند دلیل هم داشتند؛ زیاد گفت وگو کرده اند وحرف ها تکراری است. من تقریبا از گفت وگو منصرف شدم اما ته دلم دوست داشتم با فرزندان هم که شده گفت وگو کنم . بالاخره زهرا خانم مادر را راضی کردند و من هم بعد از ظهر یک روز پاییزی به همراه عکاس روزنامه به منزل شهید رفتم.برخورد گرم وصمیمی همسر ویکی از دخترها شرمنده ام کرد و برای توجیه خودم گفتم :«حاج خانم اگر برای شما سخت است، من با دختر خانم صحبت می کنم .»مثل دفعه قبل حاج خانم خنده ای کرد و گفت:« بچه ها چه بگویند . پدری ندیده اند که خاطره ای به یاد داشته باشند. من خودم باید بگویم . »گفتم: «حاج خانم بازهم همه مسئولیت صحبت درباره آقای شوشتری به گردن شما افتاد .» می خندند. من هم می گویم :«حاج خانم شما همیشه میخندید.حاج آقا هم همیشه می خندید؟هیچ وقت گله نمی کردید؟»می گوید: «هیچ وقت نگذاشتم حاج آقا ناراحتی ما را متوجه شوند. »زهرا دختر شهید می گوید :« وقتی حرف ها و صحبت های پدر یادم می آید می بینم در زندگی چه اتفاقات به ظاهر ساده اما متفاوتی رقم می خورد تا یک نفر به شایستگی به مقام شهادت برسد».«حالا درد زینب برونسی را می فهمم که چطور در گوشه و کنار حسینیه دنبال یک رد ونشانه از پدرش می گشت . ما از بسیاری از کار های پدرم بی خبر بودیم و تازه بعد از شهادت او فهمیدیم که پدرم هزینه زندگی خانواده هایی از منطقه سیستان را پرداخت می کرده است. »... مشروح این گفت و گو رادر سایت روزنامه خراسان به نشانی khorasannews.com یا روزنامه خراسان رضوی مطا لعه کنید.
آرزوی شهادت
از شهید محمد زاده نیز تک خاطرات کوچکی در کتابی به نام «بیقرار» گردآوری شده است. در یکی از این خاطرات این گونه آمده است:«زمزمه استاندار شدن شان بود، با او تماس گرفتم و گفتم: سردار بچه ها می خواهند شما را برای استانداری معرفی کنند. هنوز حرفم تمام نشده بود که گفت: من از خدا خواسته ام در سیستان در لباس پاسداری خدمت کنم و اگر خدا لیاقتش را داد به دوستان شهیدم ملحق شوم. دو روز بعد در اخبار اعلام شد که جمعی از فرماندهان ارشد سپاه در سیستان به شهادت رسیده اند، تلفن ام را برداشتم اما هر چه زنگ زدم جواب نداد».در خاطره دیگری در این کتاب آمده است :تک مهران بود، تانک های دشمن که آمدند همه پا به فرار گذاشتند، این اوضاع را که دید لباس هایش را در آورد، پا برهنه «آر. پی. جی» بر دوش، به سمت تانک ها رفت. به ما هم گفت: حسینی ها پشت سر من. انگار کربلا و عاشورا بود، ما هم رفتیم با منفجر شدن چند تانک، عراقی ها فرار را بر قرار ترجیح دادند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهدی تدینی-چرا حاکمیت عربستان باید به خاطر یک روزنامهنگار خود را اینچنین رسوا کند؟ مگر اصلاً یک روزنامهنگار تبعیدی (یا فراری) چقدر میتواند تأثیرگذار باشد که باید او را در خارج سربهنیست کرد؟ این وجه نامعقول قضیه است! راحتترین کار این است که به سادگی بگوییم، آمرانِ جنایت مشتی احمق بودهاند که اصلاً به عواقب کار خود نمیاندیشیدهاند! اما این پاسخ به نظرم اشتباه، گمراهکننده و در واقع طفره رفتن از پاسخ است.به همین دلیل شما را دعوت میکنم کمی عمیق شویم و از لایۀ سطحی اخبار به عمقی ناپیدا برویم که هیچگاه اخبار آن را نمایان نمیکند. نکتۀ اصلی این است: گزارۀ اصلی درباره خاشقچی گمراهکننده است، یعنی این گزاره: «روزنامهنگار منتقد دولت سعودی سربهنیست شد.» این گزاره نادرست نیست، اما گمراهکننده است. در واقع این گزاره به ما اجازه نمیدهد به ابعاد ناپیدای قضیه پی ببریم. چرا؟ وقتی میگوییم «روزنامهنگار» در ذهن مان فردی مجسم میشود که کارش نوشتن مقالات است و اخبار را تحلیل میکند و البته از اندیشههایی نیز دفاع میکند. ما با همین برداشت گمراه میشویم! مگر یک روزنامهنگار چقدر میتواند نفوذ و اهمیت داشته باشد که لازم باشد او را در خارج از کشور با این هزینۀ گزاف سربهنیست کرد؟ برای همین همهچیز نامعقول یا احمقانه به نظر میرسد.اما نکته این است که خاشقچی چنین روزنامهنگاری نبود. خاشقچی مشاور شاهزادهای چون ترکی فیصل بود، کسی که 25 سال وزیر استخبارات (اطلاعات) عربستان بود. یا وقتی الولید بن طلال، ثروتمندترین مرد و شاهزادۀ عرب شبکهای تلویزیونی تأسیس کرد، خاشقچی را به مدیریت آن نهاد. همین شاهزاده ثروتمند در جریان مبارزه بن سلمان با فساد به مدت 84 روز بازداشت شد و دقیقاً یکی از نقدهای اساسی خاشقچی به بن سلمان همین نحوه مبارزه او با فساد بود، زیرا میگفت: «چرا با عدهای برخورد میشود و با عدهای دیگر نمیشود؟»همین دو مثال کافی است تا بفهمیم خاشقچی نه صرفاً یک روزنامهنگار، بلکه عضوی از یک بلوک قدرت بسیار نیرومند در عربستان بود که بازوهای سیاسی و اقتصادی نیرومندی دارد اما در پی اوجگیری بن سلمان مغلوب و مغبون شده است. زمانی که ترکی فیصل سفیر عربستان در آمریکا بود، خاشقچی به او مشاوره میداد. حال آیا تصادفی است که وقتی بن سلمان قصد دارد قدرت را به طور کامل در قبضه خود بگیرد خاشقچی به آمریکا مهاجرت میکند؟ اگر آن جناح شکستخوردۀ سعودی بخواهد در آمریکا برای جلب نظر سیاستمداران آمریکایی و محدود کردن بن سلمان دست به لابیگری بزند آیا خاشچقی گزینۀ مناسبی برای این کار نیست؟ او هم دستبهقلم است، هم چهرهای بسیار موجه است و هم روابط گستردهای درون قدرت دارد. فرضیهای که میخواهیم مطرح کنیم این است که اگر خاشقچی سربهنیست شد به خاطر «روزنامهنگار بودنش» نبود، بلکه احتمالاً او عضوی فعال از یک جناح قدرت بود که در آمریکا میتوانست با لابیگری نظر سیاستمداران آمریکایی را برای حمایت از جناح مخالف بن سلمان جلب کند. بیتردید آن جناح شکستخوردۀ سعودی با آن نیروی سیاسی و اقتصادی فراوان خود بیکار نمینشیند تا بن سلمان با خرج کردن ثروت ملی و بهرهگیری از امکانات حکومت قاپ همۀ آمریکاییها را برُباید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد عنبرسوز - پخش مجموعه «ساخت ایران 2» در شبکه نمایش خانگی به قسمتهای پایانیاش نزدیک شده و احتمالاً کمتر از یک ماه دیگر به پایان میرسد. این مجموعه که دنباله سریال موفق «ساخت ایران» محمدحسین لطیفی محسوب میشود، نسبت به سری اولش از فیلم نامه سادهتری برخوردار است و بازیگران اصلیاش هم پیشرفتی نکردهاند. به نظر میرسد مهمترین اختلاف این مجموعه با سری قبلی ، تغییر کارگردان اثر بوده که باعث تغییراتی در سریال شده است؛ تغییراتی که عموما باعث کاهش کیفیت هنری اثر شده و «ساخت ایران» را از یک اثر سرگرمکننده متوسط به سریالی پایینتر از حد استاندارد تبدیل کردهاند.
ستارههای تکراری
«ساخت ایران 2» از نظر تیم بازیگری مجموعه پرمهرهای محسوب میشود، اما از لحاظ کیفیت بازیها وضعیت خوشایندی ندارد. از سری قبلی مجموعه دو بازیگر اصلی، یعنی محمدرضا گلزار و امین حیایی باقی ماندهاند و محسن کیایی هم به این دو نفر اضافه شده تا مثلث مرکزی سریال شکل بگیرد. گلزار و حیایی در سری جدید مجموعه اگر بدتر از نسخه قبلی نباشند، بهتر هم نیستند و پیشرفتی در بازیشان مشاهده نمیشود. امین حیایی که با ایفای نقش در «شعلهور» حمید نعمتا... منتقدان را به احیای کارنامه هنریاش امیدوار کرده بود، همان کاراکتر مجموعه قبلی را با نقش محبوبش در «اخراجیها» تلفیق کرده و به یک تیپ کامل تبدیل شده است. وضعیت گلزار هم بهتر نیست و او، صرفا بر اساس جذابیتهای ظاهریاش، به عنوان مغز متفکر و جنتلمن قصه، در مواجهه با حماقت دو کاراکتر دیگر تلاش ناموفقی برای تقلید از کیانوش «شبهای برره» دارد. حضور محسن کیایی البته کمی گرمتر است و عمده بار طنز داستان را به عنوان وردست قهرمان، به دوش میکشد. اما کیایی هم کاراکترهای طنز قبلیاش در «لونه زنبور» و «بارکد» را بزرگ نمایی میکند. شخصیتی که قرار است شیرین باشد و با سادگیاش مخاطب را بخنداند، چنان به قالبهای ازپیشتعیینشده طنزهای چرک میرود که گاهی مخاطب را پس میزند. نمونه این اتفاق هم در سکانس دویدنش به دنبال بالگرد فیلم برداری مشهود است؛ سکانسی که به مراتب ضعیفتر از طنز عامهپسند رایج طراحی شده است.
