- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در یک دهه گذشته بحران سوریه همواره یکی از محورهای مورد بحث و مناقشه در فضای رقابتهای منطقه ای و بین المللی بود اما با فروکش کردن تنشها و شکلگیری فضای همکاری منطقه ای به ویژه پس از توافق از سرگیری روابط ایران و عربستان، اکنون سوریه به شکل دیگری مجدد به محوریت موضوعات منطقهای راه یافته است و در نشستها و رایزنیهای دیپلماتیک چندجانبه حرف از بازسازی روابط عربی با دمشق زیاد شنیده میشود. اکنون و پس از گذشت حدود 12 سال از آغاز بحران سوریه که به جنگ در این کشور انجامید و پس از تعلیق عضویت این کشور در اتحادیه عرب به دلیل این بحران، شماری از کشورهای عربی، روابط خود را با دمشق از سر گرفتند یا در مسیر از سرگیری روابط هستند. در این بین، نشست وزیران خارجه سوریه، عربستان سعودی، اردن، مصر و عراق با محوریت سوریه دیروز دوشنبه در امان پایتخت اردن آغاز بهکار کرد. خبرگزاری رسمی سوریه «سانا» گزارش داد، در این نشست مسائلی که در نشستها و دیدارهای اخیر مطرح شده بود، پیگیری خواهد شد. فیصل المقداد وزیر خارجه سوریه پیش از شرکت در این نشست با ایمن الصفدی، همتای اردنی خود دیدار کرد. این نشست با هدف تکمیل نشست مشورتی اخیر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به همراه اردن، عراق و مصر در جده برگزار می شود. وزارت خارجه سوریه اعلام کرد که «ایمن سوسان» معاون وزیر خارجه و «جمال نجیب» مدیر دفتر وزیر و «اهاب حامد» از دفتر وزارت خارجه او را در این سفر همراهی میکنند. از سوی دیگر «کمال قلیچدار اوغلو» نامزد اپوزیسیون انتخابات ریاستجمهوری ترکیه وعده داد در صورت پیروزی در انتخابات پیش رو، روابط با سوریه به حالت سابق بازخواهد گشت. وی روز شنبه در سخنرانی انتخاباتی خود در شهر قیسری در مرکز ترکیه گفت: «ما حداکثر تا 2 سال دیگر با سوریه آشتی خواهیم کرد و روابطمان به طور کامل به حالت عادی بازخواهد گشت». وی تأکید کرد: در صورت پیروزی در انتخابات پیش روی ترکیه، برای بازگشت روابط با سوریه به حالت عادی تلاش خواهد کرد. نامزد اپوزیسیون انتخابات ریاست جمهوری ترکیه افزود: در صورت پیروزی من در انتخابات همچنین سفارتخانههای دو کشور بازگشایی خواهند شد و اتباع سوری مقیم ترکیه که بیش از سه میلیون نفر هستند، به کشورشان بازخواهند گشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
44 سال از آن سحرگاه شومی که تیر التقاط، پیشانی فیلسوف برجسته و اندیشمند بزرگ انقلاب اسلامی را شکافت و با شهادت او ملتی را به سوگ نشاند، میگذرد. با این حال، اقدام تروریستی گروهک فرقان در 12 اردیبهشت 1358، فقط پایان حیات ظاهری شهید آیتا... مرتضی مطهری را رقم زد؛ او در قالب اندیشه و آثار مکتوبش، در میان ما باقی ماند تا آثار قلمی وی که به قول امام راحل «بیاستثنا آموزنده و روان بخش است» اسباب ترقی فکر را در جامعه ما فراهم کند و برای «عارف و عامی، سودمند و فرحزا» باشد. آثار شهید مطهری، یکی از منابع قابل اعتنایی است که میتواند در لحظات سخت و پرشبهه، برای دلسوزان انقلاب مغتنم و راهگشا باشد؛ در هنگامهای که شاید آرا و تفسیرهای گوناگون، اسباب تشتت فکری جامعه را فراهم میکند و همین تشتت فکری، محملی میشود برای سوءاستفادههای سرخوردگان و دشمنان این ملت. یکی از آن هنگامهها که باعث ایجاد دغدغه در جامعه ما، طی چند ماه اخیر شد، موضوع امر به معروف، نهی از منکر و شرایط ادای این فریضه در اسلام بود؛ موضوعی که برخی از اهل علم و قلم کوشیدند تا با بضاعت خود، غبار تردید را درباره الزامات و لوازم آن بزدایند و این واجب دینی را در شکلی جامع و روشن، به جامعه عرضه کنند. این زحمات، ان شاءا... مأجور است و مفید، اما در این بین، چقدر خوب بود اگر سری هم به ذخایر ذیقیمت اندیشه اسلامی در آثار استاد شهید میزدیم و درباره فریضه امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن، از او میشنیدیم. شهید مطهری در برخی از آثار خود، به تفصیل درباره این فریضه راهبردی، به ارائه نظر و رفع شبهه پرداختهاست؛ به ویژه ضمن بررسی ویژگیهای قیام اباعبدا...