گفت وگو با غلامرضا طریقی، شاعر و غزلسرا درباره ظرفیت موسیقایی آثار شاعر نامدار زنجانی
تعداد بازدید : 31
نتنویسی پنهان «منزوی» برای غزلهایش
اکرم انتصاری- حسین منزوی شاعری است که به گفته خودش، «سر شعر با کسی معامله نکرده». منزوی غزلسرای زنجانی است که با غزلهایش، در دهه ۷۰ درخشید و برگزیده اولین دوره جشنواره شعر فجر در بخش کلاسیک شد. این شاعر که به عقیده خیلی، فرزند شعر معاصر است، در ۵۷ سالگی درگذشت و امروز، ۱۶ اردیبهشت، هفدهمین سالروز درگذشت اوست. با غلامرضا طریقی یکی از شاگردان او در شعر که همشهری منزوی نیز هست و سالهای سال، به خانه او رفت وآمد داشته است، درباره شخصیت، شعر و ظرفیتهای موسیقایی آثار منزوی گفت وگو کردیم که ادامه مطلب، حاصل این همکلامی است.
شعر در قطار تهران - زنجان
غلامرضا طریقی در نوجوانی با منزوی در زنجان آشنا شده و سال های درازی با او همراه بوده است. او ضمن اشاره به یکی از سفرهایش با منزوی میگوید: « همه کسانی که با شعر گفتن آشنا هستند، میدانند این طور نیست که شاعر طبق مقرراتی مثلا هر ماه دو شعر بنویسد. شاعر ممکن است سالها چیزی ننویسد یا در دو ماه، سه ماه، چند شعر بنویسد. حسین منزوی یکی از شعرهایش را در قطار تهران به زنجان نوشت. این طور بود که از نزدیکیهای راهآهن، انگار در این دنیا نبود و حواسش پرت بود و برای ما که همسفرش بودیم، مشخص بود که در شرایط روحی دیگری قرار دارد. خاطرم هست در قطار، تا حوالی قزوین، در سکوت مطلق بود و ناگهان گفت کاغذ دارید؟ آن زمان برگه کلاسور خیلی مُد بود. از کلاسورم یک برگه جدا کردم و به او دادم. منزوی در دو دقیقه، یک غزل را از بالا تا پایین نوشت و مشخص بود ساعاتی که حواسش نبود، آن غزل را در ذهنش تکمیل کرده است و تنها میخواست آن را روی کاغذ بیاورد تا بعداً فراموشش نکند.»
زبانآگاهی منزوی و دغدغه کلمه
یکی از مهمترین برتری های حسین منزوی نسبت به دیگر شاعران همنسلش و حتی نسلهای بعد، زبان آگاهی و تسلطش به زبان و به کلمهها، به معنی واقعی است. این را غلامرضا طریقی میگوید و ادامه میدهد: « یک روز در مراسم ترحیم یکی از شاعران زنجان با حسین منزوی نشسته بودیم و متوجه شدم او زیر لب داشت چند کلمه را مدام میگفت؛ کمی بعد متوجه شدم مدام تکرار میکند «سرشت، سرنوشت...». انگار این دو کلمه برای او شاید هفتهها یا ماهها در مرکز توجه قرار میگرفت و به همه لایههایی که ممکن بود در پشت آن پنهان باشد، فکر میکرد و بعد، آن کلمهها در غزلش بروز پیدا میکرد. یعنی مدتها درگیر کلمه میشد و این چیزی است که در دیگر شاعرانی که با آنها برخورد داشتم، کمتر دیدم. یعنی کمتر شاعری میشناسم که برای او کلمه محور و دغدغه باشد.»
ظرفیتهای شگفتانگیز موسیقی در شعر منزوی
طریقی، آشنایی منزوی با موسیقی را یکی از مهمترین دلایلی میداند که خوانندهها را مجذوب خود میکند. او درباره این ویژگی و ظرفیتهای موسیقایی شعر منزوی میگوید: «منزوی با موسیقی آشنا بود. او یک دوستی با ناصر فرهنگ فر داشت و تنبک هم میزد. یکی از زیباترین تصویرهایی که من در ذهنم دارم، این است که در یکی از آخرین دیدارهای من و چند دوست دیگر با منزوی، ایشان سر ذوق آمده بود و بعد از سالها تنبک زد. اینها را به این دلیل میگویم که او شناخت دقیقی از موسیقی ایرانی داشت و جا به جا نشانههای آن در شعرهایش نیز هست. مثلا در غزل «مگر این باد خوش از راه عشقآباد میآید...»، گویی اساساً، وقت سرایش به گوشه و ظرافتهای موسیقی هم فکر میکرده است تا بعدها بشود از شعرش برداشت موسیقایی هم کرد. این قدر ظرفیتهای شگفتانگیزی در غزل منزوی وجود دارد که تا مدتها قابل بحث و بررسی است. او در شعرش، صدق عاطفی دارد. یعنی وقتی درباره خودش حرف میزند، از جانش نشأت گرفته شده است. صدق عاطفی باعث میشود ناخودآگاه بهترین وزن را برای غزل استفاده کنیم. چه بسا آهنگ ساز شعر را میخواند و شاعر، موسیقی چیزی را که باید عرضه کند، همراه با شعرش گذاشته و راهنمایی کرده است که این محتوا را با چه چیزی میتوان ارائه داد.»
شاه بیتهای مخفی منزوی در شعر
طریقی ضمن ابراز خوشحالی از اقبال عمومی به شعر منزوی درخواستی هم دارد. او میگوید:« حال که اقبال به شعر منزوی بیشتر شده است و جوانها دارند شعر منزوی را میخوانند و لذت میبرند، میگویم افرادی که در فضای مجازی مدام به دنبال شعر او هستند انگار دارند درصدی از حسین منزوی را ارائه میکنند. حس میکنم بخش زیادی از منزوی، کوه یخی است که زیر آب مانده. از دوستان جوانتری که به درستی منزوی را شناختند، درخواست میکنم با مجموعه آثار منزوی مواجه شوند، زندگی کنند و آن موقع متوجه میشوند غیر از 15 غزل مشهوری که منزوی دارد، چقدر غزلها، بیتهای تاثیرگذار و عاشقانههای اندیشمندانهای دارد که اصلا هیچ کدام تبدیل به بیتهایی نشدند که زمزمه شوند ولی بخش زیادی از حسین منزوی و اندیشهاش در آن شعرها و بیتها نهفته است.»