مکملهای جانیفتاده
در بخش بازیگران مکمل یک مهره تاثیرگذار (فرهاد اصلانی) و یک بازیگر کاربلد (گوهر خیراندیش) از سری قبلی مجموعه جدا شدهاند و قرار بوده جای خالی این افراد را سحر دولتشاهی، مهران احمدی و سارا بهرامی پر کنند. بازی ساده دولتشاهی صرفا به گفتن دیالوگها محدود میشود و مهران احمدی که ظرفیت ویژهای در طنز از او سراغ داشتیم، زیر لباس و گریم نقش منفی خاصی که برایش درنظر گرفتهاند، گم میشود. سارا بهرامی اما بدتر از همه ظاهر شده و نتوانسته از پس نقش اش برآید. چهره این بازیگر اساسا برای ایفای نقش یک زن خودخواه و منفعتطلب که به همه نارو میزند، مناسب نیست. بدتر از آن گزینش لحن عجیبوغریب این بازیگر برای القای شرارتهای شخصیت پریساست؛ لحنی که با چهره او هیچ مطابقتی ندارد و بیشتر به استندآپ کمدی سادهای میماند که ارائهدهندهاش سعی میکند با اغراق در گویش، ادای کسی را دربیاورد و مردم را بخنداند.
قصه ناموجه
فیلم نامه «ساخت ایران 2» را میتوانیم کاملا بیچفتوبست و بیمنطق بدانیم؛ نوشتهای از سر رفع تکلیف که بیشتر به طنزهای آیتمیک شبیه است. داستان از همان قسمتهای اول با وسط کشیدن پای فرزند غلامحسین وارد گرهافکنی میشود، در حالی که بیننده سری قبلی را تماشا کرده و میداند که هیچ ازدواجی رخ نداده بود. این اشکال منطقی با یک داستان کاملا تخیلی توجیه میشود تا بهانه سفر بازیگران اصلی به چین جور شود. از اینجا به بعد تقریبا تمام داستان جستوجویی نامعقول و تصادفی به دنبال یک گنج است که مدام کش میآید تا فضا برای شوخیها فراهم شود. در فاز بعدی نیز جستوجو به نوعی جنگ تبدیل میشود و کشمکش بین شخصیتها با فردی به نام «توتونچی» در ایران ادامه مییابد. در طول سریال اما نه خبری از غافلگیری است، نه کسی میفهمد چرا نقشهای مثبت و منفی تصمیم دیگری نمیگیرند و نه شخصیتپردازی به گونهای است که مخاطب انتظار رفتاری غیر از مزهپرانی داشته باشد. گرهگشاییها هم عمدتا نامعقول رخ میدهند و مثلا زمانی که قرار است پیشکار شخصیت منفی گرهی را برای گروه مثبت داستان باز کند، بدون هیچ منطقی کاراکتر منفی قصه به پای همکار خودش تیر میزند و زحمت مداوایش را گردن دشمنانش میاندازد. یا کارهایی مانند سرقت هارد یک جواهرفروشی در چین و برداشتن یک صندوق پر از جواهر از یک آکواریوم غولآسا به سادهترین وجه انجام میشود و هیچ مشکلی هم پیش نمیآید.
شوخیهای پرتعداد و کماثر
جنس شوخیهای طراحیشده برای «ساخت ایران 2» کلیشهای و اغراقآمیز است و همین موضوع باعث میشود سریال به یک مجموعه زیر متوسط تبدیل شود. طراحان سریال از نمایش کوچک ترین اتفاقی که فکر کردهاند موجب خنده بخشی از مخاطبان شود، نگذشتهاند و هر کلامی را که به نظر خودشان بامزه بوده، لابه لای دیالوگها گنجاندهاند؛ غافل از آن که چنین شیوهای ممکن است بخش دیگری از مخاطبان را دلزده کند. مثلا نقش اول قصه وقتی احساساتی میشود، دهانش را تا جایی که امکانش باشد باز میکند و با بلندترین صدای ممکن عربده میزند. او به سبک «مجید دلبندم» کلمهها را اشتباه تلفظ میکند و به سبک دهها سریال قدیمی و جدید ایرانی با قاطی کردن انگلیسی و فارسی سعی میکند از مخاطب خنده بگیرد. کاراکتر فرهاد در هنگام رکوردزنی غواصی در استخر خوابش میبرد! و همانطور که احتمالا در فیلمها و سریالهای زیادی دیدهاید، شخصیتهای اصلی آب میوه مسموم را به اشتباه خودشان میخورند. «جیمی» هم در معدود خوشمزگیهایش به سبک «اخراجیها» و «هزارپا» با خوانندههای آنورآبی شوخی میکند و وقتی میخواهد وارد خانهای بشود، خودش را ستوانی با نام یک خواننده لسآنجلسی معرفی میکند.
بخش دیگر شوخیهای «ساخت ایران 2» هم مبتنی بر تحقیر و گاهی فحش دادن است. کاراکتر «فرهاد» عموما با واکنشهایی مانند «خفه شو»، «دهنتو ببند»، «چقدر احمقی» و... مواجه میشود. کاراکتر «مرادی» هم که مدام درحال توهین شنیدن از دیگران است، معمولا از همه کتک میخورد، دو نفر سر کندن سبیل اش شرطبندی میکنند و بارها با صفتی زشت و توهینآمیز خطاب میشود.
رنگارنگ با چهره و لباس
«ساخت ایران 2» با تمام ضعفهایش مجموعهای رنگارنگ است که در چشم مخاطب زیبا جلوه میکند. سازندگان این سریال با استفاده از فضای خاص شبکه نمایش خانگی، انواع و اقسام گریمها و پوششها را به نمایش میگذارند و سعی میکنند ضعفهای هنری کار را با جذابیتهای بصری ساده بپوشانند. وقتی نقش «پریسا» درنمیآید و فیلم نامه و بازیگر نمیتوانند بیاخلاقی و عدم تعهدش را به مخاطب منتقل کنند، آرایش اش غلیظتر میشود. نقشهای اصلی، عموما برای القای فضای طنز و شاد کردن فضا، از لباسهای گلدار با رنگهای تند و شکلهای عجیب و متفاوت استفاده میکنند. «فرهاد» در چین موهایش را سامورایی میبندد و تیشرتهایی میپوشد تا بلاهت اش مشخصتر شود. «غلامحسین» دور سرش را به شکل نامتعارفی ماشین کرده تا پایینشهری بودنش دربیاید و «جیمی» که کمی عاقلتر است، معمولا شیکتر از بقیه لباس میپوشد. طراحی لباس و گریم «توتونچی» هم تقلید اغراقآمیزی از مافیا در سینمای سنتی جهان است.
لوکیشهای توریستی
عجیبترین نکته «ساخت ایران 2» به محل فیلم برداری سکانسهای مختلف این مجموعه مربوط است؛ جایی که سازندگان سعی کردهاند به جای طراحی قصه، صرفا خلاقیت شان را در قرار دادن بازیگران در لوکیشنهای متفاوت به کار بگیرند. کافی است سریال را مرور کنید تا ببینید که بخش عمده طنز این مجموعه مبتنی بر واکنشهای اغراقآمیز کاراکترها به مکان خاصی است که در آن قرار میگیرند. رستورانها و کافیشاپهای مختلف، پیست موتورسواری و کارتینگ، باغ عروسی، مسابقه مچاندازی در رینگ بوکس، قبرستان، فروشگاه اسباببازی، خانه سنتی چینی، هتلهای مجلل، شهربازی، دانشگاه، باغ وحش، معبد کاهنان، موزه، آکواریوم غولآسا، عرشه کشتی تفریحی، ویلای فوقلوکس «توتونچی» و باند پرواز هواپیماهای شخصی تنها بخشی از لوکیشنهای درنظرگرفتهشده برای خلق موقعیتهای کمدی این سریال هستند. سکانسهای پرتعداد از شهرها و جاذبههای توریستی چین را هم به این فهرست اضافه کنید. ترفندی که به خاطر غیرضروری بودنش، باعث دلزدگی عده زیادی از بینندگان میشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهدی حسن زاده-روز گذشته انتشار دو توئیت از یک چهره رسانه ای نزدیک به رئیس جمهور سابق که با اشتباهاتی فاحش و دخل و تصرف در ارائه آمار بانک مرکزی همراه بود، بحث برانگیز شد. این توئیت ها که از سوی عبدالرضا داوری منتشر شد، مربوط به آمار بانک مرکزی از دارایی های خارجی این بانک و آمار درآمد فروش نفت است.وی نخست با انتشار نموداری (نمودار یک) همراه با توضیحات ذیل، مدعی سقوط شدید ذخایر خارجی بانک مرکزی شد. در توضیحات داوری آمده است: «تورم افسارگسیخته اخیر به تحریم ارتباط ندارد. این نمودار نشان می دهد که دارایی های خارجی بانک مرکزی، از سال 94 دچار سقوط آزاد شده و همه این دارایی، به صورت نقدینگی ریالی به بدنه دولت تزریق شده است. بر این مبنا به صراحت می توان گفت، سیل تورم و سقوط ارزش ریال، طراحی و برنامه دولت است.
در سال 94، همزمان با تصویب برجام، ذخایر خارجی بانک مرکزی را تخلیه و ریال به دولت تزریق کرده اند تا در چنین روزهایی، بحران بر کشور غالب شود و بتوانند آن چه در برجام توافق نشده، از جمله سیاست منطقه ای و موشکی را در قالب جام زهر تحمیل کنند. این توطئه را باید افشا کرد.منبع این نمودار، سری های زمانی بانک مرکزی است. بی سر و صدا یک فاجعه بزرگ را رقم زدهاند، بلافاصله پس از برجام، یک بمب ساعتی در اقتصاد ایران کار گذاشتند.»
نموداری که با حذف 3 صفر طراحی شد
برای بررسی این ادعای عبدالرضا داوری که به آمار «بانک اطلاعات سری های زمانی اقتصادی» مستند شده است، وارد این بانک اطلاعاتی در سایت بانک مرکزی به آدرس https://tsd.cbi.ir/Display/Content.aspx می شویم. اطلاعات مربوط به «دارایی خارجی بانک مرکزی» در نمودار درختی، ذیل «متغیرهای پولی و اعتباری» قرار دارد. به محض کلیک کردن روی علامت مثبت کنار عنوان متغیرهای پولی و اعتباری، پنجره ای حاوی این پیام در بالای صفحه باز می شود: «واحد ارقام از سال 1394 به بعد هزار میلیارد ریال می باشد.» و تا زمانی که پیغام مربوطه را تایید نکنیم، پنجره مربوط به ارائه آمار باز نمی شود. به این ترتیب می بینیم، آمارهایی که در قالب نمودار و جدول درباره متغیرهای پولی و اعتباری از جمله دارایی خارجی بانک مرکزی منتشر شده از ابتدا تا سال 1394 بر مبنای میلیارد ریال است و پس از آن بر مبنای هزار میلیارد ریال. البته این یک اشکال در سامانه بانک سری های زمانی بانک مرکزی است که باید همه اعداد ذیل یک شاخص را همگن کند. یعنی همه ارقام سال های قبل هم بر مبنای هزار میلیارد ریال شود ولی در هر صورت این که ما نمودار بکشیم و آمار میلیارد ریالی و هزار میلیارد ریالی را بدون یکسان کردن در کنار هم قرار دهیم، آن هم در شرایطی که خود سامانه همان ابتدا پیام مربوط به این تفاوت آماری را داده است، نشان می دهد که شاید نویسنده به صورت تعمدی، تفاوت آماری را نادیده گرفته است تا آماری غلط و نموداری نادرست را منتشر کند و برمبنای آن تحلیلی توطئه آمیز ارائه دهد.