(ع) در کتاب سترگ «حماسه حسینی» و در خلال سخنرانیهای تأثیرگذاری که در اطراف این واقعه بزرگ ایراد کرده. شهید مطهری، با تکیه بر آیات و روایات، امر به معروف و نهی از منکر را ضامن بقای اسلام میداند و معتقد است بدون این فریضه، اسلام هم دوامی نخواهد داشت، با این حال، این ضرورت انکار ناشدنی، برای اجرا در جامعه اسلامی، نیازمند لوازمی است که بدون آن ها، ای بسا ره به مقصود حقیقی نبرد و بلکه اسباب مزاحمت در راه نشر و گسترش آموزههای دینی را فراهم کند. این لوازم ضروری که لازمه پرداختن به چنین فریضه مهم و راهبردی است، در حصار زمان محبوس نیست و در هر دوره و هر مرحله، قابل اعتنا و توجه است و البته، با توجه به شرایط این روزها، نیازهای امروز ما را هم در بر میگیرد. شهید مطهری، گام نخست در مسیر امر به معروف و نهی از منکر را، اصلاح عامل به فریضه میداند؛ چگونه ممکن است کسی که خود عامل به معروف نیست و مشتاق انجام منکر است، به ارشاد و هدایت دیگری بپردازد؟! امیرمؤمنان(ع) در خطبه 129 نهجالبلاغه میفرماید: «لَعَنَ اَ... اَلْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ اَلتَّارِکِینَ لَهُ وَ اَلنَّاهِینَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ اَلْعَامِلِینَ بِهِ»؛ خداوند آمران به معروفی را که خود عامل به آن نیستند و ناهیان از منکری را که خود به منکر عمل میکنند، لعنت کند. تأکید استاد شهید بر مقوله بصیرت و آگاهی در عرصه امر به معروف و نهی از منکر نیز، نکته درخور توجهی است که این روزها سخت بدان نیازمندیم؛ اینکه خروج از دایره منطق در انجام این فریضه دینی، به هیچ روی جایز نیست، اینکه آمر به معروف و ناهی از منکر، باید هدف خود را از این اقدام بداند و درک کند که وی، نه دشمن فردِ عامل منکر یا غافل از معروف، بلکه دشمن اصل منکر و طرفدار اصل معروف است و در این راه، در نظر گرفتن نتیجه، احتمال تأثیر، رعایت اصل احترام و مهربانی نسبت به انسانها، ضرورتی است انکار ناشدنی. این موارد و موارد بسیاری که در آثار ذیقیمت استاد شهید، درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد و ما برخی از آن ها را در مطلب صفحه 7 امروز آوردهایم، نیاز امروز و همیشه ماست؛ نیازی که باید اهل علم با تبیین دقیق و درست آن ها و تشویق جامعه و به ویژه جوانان، به بازخوانی آثار آن شهید سعید، در رفع آن بکوشند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترسول – موفقی/ امروز روز معلم است. صادقانه بگویید اولین چیزی که با شنیدن این نام آسمانی به ذهنتان می آید، چیست؟ شاید همان شعر همیشگی «چوب معلم گُله، هر کی نخوره...»، شاید خاطره نمره هایی که می شد با کمی ارفاق جبران شود و شاید صدای حق خواهی هزاران معلم بازنشسته و مشغول کار، اما همه این ها تنها تصور کوچکی از جامعه ای دلسوز و فداکار است که دست کودکی ما را گرفتند و تا جوانی تکیه گاه نهال دانستن و بالیدن ما شدند. به گزارش «خراسان رضوی»، امروز به مناسبت روز معلم، زیباترین عاشقانه های 3 معلم خراسان رضوی را برایتان گلچین کرده ایم.
