سیدخلیل سجادپور- با دستگیری یکی از اعضای باند سرقت های لاکچری در مشهد مشخص شد که آن ها از دو دستگاه موتورسیکلت و به صورت پوششی برای دستبرد به گوشی های آیفون شهروندان استفاده می کنند و به قماربازی و خوشگذرانی می پردازند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال افزایش گوشی قاپی در خیابان های فرهاد و نسترن مشهد که موجب نگرانی کسبه و اهالی محل شده بود، گروه ویژه ای از نیروهای تجسس کلانتری سناباد ماموریت یافتند تا به بررسی سرقت های مذکور بپردازند در همین حال یکی از کسبه محلی از حضور موتورسوارانی مشکوک خبر داد که در ساعات به خصوصی وارد خیابان می شوند و دقایقی بعد حادثه گوشی قاپی برای یکی از رهگذران رخ می دهد. این گونه بود که مشخصات موتورسیکلت رینگ اسپرت و سرنشینان آن با تصاویر و فیلم های ارائه شده توسط مال باختگان، مورد تطبیق کارشناسی قرار گرفت و مشخص شد که موتورسواران مذکور همان عاملان سرقت های لاکچری هستند چرا که بیشتر سرقت های آنان گوشی های آیفون گران قیمت بود.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با این سرنخ مهم، بلافاصله گشت های نامحسوس با صدور دستوری از سوی سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) عازم منطقه مذکور شدند و با استفاده از تصاویر موجود به ردزنی دزدان موتورسوار پرداختند. پس از چند روز گشت زنی های نامحسوس پلیس، بالاخره موتورسواران در خیابان فرهاد ظاهر شدند و تحت تعقیب قرار گرفتند ولی راکب موتورسیکلت پوششی دزدان گوشی قاپ، متوجه حضور پلیس شد و با فریاد از همدستانش خواست فرار کنند. در این هنگام سرنشینان دو دستگاه موتورسیکلت در جهت خلاف حرکت خودروها به سمت بولوار سجاد گریختند و به تیراندازی هوایی نیروهای انتظامی هم توجهی نکردند. بنابراین گزارش عملیات تعقیب و گریز درحالی وارد مرحله جدیدی شد که یکی از موتورسواران به سوی بولوار ملک آباد و راکب سرنشین موتورسیکلت قرمز رنگ به سوی چهارراه خیام متواری شدند. در همین حال گروهی از ماموران گشت نامحسوس به سرپرستی ستوان بابایی (افسر گشت) به تعقیب موتورسیکلت قرمز رنگ ادامه دادند چرا که طبق اسناد و تصاویر موجود، سرنشینان موتورسیکلت رینگ اسپرت در سرقت های زیادی نقش داشته اند راکب و سرنشین موتورسیکلت که با ویراژ از لابه لای خودروها سعی داشتند از چنگ پلیس بگریزند اما حرکت در خلاف جهت خودروها ناگهان حادثه وحشتناکی را رقم زد و موتورسیکلت که از چراغ قرمز عبور کرده بود به شدت با یک خودروی سواری در چهارراه خیام برخورد کرد و سارقان روی آسفالت خیابان افتادند. در این هنگام هر دو سارق با رها کردن موتورسیکلت و با پای پیاده به فرار ادامه دادند اما یکی از آن ها با حرکت متهورانه افسران گشت در حالی با همکاری شهروندان دستگیر شد که با بیرون آوردن قمه بزرگ به سمت یکی از نیروهای انتظامی حمله کرد. بنابر گزارش روزنامه خراسان، با فرار سرنشین موتورسیکلت، همدست وی به کلانتری منتقل شد و تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفت.
این جوان 20 ساله که مجتبی نام دارد راز سرقت های لاکچری در مشهد را فاش کرد و در حالی به ده ها فقره گوشی قاپی با همدستی دیگر اعضای باند اعتراف کرد که بیشتر سرقت های آنان دستبرد به گوشی های آیفون گران قیمت بود، متهم جوان با بیان این که از دو ماه قبل گوشی قاپی ها را در مناطق مرفه نشین شهر آغاز کرده اند درباره حمل قمه بزرگ نیز گفت: قمه را با خودم حمل می کردم که اگر کسی در برابر سرقت ها مقاومت کرد از آن برای ترساندن طعمه ها استفاده کنم!