تغییر در عنوان یکی از آیتم های بودجه ای و اشتباه آقای تحلیل گر!
دومین توئیت آقای داوری به موضوع درآمدهای نفتی در بودجه بر می گردد. وی در توئیت خود با درج ۲ جدول نوشته است: «این دو نمودار را از سایت #بانک_مرکزی استخراج کردم. مربوط به درآمد نفتی و هزینه های جاری دولت از سال 84 تا 96 است. همان طور که می بینید، بانک مرکزی هیچ اطلاعاتی در این دو مورد از سال ٩٢ تا 96 ارائه نکرده است. متاسفانه طی پنج سال اخیر وضعیت مالی دولت را کاملا مخفی و غیر شفاف کرده اند.»این جا هم آقای داوری مرتکب اشتباه شده است. همان طور که بالای این دو نمودار مشخص است، عبارت «وضع مالی دولت (ساختار قدیم ...)» نوشته شده است. این دو نمودار نیز از «بانک اطلاعات سری های زمانی اقتصادی» بانک مرکزی استخراج شده است.
با مراجعه مجدد به این بانک به آدرس https://tsd.cbi.ir/Display/Content.aspx به سراغ آمار بودجه میرویم. آمار مورد اشاره آقای داوری ذیل عنوان «وضعیت مالی دولت» آمده است. در این بخش می بینیم که وضعیت مالی دولت به دو شکل با عناوین «ساختار قدیم GFS1986» و «ساختار جدید GFS2001» آمده است. منظور از ساختار قدیم، این است که در گذشته در استانداردهای جهانی گزارشگری اقتصادی و بودجهای، منابعی مانند درآمد فروش نفت، به عنوان درآمد تلقی میشد، اما پس از آن در استانداردهای سال 2001، بیان شد که چون فروش نفت، درآمد تلقی نمی شود، بلکه در حقیقت نوعی فروش دارایی است، بنابراین منابع حاصل از فروش نفت تا انتهای سال 95، نه به عنوان درآمد، بلکه در بخش «ساختار قدیم»، ذیل عنوان «واگذاری دارایی سرمایهای» و تحت عنوان «منابع ناشی از فروش نفت و فراورده های نفتی» ذکر شده است.ماجرای نمودار سوم نیز مشابه نمودار دوم است و آمار هزینه های جاری در سالهای گذشته در ساختار قدیم، بدون تفکیک هزینههای جاری و عمرانی ذکر می شد که اکنون آمار آن در ساختار جدید ذیل عنوان «پرداخت های جاری» تا انتهای سال 95 درج شده است.از این رو بی توجهی نویسنده به این تغییر آماری و جست وجو نکردن و شاید تعمد، باعث شده است که اطلاعات و آماری که موجود است، سانسور شده تلقی و بر مبنای آن تحلیلی غلط درج شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از خوانندگان توانمند و صاحب سبک آواز ایرانی است که لحن و شیوه خاص خودش را در پیش گرفته است. در روزگاری که شماری از خوانندگان در دام کپی و تقلید افتادهاند، «حسین علیشاپور» از این دام گریخته است. سال ها سابقه تدریس، تحقیق و فعالیت رسانهای در عرصه های مرتبط با آواز و موسیقی ایرانی دارد و از همین رو، رویکردی دقیق و موشکافانه به دایره مسائل این هنر دیرپا و بااصالت اتخاذ کرده است. وی اعتقاد دارد: دشوارترین کار در موسیقی ایرانی، آواز خواندن است. اما این روزها آوازخوانی در موسیقی ایرانی کمرنگ شده چون خوانندگان ترجیح شان خواندن تصنیف است تا آواز. با ورود موج جدید موسیقی، خوانندگانی به این عرصه پا گذاشته اند که با آهنگ های پرتحرک صحنه ای و حاشیهسازیهای مرسوم، می خواهند یکی دو ساله مشهور و پولدار شوند. بزرگ ترین حسرتش، دیدن جای خالی استادان بزرگ آواز ایرانی روی صحنههاست. علیشاپور، خواننده آواز ایرانی که تجربه کنسرت های متعدد ملی و بین المللی، داوری جشنوارههای موسیقی و همکاری با استادان برجسته ای چون کیوان کلهر را دارد، در حضور کوتاهش در مشهد، از این دغدغه ها با ما سخن می گوید.
سرشتم را به هنر نوشتهاند
علیشاپور سر حرف را با اشاره به گوشهای از فعالیت های هنری خود باز می کند و می گوید: بیشتر اوقاتم به کار و پژوهش در مکاتب آوازی و سبک های استادان شاخص آن مکاتب و استخراج مطالب برای استفاده های عملی از آن ها در زمان حاضر می گذرد. متاسفانه آواز ایرانی هنری است در محاق و شاید تلاش ناچیز من کمی بتواند به آن کمک کند. به همین دلیل در عرصه اجرا، در حال تمرین کنسرت هایی هستم که همه آن ها در شهرستان ها برگزار خواهد شد و به جز برنامه های محدودی در جمع اهالی هنر، فعلا رغبتی به اجرای کنسرت در تهران ندارم. در زمینه تولید آلبوم هم بیش از یک سال است که آلبومی را برای خواندن قبول نکرده ام و تنها در حال ضبط تک آهنگ هایی هستم که عمدتا خودم ساخته و شعرش را هم سروده ام.وی از بستر شکلگیری علاقه اش به موسیقی می گوید و زمینههای هنری در خانواده و البته خاک هنرپرور شیراز را عامل این عشق به هنر می داند و تعریف می کند: در دوران کودکی به همراه خانواده ساکن شیراز بودیم. از همان ایام به موسیقی علاقه وافری داشتم و جالب آن که همان زمان هم تمایلاتم بیشتر به سمت و سوی موسیقی پاپ و اشعار خوش گرایش داشت.این خواننده آواز ایرانی که سرشت اش به هنر آمیخته است، خاطر نشان می کند: صدای خوش چه از سوی اجداد پدری و چه خویشان مادری ودیعه ای موروثی است و گوشم با صدای خوب بیگانه نبود. اما جرقه حرکت حرفهای من در موسیقی اصیل ایرانی در ۱۶ سالگی و با شنیدن صدای جادویی استاد غلامحسین بنان زده شد. به هر روی عاشقی از آن زمان شکل گرفت و تاکنون نیز ادامه دارد.
دریغ از جای خالی استادان بزرگ موسیقی ایرانی
در ادامه به برخی از آمال و آرزوهایش اشاره می کند و می گوید: همیشه آرزو داشتم، هم عصر و هم دوره استادانی چون تجویدی، یاحقی و وفادار بودم؛ با این حال، توانسته ام آثاری از آن ها را بخوانم. همچنین به سبک و سیاق آهنگ سازی استاد فضل ا... توکل هم بسیارعلاقه دارم. امیدوارم بتوانم آثار این بزرگان را بازخوانی کنم. خوشبختانه بخت یارم بوده که توانستم در سال های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۴ در شش کنسرت کنار کیوان کلهر، استاد نامی موسیقی ایرانی باشم. فرصت نابی که مسلما نصیب هر آوازخوانی نمی شود. البته بارها و بارها با استادان دیگری هم اجرای کنسرت داشته ام که همه این همکاری ها برایم افتخاری بزرگ است.
بزرگ ترین حسرت علیشاپور، فقدان استادان بزرگ موسیقی ایرانی است. از دیدگاه او، این یک واقعیت غیرقابل انکار است که ما در طول سالیان اخیر نتوانسته ایم شرایطی برای جایگزینی بزرگانی چون بنان ها فراهم کنیم. جوانان فعال در عرصه موسیقی ایرانی باید روش و منش آن بزرگان را الگوی عمل خود قرار دهند.
هنرمند واقعی بر پایه بناهای باشکوه گذشتگان، بنای نو می سازد
کارنامه هنری علیشاپور نشان دهنده تمایلش به ایجاد سبک و خلاقیت در حوزه موسیقی ایرانی است. وی به امضای هنرمند پای کارش بسیار معتقد است و برای رسیدن به آن تلاش می کند و در این باره توضیح می دهد: ذات هنر آفرینش است و هنرمند، ذره ای است از وجود خداوند و تجلی ذات او که زیبایی می آفریند. مسلم است که در این راه مرارت های زیادی وجود دارد و کسی که در این وادی گام برمی دارد، باید زمان و حیات خود را عاشقانه فدا کند، بیاموزد و تا دم مرگ، یک دم از آموختن و ساختن غافل نباشد.این استاد و پژوهشگر موسیقی اصیل ایرانی تاکید می کند: به عنوان کوچک ترین شاگرد این عرصه، همیشه سعی کرده ام ضمن حفظ اصالت های ایرانی، در همین فضای موسیقی ایرانی، باغچه کوچکی درست کنم و گل هایی را با سلیقه خود در آن پرورش دهم. حال آن که چقدر توفیق داشته ام، اهالی فن و نظر درباره اش خواهند گفت. اما حقیقت آن است که هنرمند واقعی بر پایه بناهای زیبا و باشکوه قدیم، بناهای نو و ریشه دار می سازد. وی تعریف هنر آواز و خواننده با اصالت ایرانی را از زبان خود این طور بیان می کند: آواز ایرانی، دریایی است بیکران و عمیق و آوازخوان ایرانی مجنونی است جست و جوگر که باید در این مسیر عاشقانه رهجوی و رهپوی باشد. بیشک دشوارترین کار در موسیقی ایرانی، آواز خواندن است. سالها باید زحمت و ممارست داشت تا به آوازخوانی خوب تبدیل شد.