پرونده
تدریس عاشقانه در دل کوهها
به مناسبت روز معلم سراغ «عزیز محمدیمنش» معلم فداکاری رفتیم که طی 23 سال، کوهبهکوه دنبال دانشآموزان عشایر میرود و بهقول خودش 28 شغل دارد
مجید حسین زاده | روزنامهنگار
پیدا کردنش کار سادهای نیست، چون بیشتر روزهای هفته را در مناطق صعبالعبور و میان کوهها میگذراند و تلفنهمراهش آنتن نمیدهد، اما این گفتوگو دقایقی بعد از بازگشت او از یک سفر هیجانانگیز انجام میشود. سفری برای سر زدن به 3 خانوادهای که 23 سال پیش وقتی سرباز معلم بوده برای تدریس به دانشآموزانشان، آن جا رفته است. خودش در این باره میگوید: «رفتم تا ببینم چه میکنند و در چه حالی هستند. آن موقعی که سرباز معلم بودم، به آنجا رفته بودم. الان آن جا 5 خانواده زندگی میکنند. مهماننوازی کردند و با دوغ محلی از ما پذیرایی کردند. دانشآموزانم بعد از 20 سال، ازدواج کرده بودند، یکی از آن ها الان دو بچه دارد و دو نفرشان لیسانس گرفته بودند». اینها صحبتهای «عزیز محمدیمنش» معلم مناطق عشایری لرستان است، آموزگاری که او را با دانشآموزانش در مناطق سخت گذر میشناسند، با کوهستانهای سرسخت و صخرههای زمخت،اما همه این سرسختی، او را از رفتن و رسیدن به دانشآموزان برای خدمت در شغل شریف معلمی نترسانده است. به مناسبت روز معلم و در پرونده امروز زندگیسلام، با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
در دل کوهها بهدنبال گنج هستم!
از او میپرسم که این روزها چه میکند که میگوید: «الان دارم بارم را میبندم که به استانهای دیگر کشور بروم. درست است که بچه لرستان هستم و تا امروز فقط در استان خودم به دنبال دانشآموز بودم، اما میخواهم به استانهای دیگر بروم، در جاهایی که باید 2 ، 3 روز یا حتی 4 روز پیادهروی کرد تا بتوان به یک دانش آموز خدمت کرد. می خواهم به جاهایی بروم که هنوز معلم برایشان نرفته است یا نمیتواند برود، میروم آن جاها را پیدا کنم. بعضیها وقتی من را در دل کوهها میبینند، خیال میکنند که گنجیاب هستم. من هم به آنها میگویم که دنبال گنج آمدم. میگویند چه جور گنجی؟ میگویم گنجهای من راه میروند! میگویند یعنی چه؟ میگویم دانشآموز هستند، آنها اگر درس بخوانند یک روز دانشمند میشوند و یک گنج برای مملکتم به حساب میآیند».