وی دو همدست فراری خود را نیز به پلیس لو داد و گفت: معمولا با دو دستگاه موتورسیکلت سرقت ها را انجام می دادیم. موتورسیکلت تک سرنشین به عنوان پوششی در اطراف حرکت می کرد و مراقب بود تا غافلگیر نشویم و موتورسیکلت دو نفره هم سرقت ها را انجام می داد اما سعی می کردیم بیشتر گوشی های آیفون را سرقت کنیم چون آن ها را گران تر می فروختیم. این سارق جوان ادامه داد: گوشی های آیفون را بین 5 تا 10 میلیون تومان و گوشی های هوشمند دیگر را 3 تا 5 میلیون به مالخران می فروختیم و با پول آن ها قماربازی می کردیم یا به خوشگذرانی می پرداختیم.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با توجه به اهمیت موضوع و ارتکاب ده ها فقره گوشی قاپی در این پرونده، مقام قضایی در دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 7 مشهد، دستورات ویژه ای را برای دستگیری دزدان فراری و بازرسی مخفیگاه آنان صادر کرد و بدین ترتیب عوامل انتظامی در حالی وارد مخفیگاه دزدان شدند که هیچ کدام از سارقان فراری در آن مکان حضور نداشتند اما یک دستگاه خودروی پژو 206 که قبلا نیز به دلیل سرقت گوشی تلفن توقیف شده بود، برای بررسی های بیشتر به مقر انتظامی انتقال یافت. هنوز تحقیقات پلیس در این باره ادامه داشت که تعداد دیگری از مال باختگان با حضور در کلانتری عضو باند سرقت های لاکچری را شناسایی کردند.
یکی از شاکیان گفت: در حالی که با گوشی تلفن مشغول صحبت بودم از اداره بیرون آمدم و به طرف خودروام در حاشیه خیابان حرکت کردم ولی ناگهان سرنشین یک دستگاه موتورسیکلت ضربه ای به سرم زد و هنگامی که گوشی تلفنم را می ربود، مقنعه ام را نیز کشید که پاره شد و من فقط توانستم رنگ قرمز موتورسیکلت و رینگ های اسپرت آن را به خاطر بسپارم!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: از سوی دیگر واکاوی پلیس درباره سارقان فراری این باند نیز نشان داد که یکی از آن ها پرونده ای به همین اتهام در شعبه 210 دادسرای عمومی دارد که دستورات ویژه ای برای پیگیری آن توسط قاضی بابایی صادر شده است. بنابراین دامنه تحقیقات افسران دایره تجسس کلانتری سناباد مشهد برای ریشه یابی پرونده و دستگیری دیگر افراد مرتبط با اعضای باند و مالخران گوشی های گران قیمت ، در حالی گسترده تر شد که بررسی های تخصصی نشان داد: شماره پلاک موتورسیکلت عامل سرقت های لاکچری دست نویس بوده و آن ها شماره تنه موتورسیکلت را هم با سنگ فرز مخدوش کرده اند تا هنگامی که در صحنه های سرقت آن را رها کردند توسط پلیس شناسایی نشود.

گاز گرفتگی در اقامتگاه زائران
بنابر گزارش آتش نشانی مشهد تعدادی از زائران که در یک منزل مسکونی اجاره ای اقامت داشتند به دلیل استنشاق گاز منوکسید کربن دچار گازگرفتگی شدند که به مراکز درمانی انتقال یافتند.
آتش سوزی در انبار الوار
آتش نشانان 10 ایستگاه مشهد برای خاموش کردن شعله های آتش در انبار بزرگ الوار عازم خیابان فدک شدند و از سرایت آتش به مناطق دیگر جلوگیری کردند. در این حادثه 40 تن چوب در آتش سوخت.
انفجار در مدرسه
در پی انفجاری که بر اثر نشت گاز در یکی از مدارس شهر ملایر رخ داد، خدمتکار این مدرسه دچار 60 درصد سوختگی شد. بنابر گزارش آتش نشانی ملایر در این حادثه آسیبی به دانش آموزان نرسید.
راننده بی  احتیاط  جان یک پاکبان را گرفت
توکلی-بی احتیاطی و بی توجهی  به جلو توسط راننده  خودروی سواری در زرند کرمان  مرگ پاکبان را رقم زد.به گفته  رئیس راهنمایی و رانندگی شهرستان زرند این حادثه صبح سه شنبه و در  هنگام  انجام کار برای یک خدماتی شهرداری زرند اتفاق افتاد که در این حادثه  پاکبان  ۴۰ ساله بر اثر برخورد یک سواری با وی به بیمارستان منتقل شد که بر اثر شدت جراحات واردشده جان خود را از دست داد.

