فاطمه (س)، تجلی انسان کامل الهی
در آستانه سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و در گفتوگو با حجتالاسلام محمد رضایی تهرانی، به بررسی ویژگی الگو بودن آنحضرت و ابعاد گوناگون آن در حیات فردی و اجتماعی انسانها و به ویژه، نقش این الگو در ترسیم مسیر مجاهدت و تلاش برای رسیدن به کمال پرداختهایم
جواد نوائیان رودسری – امشب، خورشید تابناک خانه امیرمؤمنان(ع) غروب میکند. فاطمه(س) امشب به دیدار پدر میرود و تحقق وعدهای را که از خاتمالمرسلین(ص) دریافت کرده است، به چشم میبیند. با این حال، آنچه امشب قلب هر مؤمنی را به درد میآورد و روح هر انسان آزادهای را عذاب میدهد، تنها هجرت مظلومانه فاطمه(س) نیست، تنهایی غریبانه علی(ع) نیز هست؛ آن لحظات سخت، آن وداع جانسوز با همسر و فرزندان، مگر میشود رنجی به این عظمت را در قالب واژهها بیان کرد؟ فاطمه(س)، برای همه آنان که به دین احمدی و مکتب محمدی مهر میورزند و اهلبیت(ع) را دوست دارند، یک الگوی تمام عیار است؛ نه فقط در عرصه دفاع از ولایت یا نماد زن مسلمانی که شارع مقدس برای پیروانش ترسیم کرده، او در همه ابعاد زندگی، در جزء جزء آنچه در حیات هر انسان قابل احصاست، یک الگوی بارز، برجسته و بیبدیل محسوب میشود. در آستانه سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و برای مرور ویژگیهای برجسته سیره نورانی آنحضرت، به سراغ حجتالاسلام والمسلمین محمد رضایی تهرانی، کارشناس مذهبی و مدرس حوزه و دانشگاه رفتیم، تا از وی بپرسیم و بیشتر بدانیم. آنچه در پی میآید، مشروح سخنان او درباره الگو بودن فاطمه زهرا(س) است که برای اختصار و حفظ پیوستگی، سوالات از آن پیراسته شده.
الگوی نیکوی صاحبالزمان(عج)
پرداختن به ابعاد وجودی سیره حضرت زهرا(س)، کار سادهای نیست؛ این ابعاد، گستره عظیمی را دربرمیگیرد که نمیشود در یک مجال مختصر، حتی آن ها را مرور کرد. انعکاس سیره نورانی حضرت زهرا(س) و جایگاه بیبدیل آن را میتوان در بیان مبارک حضرت ولیعصر(عج) ملاحظه کرد. آنحضرت در روایتی میفرمایند: «اِنَّ لی فی ابنة رسولِا... اُسوةٌ حَسَنَةٌ»؛ در وجود نازنین مادرم زهرا(س)، شاخصههایی وجود دارد که برای من، به عنوان الگو و آن هم الگوی نیکو و حسنه قابل استفاده است و من به این الگوی مقدس اقتدا میکنم. این حدیث را شیخ طبرسی در «احتجاج» و شیخ توسی در «الغیبه» آورده است. شاید اگر درباره نکاتی که میتوان از این روایت برداشت کرد، صحبت کنیم، بشود به فرازهایی از ابعاد وجودی زهرای اطهر(س) اندکی پی برد.
نکته نخست: انسان غریزهای دارد به نام «الگوطلبی»؛ یعنی انسان فقط با دانستن و شناخت خوبیها و بدیها تربیت نمیشود. اگر ما برای کسی، تمام محورهای خوبی و بدی را ترسیم و بعد او را به خوبی دعوت و از بدی نهی کنیم، آن فرد در ذهنش به اقناع نمیرسد؛ قانع نمیشود و ممکن است تصور کند آنچه برایش گفتهایم، رویکردی آرمانی و غیرقابل دسترس است. بنابراین، اگر بخواهیم در مسیر تربیت انسان گام برداریم، باید در کنار بیان خوبیها و بدیها، نمونه مجسّم و عینی آن را هم ارائه کنیم و به مخاطب خودمان نشان بدهیم که آن صحبتها، تصورات مربوط به یک دنیای آرمانی و غیرقابل دسترس نیست. در قرآن کریم، خداوند در کنار بیان خوبیها و بدیها، ارائه نمونههای مجسّم را در دستور کار قرار میدهد؛ روایت زندگانی پیامبران الهی به عنوان مصداق عینی و تجسّم خوبیها و روایت زندگی اشقیا به عنوان مصداق عینی و مجسّم بدیها. طبعاً انتخاب این الگو، میتواند مسیر زندگی انسان را تعیین کند.