اینطور نبود که از بچگی عاشق معلمی باشم
ماجرای ورود او به شغل شریف معلمی، برمی گردد به 23 سال پیش. «محمدیمنش» درباره اینکه آیا از بچگی دوست داشته معلم شود یا خیر، میگوید: «من کودکی سختی را گذراندم، در زمینهای کشاورزی درو میکردم، چند بز و بزغاله داشتیم، کارگری میکردم و ... ، بالاخره سختی کشیدم. اینطور هم نبود که از بچگی دوست داشته باشم معلم شوم، البته عاشق طبیعت بودم. سال 79 قرار بود سرباز شوم که یک نفر به من گفت تو عشایری، برو سرباز معلم شو. پیگیری کردم و گفتم من میخواهم جایی بروم که دورترین جا باشد و کسی نتواند برای تدریس به آن جا برود. از همان اول این را گفتم و آنها هم انگار خوششان آمد. بعد از چند وقت به من خبر دادند که با سرباز معلمیام موافقت شده و من را به جایی فرستادند که داستانش طولانی است، اما وقتی با سختی زیاد به آن جا رسیدم، دیدم 3 خانوار هستند و 11 دانشآموز دارند. دیدم تجربه خوبی بود، سال بعد، زودتر از شروع سال تحصیلی رفتم و 2 سال نزد آنها به عنوان سرباز معلم بودم. بعد از آن که سربازیام تمام شد، به عنوان معلم حقالتدریس مشغول شدم و بعد از آن سالی یکجا را پیدا میکنم و برای تدریس به دل کوهها میزنم.»
بیشتر از 300 دانشآموز بازمانده از تحصیل داشتم
از او میپرسم که آیا آماری از تعداد دانشآموزانش در این سالها دارد؟ او اینطور پاسخ میدهد: «قدیمتر این سوال را از من کرده بودند و گفته بودم تقریبا 200 دانشآموز. اما سال پیش با کمک یک معلم دیگر که بررسی کردیم، متوجه شدیم که تاکنون بیش از 300 دانشآموز داشتم که بازمانده از تحصیل بودند و حداقل در حد خواندن و نوشتن به آنها یاد دادم. من صبح به بچهها درس میدهم؛ حتی در برخی مواقع بعدازظهرها و شبها. در مناطق عشایری یک معلم کار تدریس را برای ۹ پایه تحصیلی انجام میدهد، در واقع یک معلم در کوهها و مناطق عشایری به اندازه یک دانشگاه کار تدریس را انجام میدهد، بدون این که از کسی انتظاری داشته باشد».
من 28 شغل دارم
«به جز تدریس به ۹ پایه تحصیلی، من کارها و وظایف دیگری مانند آرایشگری، هیزم شکستن، محیط بانی، محافظت از طبیعت، پزشکی و ... را در این مناطق به عهده دارم». او با این مقدمه میگوید: «یک معلم عشایر 28 شغل دارد و کارش فقط این نیست که برود سر کلاس، درس بدهد و بقیه اوقات را برای کارهای شخصی خودش برنامهریزی کند. مناطق عشایری هیچگونه امکانات رفاهی مانند برق، آب لولهکشی و ... ندارد، با هزینه شخصی خودم یک سیستم انرژی خورشیدی تامینکننده برق خریداری کردهام تا علاوه بر تدریس دانش آموزان تا غروب، بهنوبت شبها به خانههای آنها بروم و فیلم سینمایی و آموزشی و کمکدرسی در خانههای کپری آنها پخش کنم. باتری، پنل خورشیدی، ویدئو پروژکتور و ... را با هزار بدبختی میبرم برای عشایر، با پای پیاده میبرم در دل کوهها. یک بار یک نفرشان به من گفت این کارت، چندین میلیارد برای ما ارزش دارد. شنیدن همین جمله برای من هم چندین میلیارد ارزش داشت و حالم را خوب کرد.»