خوانندگان خوش آواز هم در پی سلبریتی شدن هستند
بر این باور است که این روزها آوازخوانی در موسیقی ایرانی کم رنگ شده و خوانندگان ترجیح شان این است که تصنیف بخوانند و اگر مجالی بود چند دقیقهای هم برای خالی نبودن عریضه، آواز میخوانند. چون بر این باور اشتباه هستند که آواز مخاطب ندارد،اما غافلاند که آواز خوب همیشه مخاطبان خاص خود را دارد. به هر ترتیب، آواز ایرانی این روزها مورد بیتوجهی قرار گرفته و روزگار خوشی ندارد. حتی خوانندگانی که توان زیادی در آواز خواندن دارند هم چندان به این سمت تمایل نشان نمیدهند و به سلبریتی بودن فکر میکنند.در چند سال اخیر شاهد ظهور موج جدیدی از موسیقی و خوانندگی هستیم که به رغم رنگ و لعاب ظاهری خوب و گرایش عمومی به آن، با کمتر سواد هنری میتوان به سطح نازل و یک بار مصرف این سبکهای وارداتی پی برد. علیشاپور به عنوان یک هنرمند و محقق موسیقی درباره دلایل این ابتلای عمومی و پیش بینی عمر و ماندگاری این موج هنری با ابرازتاسف می گوید: این مشکلی نیست که فقط گریبان موسیقی و خوانندگی را گرفته باشد و در همه عرصه ها چنین رویکردی هم از سوی مردم و هم ارائه دهندگان کار به عناوین مختلف وجود دارد. اما در موسیقی، گویا وضع به گونه ای شده که هرکسی می خواهد سریع بیاید و به هر واسطهای شده، در اصطلاح پول و پَله ای به هم بزند و بار خود را ببندد و برود.وی می افزاید: همین است که شاهدیم برخی خوانندگان با سر و صدای فراوان وارد این عرصه می شوند و یکی دو سالی با چند آهنگ عمدتا پرتحرک و حواشی های متعدد روی صحنه هستند و بعد به تدریج کم رنگ و کم رنگ تر می شوند. همان طور که همه می دانیم، ماندگاری، دقیقا موضوعی است وابسته به عمق و آفرینش یک هنرمند و اقبال عمومی در ماندگاری اثر هنری و هنرمند نقشی ثانویه دارد. به هرحال فعلا شرایط غالب به همین منوال است و تنها چشم امید به آینده دوخته ایم تا این شرایط تغییر کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی،به مطالب عمیق و نکات بسیار مهمی اشاره فرمودند که بدون شک، توجه همه آحاد جامعه به خصوص نخبگان ومسئولان به این مباحث وتحقق آن ها در شرایط کنونی جامعه می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد.یکی از موارد مورد اشاره ایشان، موضوع «شکستن مرزهای جهانیِ دانش» به عنوان یکی از عرصههای مهم تأثیرگذاری نخبگان کشور بود. ایشان همچنین فرمودند که در قرون اخیر، سهم ما در جلو بردن مرزهای دانش بسیار کم بوده است و باید با استفاده از ظرفیت بالای نخبگان جوان کشور، مرزهای اکتشاف و دانش جهانی را توسعه دهیم.
به طور قطع، این مسئله که سهم ما در جلو بردن مرزهای دانش، طی قرون اخیر بسیار کم بوده است، واقعیتی تلخ و معلول چند عامل اساسی است. از جمله آن که متاسفانه در بحث های توسعه علمی، آن چه بیش از دیگر موارد مورد توجه نهاد های علمی، دانشگاه ها و برخی مراکز پژوهشی قرار گرفته، کمیت گرایی است. متاسفانه ما امروز عمدتا در حوزه های علمی به سمت کمیت گرایی گرایش پیدا کرده ایم به طوری که وقتی خروجی بسیاری از مراکز علمی کشور را اعم از مراکز دولتی وغیر انتفاعی، به خصوص برخی مراکزی که به اسم انجام تحقیقات علمی، چندین سال بودجه کشور را بلعیده اند، بررسی می کنیم، شاهد خروجی مناسبی از این مراکز نیستیم.برخی از این مراکز به محلی برای صدور مدرک تبدیل شده اند و در بسیاری از مراکز نیزشاهد افت علمی هستیم. البته در این بین مراکز پژوهشی قوی وتاثیر گذاری وجود دارند که در چنین شرایطی با برنامه ریزی درست ونگاه دقیق علمی به مسائل، مسیر درستی را در پیش گرفته اند وجبران مافات می کنند. اما این کافی نیست و باید همه ظرفیت پژوهشی وعلمی کشور را برای افزایش سهم کشور در جلو بردن مرزهای دانش به میدان آورد.نکته دیگری که در تحقق این مطالبه مقام معظم رهبری، بسیار حائز اهمیت است و بدون آن حرکت در مرزهای دانش عملا دستخوش چالش های جدی خواهد بود، توجه به بودجه های پژوهشی است که متاسفانه در سال های اخیر و طی چندین برنامه توسعه ای و به رغم هدف گذاری های انجام شده مبنی بر لزوم رسیدن سهم پژوهش به حدود 4 درصد تولید ناخالص داخلی، شاهد آن هستیم که این مسئله هنوز محقق نشده است و سهم ما از این حیث کمتر از نیم درصد است و این وضعیت به هیچ وجه راضی کننده نیست و باید برای آن چاره اندیشی کرد.البته نباید از نظر دور داشت که متاسفانه در کنار کمبود اعتبارات پژوهشی، از بخش زیادی از این اعتبارات هم به نحو موثری استفاده نمی شود، به طوری که امروز بودجه پژوهشی، حیات خلوت برخی دانشگاه ها شده است و هرکجا که کم می آورند از بودجه پژوهشی هزینه می کنند. این رویه باید با نظارت دقیق ودرست اصلاح شود. علاوه براین آن چه به عنوان فعالیت های پژوهشی در مراکز تحقیقاتی و پژوهشی ما انجام می شود، باید براساس نیازهای روز جامعه و مطابق با فناوری های روز باشد. طبیعتا تحقق این موارد نیز نیازمند برنامه ریزی درست واصولی و نظارت دقیق بر نحوه هزینه کرد بودجه های پژوهشی است.
بخش دیگری از سخنان مقام معظم رهبری، مقایسه ای بود که ایشان از وضعیت علمی ایران در دوران قاجار و پهلوی، با دوران کنونی انجام دادند؛ ایشان فرمودند در آن زمان ایران با دارابودن سهم یک دهم درصدی تولید علم در جهان، یکی از عقب مانده ترین کشورها از لحاظ دانش روز بود، حال آن که اکنون سهم ایران در تولید علم در دنیا به حدود 2 درصد رسیده است اما به این حد نیز نباید قانع بود.»
قانع نبودن به این سهم نیز واقعیتی است که در دنیای امروز باید مورد توجه جدی قرار گیرد. امروز شاهد هستیم که کشورهای همسایه و بسیاری از کشورهای دنیا در حال سرمایه گذاری در حوزه های مختلف علم وفناوری هستند که غفلت ما از این حوزه ها و راضی شدن به آن چه اکنون در اختیار داریم می تواند ما را در جریان سرعت تحولات روز، دچار کاستی و عقب گرد کند. آن چه در این میان باید بدان توجه داشته باشیم رفع برخی چالش ها در حوزه پایان نامه نویسی است. حرکت دانشگاه ها ودانشجویان به سمت پایان نامه های کاربردی، پرهیز جدی از کپی برداری و حل ریشه ای مسئله تقلب های علمی و اجرای قانون کپی رایت، از جمله مباحثی است که توجه به آن ها می تواند سرعت و میزان رشد تولید علم کشور را ارتقا بدهد.
موضوع دیگر مورد اشاره ایشان، استفاده از نظرات نخبگان در امور مختلف کشور بود واین که نخبگان نیز نباید به مسائل کشور بی اعتنا باشند.
دغدغه های ایشان در این خصوص بی دلیل نیست چرا که متاسفانه بررسی ها نشان می دهد، اگر نگوییم همه، اما در بسیاری از امور کشور تصمیم گیری ها بدون توجه و دخالت دادن قشر نخبه انجام می شود. البته مسئولان مدعی اند که اهل مشورت واستفاده از نخبگان هستند و در این زمینه شعار بسیار داده می شود اما وقتی به عمق مسائل و تصمیم گیری ها نگاه می کنیم، می بینیم که مشورت گیری از نخبگان و استفاده از نخبگان خوش فکر نقش بسیار کم رنگی در تصمیم گیری ها دارد. کافی است نگاهی به انتصابات دولتی و تصمیمات مهم در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... بیندازیم. واقعیت این است که انتصابات اغلب سیاسی است، تصمیمات سیاسی است، حتی تصمیم گیری های حوزه های علمی هم به ندرت با دخالت نخبگان صورت می گیرد. در حالی که تصمیمات کشور باید در فضای کارشناسی انجام شود و این یکی از مهم ترین راه های برون رفت ما از بحران هاست.
امید می رود که مسئولان حوزه علم وفناوری ومسئولان تمامی نهادها و دستگاه های اجرایی کشور با توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری و توجه ویژه به ظرفیت نخبگانی کشور به نقطه ای برسند که هیچ تصمیمی را بدون مشورت با نخبگان و اهل فن نگیرند. قطعا این مسیر سرانجام روشنی را پیش روی کشور ونظام اسلامی ما قرار خواهد داد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز گذشته در دیدار با بیش از دو هزار نفر از نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی، تلاش و فعالیت ده ها هزار نخبه در سراسر ایران را ترسیمکننده تصویری امیدبخش و واقعی از کشور خواندند و با اشاره به نقش و تأثیرگذاری نخبگان جوان در برنامه ریزی صحیح برای آینده، پیشرفت علمی ایران و جلو بردن مرزهای دانش بشری، «تعامل متقابل، دو جانبه و جدی تر نخبگان و نظام، مراقبت هوشمندانه و استفاده صحیح از گنجینه نیروی انسانیِ نخبه و تقویت هویت ملی و آرمان خواهی در مجموعه نخبگان کشور» را ضروری خواندند و تأکید کردند: تصویرسازی غلط و منفی و ناامید کننده از اوضاع ایران مهم ترین دستور کار امروز دشمن است اما به فضل الهی تصویر واقعی کشور در مجموع، نقطه مقابل تصویرسازی نظام سلطه است. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری؛ حضرت آیت ا... خامنه ای ، در ابتدای سخنان خود، دیدار با نخبگان جوان را امیدبخش و شادیآفرین خواندند و با اشاره به سخنان تعدادی از جوانان نخبه گفتند: این مطالب عمدتاً بسیار متین و متقن و کاملاً مورد تأیید بنده بود و مسئولان محترم باید با جدیت آن ها را پیگیری کنند.
