برگزاری شب شعر ویژه مبعث حضرت رسول اکرم (ص) و نیز یادمان شاعر درگذشته کلاتی استاد حسن صباغ، از جمله برنامه های دومین هفته فرهنگی کلات بود که با استقبال خوب دوستداران شعر و ادب شامگاه دوشنبه در کلات برگزار شد. به گزارش خراسان در این مراسم که با اجراهای موسیقی مقامی و سنتی نیز همراه بود، جمعی از شاعران به فارسی، ترکی و کرمانج اشعاری خواندند و از خانواده زنده یاد استاد صباغ تجلیل شد. در ابتدای این مراسم، دکتر موسوی تبار، فرماندار کلات که بانی برگزاری این هفته شده و با همراهی مردم این شهر دومین دوره آن در حال برگزاری است، ضمن شعر خوانی، از اهداف برگزاری این هفته سخن گفت و آن را زمینه ای برای معرفی ظرفیت های کلات برشمرد. یوسف امینی، معاون فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در سخنانی کوتاه حضور شاعران مشهد را در این برنامه نشان دهنده توجه به اهمیت فرهنگ و تبلیغ رویدادهای فرهنگی و هنری دانست. در این مراسم تعدادی از شاعران ازجمله: حجت الاسلام عدالتی، جلیل فخرایی، علیرضا حیدری، راضیه رجایی، حشمت سید موسوی، منیژه رضوان و... اشعاری را به مناسبت مبعث پیامبر اکرم(ص) ، توصیف کلات و یادی از زنده یاد استاد صباغ قرائت کردند.
علی عدالتی مجد
زیبا خصالی محمد صبح وصالی محمد
رخشنده خالی محمد صاحب جلالی محمد
زیباترینی محمد تو بهترینی محمد
با حق قرینی محمد عشق زلالی محمد
ای روح رحمت وجودت جودت کرانه ندارد
اوج عروج و صعودی اوج تعالی محمد
هستی و بودی محمد روح وجودی محمد
هستی همه در زوال است تو بی زوالی محمد
فعلن فعولن فعولن وزنی که در شعر زیباست
اما به زیبایی تو نبود مقالی محمد
از "منتظر" گفتند اما تو برتر از شعر هایی
ممنونم از اینکه دادی بر من مجالی محمد
راضیه رجایی
برخاستی که سرو قدت سروری کند
این قدر می شود که کسی دلبری کند؟!
آن نقطه ای که گوشه لب های تو گم است
تنها بس است تا همه را مشتری کند
خُلق عظیم! هیچکسی را خدا نخواست
از بین خلق، بعد تو پیغمبری کند
انگار دوست داشت که تنها شوی و بعد
تنها خودش همیشه تو را یاوری کند
کوثر عطا کند که برای یتیمی ات
با دست مهربان خدا مادری کند...
یک سر ز خاندان تو بالای نیزه ها
بر سروران هر دو جهان سروری کند...
علیرضا حیدری
او گفت بخوان و غرق ایمانت کرد
شایسته وحی و ذکر و قرآنت کرد
خواندی تو تمام فصل دانایی را
وقتی که به کوه نور مهمانت کرد
*
از روی گل تو باغ هم باخبر است
با نام تو عشق در جهان معتبر است
تو اسوه اخلاق نکویی ، بی شک
اخلاق تو منشور حقوق بشر است
حشمت سید موسوی
به سوی ماه پیشانی ات سر خم کرده بود عالم
زمین نام تو را می برد پیش ازخلقت آدم
به سمت مشرق چشمت،نگاه عاشقی پل زد
وجبریل صدا گفت:ای محمد ،منجی عالم
بخوان روشن تر از صبح یقین پروردگارت را
بخوان خورشید را تا گل کند در آسمان کم کم
بخوان اینک بروید آیه های مشرقی در تو
بخوان تا شادمانی سر زند بعد از غروب غم
حرا شد تکیه گاه شانه های خسته از دردت
وتو آن کوه مردی که نمی آرد به ابرو خم
صدا باران شد وتر شد زمین تشنه تنها
صدا سبزینه الهام راپاشیده بودآن دم
صدا در دفترش نام تورا می خواند ونام من
صدا آموخت درس عشق را وعقل را باهم
اگر گل کرده شور بی شکیب شعله در جانت
بیا ای جامه پیچیده به خود،ای معنی آدم
که امشب دف ددف دف می زند دنیا برای تو
و با پایان این جشن بی پایان، به پایان می رسد دردم
منیژه رضوان
بر گرد ضریح تو که شهریست پر از نور
چندیست مجاور شدم از فاصله دور
ما مست تر از ساغر و مشتاق تر از جام
بر گرد تو هستیم تو ای خوشه انگور
فیروزه من، آمدم از شب، شب تهران
دنبال قدم های تو تا صبح نشابور
مشهد شده از عزت درگاه تو مشهد
این شهر شده از قبل نام تو مشهور
سیمای شفابخش و صدای قدمت را
کر می شنود از همه سو می نگرد کور
رنجوردلان معتکف فیض تو در شهر
مامون صفتان منتظر لطف تو در گور
ای سبزتر از سبزتر از سبزتر از سبز
ای نور علی نور علی نور علی نور
تا بوده چنین بوده و تا چشم طلب هست
ما ناظر این منظره هستیم و تو منظور