در کوهها، بارها مرگ را به چشم خودم دیدم
از او میپرسم که پیمودن مسیر در کوهها خطرناک نیست که میگوید: «خیلی خطرناک است و من بارها، مرگ را به چشم خودم دیدم. یاغی هست در کوه، قاتلها هم بعضی اوقات به کوهها پناه میبرند. چندین بار جلوی من را گرفتند، غارتم کردند، ولی خدا کمک کرده که کم نیاورم. جاهایی هست که در کوه گیر میکنید و مرگ را از هر لحظه و جایی به خودتان نزدیکتر میبینید. بگذارید یک خاطره از این اتفاقها برایتان بگویم. سال 83 در دل کوهها، یادم هست که حقوقم 42 هزار و 625 تومان بود. میخواستم جایی بروم که معلم نداشت. گفتم یک معلم با خودم ببرم، جای خودم بگذارم چون چند وقتی باید میرفتم آبادی و بعدش برمیگشتم. با هم راه افتادیم و در تاریکی به یک چشمه رسیدیم. گفتم آقای فلانی، اگر شب به خانه عشایر برسیم چون روزها خیلی کار میکنند و خستهاند، درست نیست. بیا امشب را در طبیعت بخوابیم. سنگ بزرگی به اندازه نصف یک ساختمان بود، رفتیم در کنار آن خوابیدیم. چراغقوه و چاقو را هم کنار دستمان گذاشتیم که اگر حیوانی آمد، آماده باشیم. نیمههای شب بود که احساس کردم یک چیزی دارد پایم را قلقک میدهد و لیس میزند. دیدم یک هیکل بزرگی، زیر پایم است، اما هیچی دیده نمی شد. یک باره دیدم که این بنده خدا پرید و فرار کرد و من پشت سرش دویدم. نزدیک 400 یا 500 متر روی سنگهای تیزی که با کفش نمی شد روی آن راه برویم، با پای برهنه دویدیم. شروع کرد به اعتراض که چرا من را این جا آوردی، به خاطر 42 هزار تومان داری من را نابود میکنی و ... . خلاصه من برگشتم جای سنگ، دیدم که آن حیوان هم از ترس ما فرار کرده. چراغقوه را انداختم آن جا، دیدم جای پاهایش به اندازه یک کف دست پهن و به گمانم خرس بوده است. دیگر آن معلم رفت که رفت و دیگر هیچوقت با من نیامد».
دانشآموزانم را با احترام به نظر جمع آشنا کردم
یکی از پستهای پربازدید او در پیج شخصیاش مربوط به برگزاری انتخابات در یک کلاس است که تحسین دنبالکنندگانش را هم در پی داشت. خودش در این باره توضیح میدهد: «میخواستم یکی از دانشآموزها را مبصر کلاس کنم. دخترها گفتند که باید مبصر کلاس یک دختر باشد و پسرها گفتند که نه، یک پسر باید مبصر کلاس باشد. تقریبا 20 نفری بودند و گفتم باید انتخابات برگزار شود. قبول کردند و در رایگیری بعضی از پسرها به دخترها رای دادند. در تصویر، همین دختری که دارد رای میدهد، بیشترین رای را آورد و مبصر کلاس شد. از 16 نفری که رای دادند، 11 رای به او اختصاص داشت. پسرها بعد از آن بیرون رفتند و حتی درگیر شدند که چرا از بین خودشان کسی رای نیاورده است. بعد از چند وقت، همه از این دختر حرف شنوی داشتند. مثلا وقتی من میخواستم یک چایی بخورم، او از آنها جدول ضرب میپرسید، املا میگرفت و ... . دختر زرنگی بود و الان به نظرم کلاس اول راهنمایی است. به این ترتیب، بچهها را با احترام به نظر جمع آشنا کردم و نتیجه خوبی هم داشت.»
دانشآموزان عشایر سرشار از هوش هستند اما حیف...
از او میپرسم که آیا دانشآموزان عشایر که تا قبل از او، معمولا معلم نداشته اند و آشنایی با درس و مدرسه ندارند، باهوش هستند و دل به درس میدهند که میگوید: «امسال رفتم جایی که عشایر در پاییز اتراق میکنند و دو ماه در آن جا میمانند. دانشآموزی داشتم که از نظر آواز در کشور نظیر نداشت؛ یعنی اگر در این برنامههای استعدادیابی شرکت میکرد، همه مردم ایران به او رای میدادند، اما متاسفانه دانش آموزهای عشایر آن قدر که به کار عادت کرده اند، به درس عادت ندارند. من الان کلاس اول، دوم تا پایه نهم را تدریس میکنم، آن هم با امکانات سنگ و چوب و بعد از چندین روز پیادهروی در دل کوهها؛ چراکه میبینم بعضی از این دانشآموزها، استعداد خیلی خوبی دارند به شرطی که خانوادههایشان بگذارند و امکانات اولیه باشد. اگر بگویم که اینها از دانشآموزهای شهری تیزهوشتر هستند، اغراق نکرده ام».