حضرت آیت ا... خامنه ای با اشاره به تأثیرگذاری ملی و فراملی نخبگان از زوایای مختلف افزودند: وجود ده ها هزار نخبه، از یک منظر، نشانگرِ «تصویر صحیح و واقعی از کشور» و مایه خرسندی و احساس امید است، ضمن آن که با بهره مندی از نخبگان قطعاً چارچوب های برنامهریزی برای مسائل کشور باید ارتقا یابد و از دیدگاه های آنان استفاده شود.
ایشان خاطرنشان کردند: از نظرات نخبگان جوان، فعال، دلسوز و با نشاط و پای کار در بخشهای مختلف از جمله نفت، استفاده و برای تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد مستقل و دانشپایه و اقتصاد مقاومتی، برنامه ریزی شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأثیر نخبگان در «پیشرفت علمی کشور» گفتند: بهره گیری صحیح و مناسب از دانش و توانایی های نخبگان موجب پیشرفت علم در کشور و در نتیجه رسیدن به موضع عزت و اقتدار و کاهش آسیب پذیری ها خواهد شد.
حضرت آیت ا... خامنه ای تأکید کردند: اگر از لحاظ علمی پیشرفت کنیم، تهدید دشمنانِ تمدنی و سیاسی و اقتصادی ما دایمی نخواهد بود و کاهش خواهد یافت.
ایشان یکی دیگر ازعرصههای تأثیرگذاری نخبگان کشور را «ایفای نقش در شکستن مرزهای جهانیِ دانش» دانستند و افزودند: در قرون اخیر، سهم ما در جلو بردن مرزهای دانش بسیار کم بوده است و باید با استفاده از ظرفیت بالای نخبگان جوان کشور، مرزهای اکتشاف و دانش جهانی را توسعه دهیم.
جوانان با مطالعه تاریخ ،قدر دوران کنونی را بدانند
حضرت آیت ا... خامنه ای گفتند: جوانان باید با مطالعه تاریخ، از دوران تلخ ۲۰۰ ساله قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که به دلیل بی اعتنایی به استعدادها و نخبگان، کشور دچار عقب ماندگی شد، مطلع شوند و قدر دوران کنونی را بدانند.
سهم ایران در تولید علم در دنیا به حدود 2 درصد رسیده است
ایشان با تأکید بر این که در دوران قاجار و پهلوی، ایران یکی از عقب مانده ترین کشورها از لحاظ دانش روز بود، افزودند: در حالی که جمعیت ایران حدود یک درصد جمعیت جهان است، سهم ما در تولید علم در دوران پهلوی، یک دهم درصد بود اما اکنون سهم ایران در تولید علم در دنیا به حدود 2 درصد رسیده است که به این حد نیز نباید قانع بود.
رهبر انقلاب اسلامی به یک نمونه دیگر از بی اعتنایی به علم و دانش در دوران پهلوی اشاره کردند و گفتند: از زمان تأسیس دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه کشور از سال ۱۳۱۳ تا سال ۱۳۵۷ که 44 سال می شود، تعداد دانشجویان کل کشور، ۱۵۰ هزار نفر بود اما اکنون که 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، تعداد دانشجویان کشور بیش از چهار میلیون نفر است.
علت عقب ماندگیِ کشور دردوران پهلوی، وجود حکمرانان بی کفایت ووابسته بود
حضرت آیت ا... خامنه ای با تأکید بر این که چنین مقایسه هایی، تفاوت دو حکومت و دو نظام را به روشنی نشان می دهد، خاطرنشان کردند: علت عمده عقب ماندگیِ علمی و اخلاقی و سیاسی کشور در آن دوران تاریک، وجود حکمرانان بی کفایت، دنیاطلب، وابسته و بی عرضه بود که در مقابل ملت تکبر می فروختند و به فکر مصالح آنان نبودند اما در مقابل بیگانه تا کمر خم می شدند.
ایشان تأکید کردند: همه ما باید به دلیل رهایی از آن دوران تلخ و پیشرفت های کنونی، سپاس گزار نظام جمهوری اسلامی و امام بزرگوار باشیم.
نخبگان همه ظرفیت های خود را در اختیار پیشرفت کشور قرار دهند
رهبر انقلاب اسلامی سپس چند توصیه در خصوص نخبگان بیان کردند.اولین توصیه ایشان «لزوم تعامل دو جانبه میان نخبگان و نظام مدیریت کشور» بود که در این زمینه گفتند: از یک طرف مسئولان باید جدی تر بهدنبال تعامل با نخبگان و ارائه خدمات و رفع موانع کار آنان باشند و از طرف دیگر نخبگان نیز باید همه ظرفیت های خود را در اختیار پیشرفت کشور قرار دهند.
حضرت آیت ا... خامنه ای منابع انسانی خوب و نخبه متحرک و پیشرونده را یک گنجینه و ثروت عظیم خواندند و تأکید کردند: این ثروت همانند هر گنجینه دیگری در معرض طمع و چپاول نظام سلطه است تا ضمن آن که از این ثروت برای خود بهره می برد، درخصوص علم و فناوری یعنی داشته های ثروت آفرین و قدرت آفرین نیز انحصار ایجاد کند.
«حذف فیزیکی نخبگان» ، یکی از روش های نظام سلطه
ایشان «حذف فیزیکی نخبگان» را یکی از روش های نظام سلطه برای خارج کردن این گنجینه از چنگ ملت ها برشمردند و با اشاره به ترور دانشمندان هسته ای کشور گفتند: علاوه بر حذف فیزیکی، «امحای فرهنگی یا مشغول کردن نخبگان به امور دیگر»، از دیگر روش های نظام سلطه برای گرفتن این ثروت عظیم کشور است، بنابراین مسئولان و نخبگان باید هوشیار و مراقب باشند.
حضرت آیت ا... خامنه ای، راه مقابله با فریب های نظام سلطه برای مجموعه نخبگی کشور را «تقویت هویت ملی و آرمان خواهی در میان نخبگان» دانستند و خاطرنشان کردند: جوان نخبه ما باید به ایرانی و مسلمان بودن، هویت ملی، آرمان ها و تاریخ بسیار شرافتمندانه خود افتخار کند.
ایشان تأکید کردند: یکی از برنامه های دشمن، آرمان زدایی و هویت زدایی است که همه باید مراقب و متوجه این نقطه تهاجم باشند.
یکی دیگر از توصیه های رهبر انقلاب اسلامی به نخبگان، «مراقبت برای غافل نشدن از مسئولیت های خود در قبال مردم و مسائل مهم کشور» بود.
حضرت آیت ا... خامنه ای گفتند: نخبه نباید در فضای تخصصی خود غرق شود و به مسائل جامعه همچون «استقلال، عدالت، پیشرفت و آسیب های اجتماعی» اعتنایی نداشته باشد.
ایشان خطاب به نخبگان تأکید کردند: اگر شما نخبگی را در زیر پرچم «عدالت خواهی و استقلال و هویت ملی» انجام دهید، قطعاً ارزش آن بیشتر خواهد بود.
حضرت آیت ا... خامنه ای با اشاره به جنگ تحمیلی اقتصادی، سیاسی و امنیتی علیه ایران عزیز افزودند: یک نخبه نمی تواند به این جنگ بی تفاوت باشد.
رهبر انقلاب اسلامی با تشبیه جنگ تبلیغاتی و رسانه ای بسیار شدید دشمن به جنگ تحمیلی افزودند: امکانات تبلیغاتی ما مانند اوایل دفاع مقدس، اندک است اما همان گونه که در آن نبرد پیروز شدیم، به فضل الهی در این جنگ هم بدون تردید پیروز خواهیم شد.
ایشان «تصویرسازی غلط» را مهم ترین کار امروز دشمن برای اغوای افکار عمومی جهان و ایران برشمردند و خاطرنشان کردند: نخبه جوان ما باید در این رویارویی سنگین، وظیفه خود را برای پیروزی و سرافرازی ایران انجام دهد.
چه باید کرد
حضرت آیت ا... خامنه ای در جمع بندی این بخش از سخنانشان این دستور کار را برای نخبگان جوان ترسیم کردند: «تلاش علمی زیر پرچم عدالت خواهی، انحصارشکنی، ستم ستیزی و حساسیت و رسیدگی به مسائل و مشکلات مردم».
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با بیان چند نکته درباره بنیاد نخبگان، ضمن تشکر از زحمات بنیاد، کار و تلاش شبانه روزی را به مسئولان آن توصیه مؤکد کردند و افزودند: در شناسایی، جذب، هدایت، سامان دهی، شنیدن سخن نخبگان و درمان کردن دردهای آنان شب و روز نشناسید.
«پرهیز از روزمرگی همراه با ابتکار دایم و نوسازی روش ها در بخشی که هدایت نخبگان را در بنیاد برعهده دارد»، «برنامه ریزی دقیق و صحیح برای فعالیت های هویت بخش»، «استفاده از دفتر نمایندگی رهبری در دانشگاه ها» و «استفاده از شرکت های دانش بنیان و مراقبت درباره تنزل نیافتن ضوابط این شرکت ها» از دیگر توصیه های رهبر انقلاب به مسئولان بنیاد نخبگان بود.
ایشان همچنین استفاده از نخبگان در چیدمان مدیریت های میانی کشور را مهم خواندند و افزودند: ممکن است جوانان نخبه، تجربه سطوح اول مدیریتی را نداشته باشند اما سطح مدیریت های میانی حتماً به جوانان نخبه نیاز دارد.
حضرت آیت ا... خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان با رد تصوری که دانشگاه ها را در خدمت مسائل کشور نمی داند، خاطرنشان کردند: در چهار دهه اخیر جوانان دانشگاهی در صنایع مهم کشور نقش اول را داشته اند.
ایشان «هوا فضا»، «علوم زیستی»، «سدسازی»، «صنعت دفاعی»، «صنعت هسته ای در ابعاد گوناگون آن»، «سلول های بنیادی»، «زیست فناوری» و «ساخت داروهای نو ترکیب» را از جمله عرصه ها و صنایعی برشمردند که دانشگاه ها در شکل گیری و پیشرفت آن ها نقش ارزنده ای داشتهاند.
رهبر انقلاب اسلامی در عین حال افزودند: البته در کار دانشگاه ها نقص های زیادی وجود دارد که باید رفع شود و نخبگان جوان نیز امروز برخی از آن ها را بیان کردند.
حضرت آیت ا... خامنه ای دانشگاه ها را به «اهتمام به پژوهش» در همه سطوح فراخواندند و افزودند: ارتباط متقابل و پر منفعت دانشگاه با صنعت جدی تر گرفته شود.