نکته دوم: در انتخاب این الگو، باید به نیازهای افراد و سطح معنوی و آگاهی آن ها توجه داشته باشیم. نمیتوانیم برای یک استاد دانشگاه، در فضای علمی و آکادمیک، الگویی از میان دانشآموزان دوره ابتدایی بیاوریم؛ الگوی آن استاد، قطعاً باید از خودِ وی فراتر باشد. انسان در مسیر کمال و پیشرفت، طبیعتاً نیازمند الگویی است که سطح بالایی داشتهباشد. یعنی الگوهای سطح پایین به درد انسان نمیخورد. برای رسیدن به مراتب بالاتر، نیازمند الگوهای والاتر هستیم؛ الگوهایی برجستهتر و چشمپرکنتر. برای همین است که در قرآن، رسولخدا(ص) به عنوان اسوه حسنه معرفی میشود، کسی که در مدار پروازی خودش، تمام مراحل کمال الهی را طی کرده و به درجات اعلا در تمام عرصهها رسیده است. انسان با پیروی از چنین الگویی، میتواند در مسیر کمال گام بردارد.حال ببینید، امام زمان(عج) که خاتمالاوصیای خاتمالانبیاست و به نوعی، تمام آن خوبیها در وی خلاصه میشود و جهان به وسیله او، از ظلم و ستم رهایی مییابد، وجود نورانی و مقدسی که اصلاً انسانی معمولی نیست و مسئولیت پیاده کردن نظام حاکمیت واحد الهی را در جهان برعهده دارد و در حدی از کمال قرار گرفته است که حضرت مسیح(ع)، در جایگاه نماینده و افسر ارشد ایشان در قیام جهانی قرار میگیرد، حضرت فاطمه زهرا(س) را الگوی خودش معرفی میکند. بنابراین، وقتی از حضرت فاطمه(س) به عنوان الگو یاد میکنیم، سطح این الگو، بسیار فراتر از اسوه بودن برای بانوان و زنان است؛ فاطمه زهرا(س)، جلوه و تجلی کامل انسان الهی است، انسانی که تمام مراحل کمال را طی کرده و میتواند معیاری تمامعیار برای همه آدمها باشد؛ هرچند که جسم مطهر آنحضرت، در این عالم، در قالب یک بانو جلوه نازله وجودی پیدا کردهاست و خانمها بیش از آقایان میتوانند از برکات آن برخوردار شوند. این مسئله، یعنی اسوه کامل بودن حضرت زهرا(س)، بیانگر یک اصل مهم و اساسی دیگر هم هست؛ اینکه زن بودن، نمیتواند مانع پیشرفت و تعالی شود و بانوان نیز، میتوانند مانند مردان، پلههای ترقی و کمال را طی کنند و به اوج قله انسانیت برسند.
جلوهای برجسته در حیات زهرا(س)
در میان همه جلوههای ابعاد وجودی حضرت فاطمه(س)، آنچه بیش از همه برای ما بروز و ظهور دارد، توجه ویژه آن بانوی گرامی به پروردگار و اصل متعالی ولایت است. حضرت زهرا(س)، طی زندگی با برکت خودش و در مسیر رسیدن به کمالات الهی، در کنار ولیا... الاعظم، راسخ و ثابتقدم حرکت کرد و با آنکه از شخصیت والای اجتماعی، سیاسی و معنوی برخوردار بود، وقتی احساس کرد که حریم ولایت مورد تعرض قرار گرفتهاست و باید به دفاع از آن برخیزد، درنگ نکرد. با وجود آنکه میدانست این دفاع، هزینهای سنگین دارد. فاطمه(س) در حوادث بعد از رحلت پیامبراکرم(ص)، نه فقط متکفّل جهاد تبیین است بلکه فراتر از آن، در صحنه حضور عینی و فیزیکی دارد و در میدان مبارزه و جهاد، انواع خطرها را به جان میخرد و فرزند دلبندش را از دست میدهد، اما حاضر به ترک میدان نمیشود؛ این وظیفهشناسی، این مسئولیتشناسی و مسئولیتپذیری، چه در ابعاد فردی و چه در ابعاد اجتماعی، از آن حضرت یک اسوه و الگوی نیکو میسازد؛ الگویی که با تأسی به او، میتوان از قرار گرفتن در مسیر رسیدن به کمالات الهی مطمئن بود.