خوشحالی دخترهای عشایر وقتی برایشان چادر خریدم، یادم نمیرود
او درباره یکی از خاطرهانگیزترین کارهایی که برای عشایر کرده هم میگوید: «من برای دل خودم، خیلی کارها برای عشایر انجام دادم. یک بار چندین دختر عشایر آمدند جای من و گفتند که ما آرزو داریم با چادر خوشگل نماز بخوانیم. رفتم تهران و از خیران تعدادی چادر برای دخترهای عشایر گرفتم. از دزفول نزدیک 8 ساعت با یک خودرو در راههای پر از پیچ و گردنه، از وسط شنها و ... رفتم تا رسیدم به جایی که باید با گرگر از روی آب عبور می کردم. بعد یک قاطر گیر آوردم و 2 روز رفتم تا به دخترهایی برسم که از من تقاضای چادر کرده بودند. تقریبا 5 روز برای رسیدن به آنها در راه بودم، اما خوشحالی آن دخترها بعد از دیدن چادرها برای من از همه چیز این جهان باارزشتر بود و یادم نمیرود. بعدش هم گفتند که با ما، نماز و اذان کار کن. یکی از بچهها پیشنماز شد و نماز زیبایی در سکوت آنجا اقامه شد که توصیفش خیلی سخت است. صدای اذان در آن سکوت، بینهایت دلنواز بود و توجه همه افراد آن جا را به خودش جلب میکرد.»
در رتبهبندی معلمها برای من زدند فاقد رتبه!
او یک گلایه هم از وزیر آموزش و پرورش دارد و میگوید: «من تا حالا با کمک خیرها، 50 تا کانکس بردم در مناطق محروم. بیش از 300 دانشآموز پیدا کردم و به آنها در حد توانم چیزی یاد دادم، 20 معلم از همین طریق جذب شده اند، بیش از هزار زن باردار و عقرب گزیده و گم شده در کوه و بیمار و ... را ما نجات دادیم، بعد وزیر آموزش و پرورش آمده،20،10 ،40،30 کرده و من را زده فاقد رتبه. یکی از همکارانم که شنیده من را فاقد رتبه زدند، برای من گریه کرد!
تا حالا هدیه روز معلم نگرفتم
از او میپرسم که آیا تا حالا، هدیه روز معلم گرفته که میگوید: «در این جاهایی که من میروم، اصلا نمیدانند معلم چی هست چه برسد به روز معلم و خرید هدیه برای او! فقط تنها چیزی که از من میخواهند این است که برای بچههایشان قلم و دفتر ببرم، بخاری، وسایل خوردنی و لباس. دیگر نمیگویند با این همه سختی می آیی، جانت را به خطر میاندازی و ...، از تو تشکر کنند. تا حالا اصلا هدیه روز معلم از دانشآموزی نگرفتم و توقع هدیه روز معلم هم ندارم. اصلا برایم مهم نیست این چیزها. یادم هست که آن اوایل به من میگفتند که اگر به عنوان معلم جای عشایر بروی، بهترین عسل را به تو میدهند، برایت حیوان شکار میکنند، باکیفیتترین لبنیات را میخوری و ... . البته من به امید این چیزها نرفتم، ولی بعدها دیدم که اصلا خبری از این چیزها نیست؛ چون مردم این منطقه بسیار فقیر هستند و حتی خودشان ندارند که چنین چیزهایی بخورند».