رهبر انقلاب در همین زمینه خاطرنشان کردند: با گسترش ارتباط با صنعت و شناسایی نیازها بهگونه ای عمل کنید که همانند برخی از کشورها، هر پایان نامه دانشجویی یک حامی از بخش خصوصی یا دولتی داشته باشد.
«ضرورت بهروزرسانی نقشه جامع علمی» پس از گذشت ۹ سال از تدوین آن و لحاظ کردن مسائل جدید در این نقشه، نکته دیگر ایشان خطاب به مسئولان بود.
حضرت آیت ا... خامنه ای همچنین با تأکید بر «ضرورت ارتباط علمی با کشورهایی که در مسیر رشد جهشی قرار دارند»، افزودند: این گونه کشورها عمدتاً در آسیا هستند، بنابراین باید نگاهمان به شرق باشد نه به غرب، ضمن این که نگاه به غرب و اروپا جز معطل ماندن، منت کشیدن و کوچک شدن فایده ای ندارد.
رهبر انقلاب با تأکید بر تعامل دانشگاه ها با دولت برای شناخت نیازها و اولویت ها، از اقدام گروه های مختلف استادان دانشگاهی و صاحب نظران از جمله استادان بسیجی در نوشتن نامه به مسئولان و ارائه راه حل مشکلات اقتصادی ابراز مسرت کردند و افزودند: نمی دانیم دولت چقدر به این راه حل ها عمل می کند اما احساس مسئولیت استادان و همچنین نخبگان جوان و خوشفکر در قبال مشکلات کشور بسیار خرسند کننده است.
حضرت آیت ا... خامنه ای در پایان سخنانشان بار دیگر به تلاش پرحجم دشمن برای تصویرسازی منفی از اوضاع ایران اشاره کردند و افزودند: نوسانات ارزی و مشکلات معیشتی وجود دارد اما در مجموع تصویر واقعی کشور، به کوری چشم دشمنان، عکس تصویری است که بیگانگان سلطه طلب از ایران عزیز ترسیم می کنند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، دکتر ستاری معاون علمی و فناوری رئیسجمهور و دکتر غلامی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گزارش هایی از شرایط علمی کشور و نخبگان بیان کردند.
همچنین ۱۱ تن از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور به بیان دغدغه ها و دیدگاه های خود در مسائل مختلف علمی، پژوهشی، مدیریتی و فناوری پرداختند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«براساس قانون موجود، اگر محیط بانان به طور مستقیم به شکارچیان تیراندازی کنند، محکوم به قصاص میشوند و اگر این اقدام را انجام ندهند، کشته میشوند. به همین دلیل شکارچیان خیلی جری شدهاند و در اولین فرصت به سمت محیط بانان تیراندازی میکنند و سپس به دنبال شکار خود میروند. این در حالی است که محیط بان نمیتواند تیراندازی کند.» این ها عین سخنان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست است که حکایت از زخمی عمیق در دل محیط بانان جان برکف این سازمان دارد .محیط بانانی که هم باید با کمبود امکانات ،حقوق حداقلی و خلأهای قانونی بجنگند و هم مقابل گلوله این شکار چیان غیرمجاز سینه سپر کنند. تعداد شهدای این قشر زحمتکش و مظلوم با شهادت تاج محمد باشقره در پارک جنگلی گلستان در روز گذشته، به 123 تن رسید.این در حالی است که به گفته کلانتری، در کمیسیون قضایی مجلس لایحهای در حمایت از محیط بانان تصویب شده که براساس آن قرار است مانند نیروهای انتظامی، محیط بانان نیز نظامی محسوب شوند. پیشتر اعلام شده بود، این موضوع با اولویت در صحن مجلس بررسی می شود اما هنوز خبری از در دستور کار قرار گرفتن آن نیست. چند محیط بان دیگر باید قربانی نبود قوانین جامع، امکانات ناکافی و محدودیت منابع حفاظتی شوند تا دولت و مجلس به خود بیایند؟ مشروح گزارش شلیک شکارچیان غیر مجاز به چند محیط بان در پارک جنگلی گلستان و اخبار شناسایی ضارب و دیگر اظهارنظرها را در صفحه 5 بخوانید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مترجم: یاسمین مشرف - هنرمندان و نویسندگان همیشه در به اتمام رساندن آثارشان موفق نبوده اند. عواملی از جمله مرگ، مانعی بر سر راه بسیاری از هنرمندان شده و برخی از آن ها قبل از آن که بتوانند آثاری را که در دست داشته اند، به پایان برسانند از دنیا رفته اند تا آن جا که شاید بتوان گفت به تعداد آثار تکمیل شده هنری و ادبی، آثار ناتمام هم در دنیای ادب و هنر وجود دارد. بسیاری از این آثار، گمنام باقی مانده و به دست فراموشی سپرده شده اند اما برخی دیگر که خالق آن ها، شخصیت های شهیر ادبی یا هنری بوده اند، با وجود ناتمام ماندن، به عنوان شاهکارهایی ناتمام شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته اند. در ادامه با چند نمونه از مشهورترین این آثار آشنا می شوید.
«کوبلا خان»
ساموئل تیلور کالریج
«کوبلا خان» نام یکی از اشعاری است که در سال 1797 سروده شده است. شاعر این شعر که به نام «کالریج» شناخته می شود، در خواب شعری را به یاد می آورد و پس از بیدار شدن 50 خط آن را می نویسد اما درحین نوشتن کسی از او می خواهد برای مدتی از خانه خارج شود و پس از بازگشت، دیگر چیزی را به یاد نمی آورد. «کوبلا خان» شاید معروف ترین شعر ناتمام دنیا باشد.
«بیگانه اسرارآمیز»
مارک تواین
زمانی که مارک تواین کتاب بیگانه اسرارآمیز را نوشت، یک نویسنده رئالیست به شمار می آمد و این که داستانی با یک شخصیت اصلی فوق طبیعی بنویسد، عجیب به نظر می رسید. تواین حدود 10 سال گاه به گاه روی این رمان که در آن به خیر و شر در قرون وسطی پرداخته شده بود، کار کرد اما در نهایت، رمان با مرگ او در سال 1910 ناتمام ماند. شش سال بعد از مرگ تواین، ناشر آثار او، کتاب بیگانه اسرارآمیز را منتشر ساخت. با این حال در دهه 1960 محققان پی بردند که ناشر، تغییرات چشمگیری در نسخه اصلی ایجاد کرده و نسخه تغییریافته با آن چه تواین به دنبال خلق آن بوده است، تفاوت دارد. نسخه ای از کتاب براساس دست نوشته اصلی تواین در سال 1969 منتشر شد. با وجود ناتمام بودن داستان اصلی، رمان بیگانه اسرارآمیز یکی از آثار بزرگ داستانی نویسنده شهیر قرن 19 به شمار می آید.
«سنت جروم در بیابان»
لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی، دانشمند و نقاش مشهور ایتالیایی دوره رنسانس بیشتر از این که خودش را یک نقاش بداند، یک مهندس می دانست به همین دلیل نقاشی های تکمیل شده زیادی خلق نکرد. نقاشی سنت جروم در بیابان، یکی از آثار ناتمام داوینچی است که در موزه واتیکان در رم نگهداری می شود. سنت جروم یک کشیش ایلیریایی بوده که بیشتر به دلیل ترجمه کتاب مقدس از عبری به لاتین (کتابی که اکنون به وُلگاتا مشهور است)، مورد توجه واقع شده است. در این تابلو، پرتره ای از سنت جروم به همراه تصویری از یک شیر که همیشه همراهش بوده، دیده می شود. با آن که این اثر هنری باشکوه ناتمام است اما از خلاقیت و قدرت هنری فوق العاده لئوناردو در نقاشی حکایت دارد. نقاشی سنت جروم در بیابان که حدود سال های 1480 میلادی خلق شده است، به این دلیل که به رویکرد داوینچی به هنرهای تجسمی اشاره دارد، تابلویی ارزشمند به شمار می آید. این تابلو بعد از این که وقایع زیادی را از سر گذراند در نهایت، توسط «پاپ پیوس نهم» خریداری و در موزه هنری پیناکوتک واتیکان (Vatican Museum Pinacoteca) به نمایش گذاشته شد.
«آمرزش خوانی در دو مینور»
ولفگانگ آمادئوس موتسارت
شاید شاهکار موسیقایی ناتمامی شگفت انگیزتر از «رکوئیم» (آمرزش خوانی) موتسارت در دنیای موسیقی وجود نداشته باشد. موتسارت این قطعه را که با مرگش ناتمام ماند، در سال 1971 خلق کرد. تابلوهای نقاشی که موتسارت را در تلاش برای تکمیل این شاهکار در بستر مرگش نشان می دهد، حاکی از عشق او به این کار است. «رکوئیم در دو مینور»، توسط «کُنت فرانک فون والسگ» برای سالگرد مرگ همسرش سفارش داده شد. محققان بر این باورند که به احتمال زیاد، والسگ قصد داشته رکوئیم را اثرِ خودش بنامد زیرا او به انجام این کار با آثار دیگر نیز شهرت دارد. موتسارت که در زمان ساختن این قطعه از بیماری ناشناخته ای رنج می برد، حتی بر این باور بود که رکوئیم را به عنوان مرثیه آمرزش برای مراسم خاک سپاری خودش می سازد. نسخه خطی اثر نشان میدهد اتمام و سازبندی آغاز قطعه به دست موتسارت انجام شدهاست.
«راز ادوین درود»
چارلز دیکنز
شاید بتوان چارلز دیکنز را در زمان مرگش در سال 1870 نامورترین نویسنده انگلیسی زبان دانست. آخرین اثر او به نام راز ادوین درود، یک داستان جنایی است که در زمان خلقش، درحال تبدیل به یک داستان سریالی در یک مجله محبوب بود. هرچند این کار در مراحل پایانی قرار داشت اما مرگ دیکنز در 58 سالگی آن را ناتمام گذاشت. دیکنز هیچ سرنخی باقی نگذاشت که نشان دهد قاتل اصلی که داستان بر محور او می چرخد، چه کسی است. تعدادی از نویسندگان تلاش کردند کتاب را به اتمام برسانند. از جمله آن ها فردی به نام «توماس جیمز» بود که ادعا کرد برای نتیجه گیری پایانی کتاب، از روح دیکنز کمک گرفته است. هرچند نویسندگان شناخته شده ای اتمام کتاب توسط جیمز را ستودند با این حال آخرین اثر چارلز دیکنز همچنان در فهرست رازهای ناگشوده قرار دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خیابانی یاد علی آبادی را زنده کرد!
گفت و گوی خیابانی به زبان انگلیسی با سرمربی بولیوی سوژه فضای مجازی شده است. جایی که مربی بولیوی از انگلیسی صحبت کردن خیابانی تعجب کرده است. بیشتر کاربران به انتقاد و البته شوخی بااین مصاحبه پرداختند .کاربری نوشته:دقیقا یاد سخنرانی انگلیسی علی آبادی در اجلاس اوپک افتادم . کاربری نوشته: «مصاحبه انگلیسی فقط اون جایی که میگه «?Why your team in worldcup no» و مربی خارجی هم شاخ درآورده و نمی دونه باید چی بگه؟!» کاربر دیگری نوشته: «خیابانی خیلی جنبه داره قبلا گفته بود از شوخی ناراحت نمی شم چون مردم می خندن».
مدرسهای روی 90 هزار لیتر بنزین!
دیروز یک خبرگزاری گزارشی درباره یکی از خطرناکترین اماکن آموزشی در تهران منتشر کرد که عجیب بود. در این گزارش آمده که از پنج سال پیش با مجوز شهرداری و شرکت پخش فراوردههای نفتی در کنار یک مدرسه قدیمی پمپ بنزینی ساخته شده که جان و سلامتی 300 دانش آموز را به خطر انداخته است. ظاهرا پمپ بنزین بین مدرسه و اتوبان ساخته شده و سازندگان پمپ بنزین، مخازن را در بخشی از زیر زمین مدرسه جای گذاری کردهاند. وجود یک مخزن سوخت 90 هزار لیتری بنزین خطری جدی برای این مدرسه، دانشآموزان و معلمانش محسوب می شود و حتی دود ناشی از فیلترهای هوای پمپ بنزین سلامتی آنها را تهدید میکند. کاربری نوشته: «امیدوارم تا قبل از این که اتفاقی بیفته مسئولان رسیدگی کنن.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها اگرچه چند بار در جریان مسابقات فوتبال جام جهانی روسیه آزاد شد اما همچنان با چالش روبه روست. در آخرین بازی که سه شنبه عصر در ورزشگاه آزادی بین دو تیم ایران و بولیوی برگزار شد، اجازه ورود به تعدادی از بانوان برای تماشای بازی داده شد. البته این بانوان از خانواده فوتبالیست ها و فوتسالیست های زن و کارمندان زن فدراسیون فوتبال بودند و در کنار آن ها هم تعدادی پلیس زن دیده می شد که برای تامین امنیت در کنار دیگر بانوان در ورزشگاه حضور داشتند. اگر چه تماشای این بازی با حضور زنان بدون هیچ حاشیه ای برگزار شد اما صبح دیروز در اولین واکنش، دادستان کل کشور حضور زنان در ورزشگاه آزادی را یک آسیب برشمرد که هیچ توجیه شرعی ندارد. حجتالاسلام محمدجعفر منتظری درباره علت مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه گفت: چون گناه صورت میگیرد؛ تماشای بازی ایراد ندارد، اما گناهی که صورت میگیرد، جای اشکال است. وی اظهار کرد: نظام ما اسلامی است، ما مسلمان هستیم، وقتی خانمی به ورزشگاه میرود و با مردانی با لباس ورزشی و نیمه لخت مواجه میشود و آن ها را میبیند، گناه میکند و برخی دنبال این هستند که حریمها را بشکنند. دادستان کل کشور یادآور شد: با هر مدیری که بخواهد بستر حضور بانوان در ورزشگاه را به بهانههای مختلف فراهم کند، برخورد میکنیم. منتظری تاکید کرد: اگر این اتفاق تکرار شود، به دادستان تهران دستور میدهم تا ورود کند.در عین حال یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس درباره این موضوع با تاکید بر این که طی جلسات برگزار شده با مسئولان مرتبط هیچ مخالفتی با حضور زنان در ورزشگاه ها نشده است، گفت: وزارت کشور، وزارت ورزش و جوانان و معاونت امور زنان و خانواده با این موضوع هیچ مخالفتی نداشتند و تنها نیروی انتظامی نگران تامین امنیت در جریان بازی و معتقد بود که باید ابتدا مسائل امنیتی برای حضور زنان در ورزشگاه ها تدارک دیده شود. سیده فاطمه ذوالقدر در گفت و گو با خراسان افزود: بر این اساس قرار شده است تا زیرساخت ها برای حضور زنان در ورزشگاه ها به تدریج آماده شود تا نظر سازمان های بین المللی مانند فیفا نیز فراهم شود. ذوالقدر در خصوص اظهارات دادستان کل کشور و مخالفت ایشان با این موضوع گفت: من به این مسئله ورود نمی کنم.
ضرغامی: حضور زنان در ورزشگاه حریم شکنی نیست
در همین حال عزت ا... ضرغامی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز به اظهار نظر پرداخت و در توئیتی چند جمله ای نوشت: در فوتبال، ورزشکاران نیمه لخت نیستند. حضور زنان در ورزشگاه حریم شکنی نیست.کبری و صغری هر دو مشکل دارند. به صورت زنان و خانوادههایی که تفریح مناسب ندارند پنجه نکشید!تهدید مدیران ورزش به برخورد قضایی هم شایسته نیست!آیا گناه و خلاف شرع در زندان ها، کمتر از ورزشگاه هاست؟!علی مطهری نیز در واکنش به سخنان دادستان کل گفت:قاعدتا حضور بانوان در مسابقاتی مثل شنا، کشتی، بسکتبال و شاید والیبال مردان اشکال شرعی دارد، اما در مسابقات فوتبال به نظر میرسد مطابق این ملاک نباید اشکال شرعی وجود داشته باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اگرچه دولت برای واردات برنج پاکستانی ارز 4200 تومانی تخصیص داده است اما فروشندگان برخلاف قیمت 8200 تومانی تعیینشده، آن را به قیمت بیش از 12 هزار تومان به مردم میفروشند. برنج، محصولی استراتژیک و قوت غالب سفرههای ایرانی است، به همین دلیل دولت برای واردات این کالای اساسی ارز 4200 تومانی در نظر گرفته است و انتظار میرود قیمت برنج کنترل شود و با توجه به این که برنج جزو کالاهای اساسی است، روی قیمت این کالا نظارت دقیقی وجود داشته باشد. 30 مرداد، سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان بهعنوان متولی قیمتگذاری کالاهای اساسی در کشور، قیمت برنج وارداتی هندی را 7000 تومان در مبادی ورودی و 8000 تومان برای مصرفکننده نهایی و برنج پاکستانی(باسماتی) را 7200 تومان برای فروشنده در مبادی ورودی و با در نظر گرفتن تمام هزینهها برای مصرفکننده 8200 تومان تعیینکرده است. اما طی یک ماه اخیر، شاهد جهش قیمت برنج پاکستانی در بازار بودیم،موضوعی که گلایه مردم را در پی داشته است. یکی از شهروندان مشهدی در این خصوص به خراسان رضوی میگوید: امروز توان خرید برنج پاکستانی را هم نداریم، هر کیلو برنج پاکستانی را مغازهدار 13 هزار تومان به ما میفروشد...
با این قیمت ترجیح می دهم برنج ایرانی بخرم
شهروند دیگری نیز میگوید: خرید برنج پاکستانی در شرایط حاضر بههیچوجه بهصرفه نیست به همین دلیل، ترجیح میدهم برنج ایرانی را که از آن مطمئن هستم، خریداری کنم. گلایههایی که حتی فروشندگان برنج هم با آنها همنوا هستند. یکی از مغازهداران منطقه سناباد درباره قیمت برنج پاکستانی به خبرنگار ما میگوید: هم اکنون فقط برنج هندی برای فروش داریم زیرا برنج پاکستانی گران شده است و برای ما صرفه ندارد. مردم فکر میکنند ما گرانفروشی میکنیم؛ درحالیکه امروز هر کیسه برنج پاکستانی در بازار عمدهفروشی مصلی حداقل 12 و 13 هزار تومان معامله میشود. مغازهدار دیگری در منطقه بولوار قرنی نیز می گوید: مردم نباید برنج پاکستانی بخرند. این مغازهدار می افزاید: تا یک ماه پیش، برنج پاکستانی نهایتاً 8800 تومان قیمت داشت اما امروز بهطور مثال کیسه 10کیلویی برنج "ملحم" و "عنبه" را عمدهفروش 115 هزار تومان برای ما فاکتور میکند.
4000 تومان گران تر شده است
عمدهفروشان هم به قیمت برنج پاکستانی معترض هستند. یکی از عمدهفروشیهای منطقه میدان توحید، قیمت هر کیسه 10 کیلویی برنج پاکستانی را 120 هزار تومان اعلام می کند و میگوید: ما به مشتریان توصیه میکنیم بهتر است برنج ایرانی بخرند زیرا برنج پاکستانی در یک ماه اخیر، حداقل کیلویی 4000 تومان گرانتر شده است.
هیچ نظارتی نمی شود
این بنکدار درباره علت این افزایش قیمت میگوید: متأسفانه هیچ نظارتی بر قیمتها نمیشود زیرا واردکننده هر قیمتی را که دلش میخواهد برای ما فاکتور میکند. وقتی هم اعتراض میکنیم میگویند دلار گران شده است در حالی که واردکننده برنج، ارز 4200 تومانی دریافت میکند و این افزایش قیمت، هیچ ارتباطی با قیمت ارز ندارد. عمدهفروش دیگری در منطقه آبکوه، قیمت هر کیسه 10کیلویی برنج پاکستانی برند "ایرانیان زمین" را 118 هزار تومان اعلام می کند و میگوید: متأسفانه برنجهای خارجی هم کیفیت کمتری نسبت به برنج ایرانی دارند و هم به تازگی جهش قیمتی 3 تا 4هزارتومانی داشتهاند. برنج هندی هم امروز به 9 هزار تومان رسیده است.