خواهش من را به گوش نیکوکارها برسانید
«به عنوان حرف آخر، فقط یک خواهش دارم که به خیران بگویید به ما کمک کنند. بعضی از این جاهایی که میروم، ناهار و شام دانشآموزان، نان و پیاز یا نان و دوغ است». او ادامه میدهد: «خیران کمک کنند برای خرید وسایل آموزشی، مایحتاج اولیه زندگی و ... برای این افراد که هموطن ما هستند. پاهای من بهسختی این راهها عادت کرده و البته هیچ چشمداشتی از کسی ندارم، اما مسئولان و نیکوکارها حواسشان بیشتر به بچههای کوهستان باشد؛ بچههایی که حق دارند بیاموزند، حتی اگر این حق را در پسِ چهره سرخ و آفتاب سوخته عشایری و شرم کودکیشان فریاد نمیزنند.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصور این که در خودرو بنشینید، با خیال راحت کتاب بخوانید، فیلم ببینید یا حتی بخوابید و همهچیز را تا مقصد به دست خودرو بسپارید، رویایی است که با خودروهای «خودران» واقعی شده. ایدهپردازی این خودروها و انجام آزمایش و تحقیقات در این زمینه به دهه 20میلادی برمیگردد، اما اولین خودروهای خودران واقعی در تاریخ در سال 1987 میلادی تولید شد. این خودرو محصول همکاری برندهایی مانند مرسدس بنز با چندین دانشگاه بود. حال با گذشت 36 سال از آن روز شرکتهای خودروسازی بزرگ دنیا میلیاردها دلار خرج تحقیق و رونمایی خودروهای خودران کردهاند. این خودروها برقی هستند و استفاده از آن ها میتواند به کاهش تولید دیاکسیدکربن، حفظ محیطزیست و حفظ سوختهای فسیلی برای نسلهای بعدی کمک کند. با این که جهان در چند قدمی عمومی کردن این خودروها در خیابان است، اما نگرانیهایی هم در اینباره وجود دارد. در این مطلب جزئیات بیشتری درباره این خودروها، فناوری استفاده شده در آن ها و وضعیت استفاده از این خودروها در جهان نوشتهایم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- پدر و پسر معتادی که به اتهام قتل موتورسوار 36 ساله در مشهد دستگیر شده اند، روز گذشته راز این جنایت هولناک در پاتوق معتادان را فاش کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 21:35 دوشنبه گذشته زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و ماموران انتظامی از کشف جسدی در یک منزل مسکونی خبر دادند که دست چپ وی از زیر خاک های باغچه بیرون زده بود. با توجه به اهمیت موضوع، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری به همراه گروه بررسی صحنه جرم و امدادگران آتش نشانی عازم بولوار شهید شیرودی شد و تحقیقات میدانی را آغاز کرد.
بررسی های مقدماتی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد حکایت از آن داشت که «محمود- ص» (جوان 36 ساله) از حدود 8 روز قبل از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. خانواده این جوان در جست وجوی او به هر مکانی سر زدند اما تلاش های آن ها برای یافتن محمود نتیجه ای در بر نداشت تا این که یکی از بستگان وی به طور اتفاقی، موتورسیکلت او را در دست مردی مالخر مشاهده کرد و بدین ترتیب نزدیکان جوان گمشده با این سرنخ به پیگیری موضوع پرداختند و با شناسایی افرادی که موتورسیکلت را به وی فروخته بودند به منزلی در بولوار شهید شیرودی رسیدند که وضعیت به هم ریخته ای داشت.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، ادامه بررسی های مقام قضایی نشان داد: 4 تن از بستگان و نزدیکان جوان گمشده که بسیار خشمگین بودند، قفل در حیاط منزل مسکونی مذکور را شکستند و در حالی قدم به این منزل گذاشتند که پدر و پسر معتادی در آن جا حضور داشتند. لحظاتی بعد درگیری بین آن ها هنگامی شدت گرفت که جست و جوگران جواد 36 ساله، دست انسانی را دیدند که از زیر خاک های باغچه منزل مذکور بیرون زده بود. طولی نکشید که با سروصدای ایجاد شده، اهالی محل از خانه هایشان بیرون آمدند و ماجرا را به پلیس 110، گزارش دادند. ماموران انتظامی نیز که به دنبال تماس تلفنی شهروندان، در محل وقوع نزاع، حضور یافته بودند، با مشاهده جسد دفن شده در باغچه، پدر و پسر مذکور را بازداشت کردند و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، چگونگی دفن جسد در باغچه حکایت از وقوع یک جنایت هولناک داشت به همین دلیل گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز به سرپرستی سروان عظیمی مقدم(افسر پرونده) در محل حضور یافتند و با دستورات ویژه مقام قضایی به تحقیق از متهمان پرداختند.