این عمدهفروش میافزاید: برای ما سؤال است که چرا هیچ نظارتی روی قیمت کالاها نمیشود؟ چرا هم کارخانهدار و هم واردکننده هر قیمتی که دلشان میخواهد برای کالاها تعیین میکنند و کسی آنها را بازخواست نمیکند؟
فروش برنج پاکستانی گران تر از 8200 تومان تخلف است
رئیس اتحادیه بنکداران مشهد نیز با تایید برخی گرانیها در خصوص قیمت برنج وارداتی به خراسان رضوی میگوید: قیمتی که سازمان حمایت برای هر کیلو برنج پاکستانی "باسماتی" تعیین کرده 8200 تومان برای مصرفکننده است لذا هرگونه افزایش قیمتی فراتر از قیمت تعیینشده، تخلف است. حسنعلی شرف زاده میافزاید: دولت ارز 4200 تومانی در اختیار واردکننده برنج قرار میدهد لذا سازمان حمایت از مصرفکننده و تولیدکننده، قیمت این محصول را تعیین میکند. اگر واحد یا فروشگاهی برنج پاکستانی را گرانتر از قیمت مصوب بفروشد، حتماً متخلف است و باید با آن برخورد قانونی شود. به همین دلیل اتحادیه بازرسیهای خود را در خصوص فروشگاههای عرضه برنج تشدید خواهد کرد.
با متخلفان برخورد می شود
معاون بازرگانی سازمان صمت استان بابیان این که برنج مشمول دریافت ارز دولتی است، به خراسان رضوی میگوید: طی هفتههای اخیر واحدهایی که با ارز دولتی برنج وارد کردهاند، در استان شناساییشدهاند و اگر واحدی از توزیع برنج امتناع کرده بود با آن برخورد و برنج باقیمت مصوب در بازار عرضه شد. غفوری مقدم میافزاید: بدون شک واحد نظارت و بازرسی سازمان صمت بدون هیچ اغماضی با واحدهایی که ارز دولتی دریافت کردهاند و محصولات خود را گرانتر از قیمت مصوب به فروش میرسانند، برخورد و آنها را به مراجع تعزیراتی معرفی خواهد کرد اما ممکن است واحدهایی هم بدون ارز دولتی، اقدام به واردات برنج کرده باشند که باید مدارک مستدل در این خصوص ارائه کنند.
واردات خارج از استان، کار را مشکل کرده است
مدیرکل هماهنگی امور اقتصادی استانداری نیز با تایید گرانفروشی در حوزه برنج وارداتی به خراسان رضوی میگوید: در جلسه اخیر ستاد تنظیم بازار استان موضوع، مطرح و معاونت بازرسی و نظارت سازمان صمت استان موظف شد به موضوع بهصورت جدی ورود کند. البته این واردات بیشتر در خارج از استان انجام میشود اما ما از طریق مراجع ذیصلاح، حتماً بهصورت جدی پیگیر موضوع هستیم. علی رسولیان میافزاید: از سوی دیگر ممکن است برخی تجار، برنج را با ارز آزاد وارد کرده باشند که این موضوع هم در دستور کار قرارگرفته است البته مقامات قضایی استان همکاری بسیار خوبی برای برخورد با متخلفان در حوزه اقتصادی دارند اما گستردگی حوزه نظارت و ورود کالاها از دیگر استانها، کار را برای ما سخت کرده است. حتماً در خصوص کالاهای اساسی بنا به دستور استاندار در برخورد با متخلفان، هیچگونه اغماضی صورت نمیگیرد.
5 پرونده 2 میلیارد ریالی برای گران فروشان
کارشناس مسئول نظارت و بازرسی سازمان صمت استان نیز در گفت و گو با خراسان رضوی اظهار کرد: پیرو تاکید های انجامشده در ستاد تنظیم بازار و سازمان صمت، طی یک هفته اخیر گروه های بازرسی و نظارت سازمان در بازارهای عمدهفروشی برنج مستقر شدند و تاکنون پنج پرونده برای عمدهفروشیهای متخلف تشکیل شده است. مهدی مقدسی افزود: میزان تخلفی که برای این پنج پرونده ثبتشده، حدود دومیلیارد ریال بوده است و بازرسیهای ما، بدون وقفه انجام خواهد شد و بدون اغماض با متخلفان برخورد قانونی می شود. وی بابیان این که میزان واردات برنج پاکستانی طی شش ماه گذشته نسبت به سال قبل بیشتر شده است، افزود: قیمت برنج پاکستانی برای مصرفکننده 8200 تومان است. به همین دلیل تاکنون حدود 1600 تن برنج پاکستانی برند فردوس در اختیار فروشگاه های منتخب رفاه و بازار ولیعصر قرارگرفته است که با قیمت 8200 تومان به شهروندان عرضه می شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اظهارنظرها درباره این که لاریجانی ممکن است یکی از گزینههای جدی انتخابات 1400 برای ریاست دولت سیزدهم باشد، بالا گرفته است تاجایی که برخی چهرههای اصلاح طلب یا نزدیک به اصلاح طلبان، به صراحت از احتمال حمایت این جریان از علی لاریجانی در 1400 سخن میگویند.
صادقی: احتمال دارد اصلاحطلبان در انتخابات 1400 ناگزیر به حمایت از فردی با ویژگیهای لاریجانی باشند
دراین باره محمود صادقی نماینده اصلاح طلب مردم تهران در مجلس، در گفتوگو با ایسنا با بیان این که «فضای سیاسی در ایران بسیار سیال و غیرقابل پیشبینی است. به طوری که کسی یک یا دو هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری فکر نمیکرد نامزد اصلاحطلب به نفع روحانی کنار رفته و همه به او رای دهند» گفت: اینکه آقای لاریجانی نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری داشته باشد موضوع محتملی است؛ از آن طرف این احتمال را رد نمیکنم که اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ناگزیر به حمایت از فردی با ویژگیهای لاریجانی باشند. صادقی افزود: در عین حال با توجه به تجربه نه چندان موفق حمایت اصلاح طلبان از روحانی به ویژه در دولت دوم او که باعث تنزل سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان شد راهبرد تعامل با جناح اعتدالی یا اصولگرای میانه نیاز به تامل و دقت نظر بیشتری دارد اصلاح طلبان در حمایت از روحانی تمام سرمایه اجتماعی خود را به میدان آوردند اما روحانی یا نخواست یا نتوانست به این اعتماد پاسخ درخوری دهد.
طاهرنژاد: اگر معیشت مردم با حمایت ما از آقای لاریجانی بهتر میشود، احتمال دارد که اصلاحطلبان از وی حمایت کنند
روز گذشته یدا... طاهرنژاد فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی نیز در گفت وگو با تسنیم، در پاسخ به این سوال که چقدر احتمال دارد که حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی به واقعیت بدل شود و اصلاح طلبان مانند سال 92 از یک گزینه اصلاح طلب به یک گزینه راست معتدل گرایش پیدا کنند؟ بااشاره به شرایط اقتصادی کشور، گفت: امروز هیچ چیز از این مسئله مهمتر نیست که ما به فکر حل مشکلات اساسی مردم باشیم. اگر به این نتیجه برسیم که امور زندگی و معیشت مردم با حمایت ما از آقای لاریجانی بهتر میشود، احتمال دارد که اصلاح طلبان از آقای لاریجانی حمایت کنند. وی در عین حال افزود: هرکس بتواند کشور را به درستی اداره کند، ما مخلص او هستیم. البته تا سال 1400 خیلی مانده و باید منتظر بود و دید که چه اتفاقاتی تا آن زمان میافتد. طاهرنژاد در پاسخ به این پرسش که آیا کارگزاران در همین باره جلساتی با آقای لاریجانی داشتهاند؟اظهارکرد: خیر؛ در این باره تاکنون هیچ جلسهای با آقای لاریجانی نداشتیم. طبعا اگر قرار باشد که جلسه مشترکی داشته باشیم بنده که عضو هیئت رئیسه حزب هستم از این جلسه مطلع میشوم.وی اظهارکرد: البته درباره ریاست مجلس در دوره اول، نظر حزب کارگزاران ریاست آقای لاریجانی بود و ما احساس میکردیم که ایشان به لحاظ سابقه و تجربه پارلمانی که دارد، برای ریاست مجلس مناسبتر است.
پاسخ جالب عطریانفر به یک سوال
چندی قبل نیز محمد عطریانفر، عضو حزب کارگزاران با اشاره به طرح موضوع نامزد شدن لاریجانی در انتخابات آینده ریاستجمهوری و احتمال حمایت اصلاح طلبان از وی گفته بود: «اگر دوستان اصلاحطلب به این اجماع برسند همگی وظیفه داریم تا از آقای لاریجانی (برای انتخابات 1400) حمایت کنیم، اما بهتر بود سوال را به این شکل طرح کنید که آیا اصلاحطلبان درباره وی به اجماع میرسند؟ بله محتمل است.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس سازمان اداری و استخدامیاعلام کرد: با موافقت رئیس جمهور بررسی پیشنهاد ترمیم حقوق کارمندان در دستور کار دولت قرار گرفت. همچنین این سازمان گزارشی از راه اندازی سامانه ثبت حقوق و مزایای مدیران را به هیئت وزیران ارائه کرد که در آن، بر راه اندازی این سامانه به نحوی که پرداختی به مدیران دستگاه ها برای نهادهای نظارتی و عموم قابل دسترس باشد، تاکید شده است.به گزارش خبرگزاری مهر، دیروز هیئت دولت به ریاست رئیس جمهور، تشکیل جلسه داد و در آن سازمان اداری و استخدامی کشور، گزارشی درباره «راه اندازی سامانه ثبت حقوق و مزایا» به هیئت وزیران ارائه کرد.بر این اساس، راه اندازی سامانه مذکور یک تکلیف قانونی است که باید امکان تجمیع کلیه پرداخت ها به مقامات، رؤسا و مدیران کلیه دستگاه های اجرایی فراهم شود به نحوی که میزان ناخالص پرداختی به هریک از افراد مشخص باشد. و امکان دسترسی برای نهادهای نظارتی و عموم مردم فراهم شود. این دستگاه ها شامل قوای سه گانه جمهوری اسلامی ایران اعم از وزارتخانه ها، سازمان ها، مؤسسات، دانشگاه ها، شرکت های دولتی، مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت، بانک ها و مؤسسات اعتباری دولتی، شرکت های بیمه دولتی، مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، بنیادها، نهادهای انقلاب اسلامی، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، بنیاد و مؤسساتی که زیر نظر ولی فقیه اداره می شوند، هستند.در این زمینه، هیئت وزیران، کلیه دستگاه های مشمول را موظف کرد تا اطلاعات مربوط به پرداخت افراد مشمول را در این سامانه بارگذاری و سازمان اداری و استخدامی کشور نیز پس از تکمیل اطلاعات، به هیئت وزیران گزارش کند.از سوی دیگر، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور در جشنواره شهید رجایی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، خبری خوش در خصوص حقوق کارمندان داد. به گزارش تسنیم، جمشید انصاری گفت: بررسی پیشنهاد ترمیم حقوق کارکنان دولت با موافقت رئیسجمهور در دستورکار دولت قرار دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.