از سوی دیگر نیز امدادگران آتش نشانی که با هدایت و نظارت آتشپاد دوم مهدی رضایی عازم محل وقوع جنایت شده بودند، با استفاده از تجهیزات امدادی، جسد مذکور را درحالی از زیر خاک های باغچه بیرون آوردند که دچار فساد نعشی شده بود.
به گزارش روزنامه خراسان، دامنه تحقیقات میدانی و شبانه قاضی صفری به اتاق های این منزل مسکونی کشید و مشخص شد که این مکان پاتوق معتادان است و برخی ابزار استعمال مواد مخدر هم در آن وجود دارد. به هم ریختگی لوازم منزل نیز حکایت از آن داشت که احتمالا اموال سرقتی در آن مکان نگهداری می شود اما خون های زیادی که در کف اتاق طبقه بالا نمایان بود از درگیری وحشتناکی در منزل یاد شده حکایت می کرد. با آن که شیشه ها و حتی کنتور برق شکسته بود و ادامه تحقیقات را با مشکل مواجه می کرد اما با دستور قاضی ویژه قتل عمد، لامپ های روشنایی از منازل اطراف به منزل مذکور منتقل شد و بدین ترتیب بررسی های قضایی تا پاسی از شب ادامه یافت. در همین حال معاینه ظاهری جسد توسط پزشک قانونی و مطابقت تصاویر موجود از جوان گمشده ، نشان داد که جسد مربوط به جوان 36 ساله است که با وارد آمدن ضربات چاقو به نقاط مختلف بدن و به ویژه ناحیه گردن به قتل رسیده و سپس عاملان جنایت، جسد او را در باغچه منزل دفن کرده اند.
براساس گزارش روزنامه خراسان، درحالی که حدود 500 تن از اهالی محل و رهگذران در اطراف محل کشف جسد تجمع کرده بودند با دستور قاضی ویژه قتل عمد، گروهی از ماموران یگان امداد نیز برای حفظ نظم و امنیت در بولوار شهید شیرودی حضور یافتند و بدین ترتیب جسد مقتول برای تعیین دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.
در همین حال یکی از بستگان مقتول به قاضی پرونده های جنایی گفت: ما در جست وجوی «محمود» بودیم که با مشاهده فیلم و ردزنی موتورسیکلت به منزل مذکور رسیدیم و با چند نفر دیگر از بستگان وارد این مکان (محل کشف جسد) شدیم اما وقتی کفش های محمود را آن جا دیدیم دیگر درگیری بین ما شروع شد.
به گزارش روزنامه خراسان، تحقیق درباره این پرونده جنایی که شبانه در پلیس آگاهی و در حضور قاضی دکتر صفری ادامه داشت به بازجویی از متهمان رسید. پدر و پسر معتادی که در اتاق بازجویی زیر رگبار سوالات فنی قرار گرفته بودند ضمن وارد آوردن ضربات چاقو بر پیکر جوان 36 ساله، تلاش کردند تا به نوعی انگیزه ارتکاب قتل را به موضوعات ناموسی ارتباط دهند. در همین حال «حسین . ف» (مرد میان سال) گفت: من و پسرم او را کشتیم و جسدش را در باغچه دفن کردیم.
«علی – ف» نیز که مانند پدرش به مواد مخدر صنعتی اعتیاد شدیدی دارد در بازجویی ها ادعا کرد: ما اهل کرمانشاه هستیم و این خانه (محل جنایت) را به مدت 10 روز اجاره کرده بودیم، آن جوان هم برای خرید لوازم و وسایل قدیمی به این جا رفت و آمد داشت که پدرم به او مشکوک شد و احتمال داد که شاید قصد سوئی برای ارتباط با ناموس ما دارد به همین دلیل وقتی برای آخرین بار آمد او را از پشت سر با چاقو زدیم!
به گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات بیشتر برای کشف ابعاد دیگر این جنایت هولناک ادامه دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.