دزدان موتورسوار با حمله به خودروی در حال حرکت، شیشه آن را شکستند تا کیف زن جوان را که پشت فرمان بود، سرقت کنند اما لحظاتی پس از این سرقت خشن، موتور آن ها در تصادف با خودروی مال باخته واژگون شد و حادثه مرگباری رقم خورد.این حادثه مدتی قبل در خیابان پاسداران رخ داد. دوجوان که سوار بر موتور بودند، با قمه به سمت یک خودروی پیکانتو که زن جوانی پشت فرمان آن بود، هجوم بردند. مردی که ترک موتور نشسته بود درحالی‌که خودرو در حال حرکت بود با قمه ضربه‌ای به شیشه خودرو زد و آن را شکست. او سپس کیف زن جوان را که روی صندلی جلو بود، برداشت و همدستش سرعت موتور را بیشتر کرد تا فرار کنند. این اما پایان ماجرا نبود؛ زن جوان که به‌شدت وحشت کرده بود با خودرو به موتور دزدان برخورد کرد و این اتفاق موجب واژگونی موتور شد.دقایقی از این اتفاق می‌گذشت که پلیس و اورژانس در محل حادثه حضور یافتند. یکی از سارقان موفق به فرار شده اما سارق دوم به‌دلیل شدت جراحات جانش را از دست داده بود. ماجرا به قاضی وحیدناصری، بازپرس ویژه قتل اطلاع داده شد و او دستور تحقیقات در این زمینه را صادر کرد. در ابتدا مأموران به تحقیق از زن جوان که راننده خودروی پیکانتو بود، پرداختند. وی توضیح داد: فرزندم در صندلی عقب نشسته بود و من در حال رانندگی بودم که ناگهان دو مرد موتورسوار به خودروام نزدیک شدند. مردی که ترک موتور نشسته بود قمه‌ای به من نشان داد و تهدیدم کرد که توقف کنم. من که وحشت کرده بودم به حرکت ادامه دادم. اما موتورسواران دست از سرم برنداشتند و به تعقیب من ادامه دادند تا این که یکی از آن ها با قمه‌ شیشه خودروام را شکست و کیفم را که روی صندلی شاگرد بود به سرقت برد.
وی ادامه داد: در آن شرایط دلهره عجیبی به جانم افتاده بود و می‌خواستم هرطور شده از دست آن ها فرار کنم چون می‌ترسیدم مبادا بلایی بر سر من یا فرزندم بیاورند. دزدان هنگام تعقیب ماشین من حتی لاستیک سمت شاگرد را هم پنچر کرده بودند و به سختی می‌توانستم رانندگی کنم و ناگهان با موتور دزدان برخورد کردم. موتور واژگون شد و همان لحظه خودروی پرایدی که در حال حرکت بود با دزدان برخورد کرد.وی گفت: من قصد آسیب رساندن به دزدان را نداشتم و می‌خواستم از دست آن ها فرار کنم که این اتفاق افتاد.زن جوان ادامه داد: پس از آن که موتور واژگون شد، راکب که به‌نظر می‌رسید آسیب جدی ندیده، از جایش بلند شد و بی‌آن که کیف مرا بردارد فرار کرد. دقایقی بعد و با حضور اورژانس مشخص شد که ترک‌نشین جانش را از دست داده است.پس از تحقیق از این زن، بازپرس جنایی دستور بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته‌ای را که در اطراف محل تصادف وجود داشت  صادر کرد. تصاویر و فیلم‌های به‌دست آمده، مهر تأیید بر اظهارات زن جوان و شاهدان می‌زد.در ادامه تحقیقات خانواده سارق جان باخته شناسایی شدند و مشخص شد که آن ها اهل پایتخت نیستند. والدین سارق فوت شده پس از حضور در دادسرای جنایی تهران به شکایت از زن جوان پرداختند و بیان کردند که وی موجب مرگ پسرشان شده است. آن ها توضیح دادند که پسرشان مدتی قبل برای کار از شهرستان به تهران آمده بود که این حادثه برایش رخ داد. از سوی دیگر با انجام تحقیقات بیشتر مشخص شد که سارق جان‌باخته، سابقه کیفری دارد و پیش از این به جرم کیف‌قاپی دستگیر و زندانی شده بود.
براساس این گزارش، بازپرس جنایی دستور تشکیل تیم کارشناسی داده تا علت این حادثه مرگبار و عمدی یا غیرعمدی بودن آن مشخص شود. از سوی دیگر جست‌وجو برای بازداشت همدست سارق فوت شده ادامه دارد.

روزی که فهمیدم پسری با دخترم رابطه پنهانی دارد سراسیمه به در منزلشان رفتم تا او را از این کار بازدارم اما تازه متوجه شدم که آن پسر از سوی خانواده اش طرد شده است و از طریق خلاف روزگارش را می گذراند اکنون نیز دخترم را به لانه کثیف کشانده و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 45 ساله که برای نجات دخترش از منجلاب مواد افیونی و تباهی، پلیس را تنها پناهگاه خود یافته بود در تشریح ماجرای «لانه کثیف» به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 22 سال قبل به خواستگاری جوانی پاسخ مثبت دادم که بسیار رفیق باز بود به همین دلیل هم خیلی زود به مواد مخدر آلوده شد و من در حالی از او طلاق گرفتم که دخترم در کلاس سوم دبستان تحصیل می کرد. آن زمان در تربت جام ساکن بودیم و من به ناچار بعد از جدایی از همسرم دست دخترم را گرفتم و به مشهد آمدم چرا که عاطفه مادری اجازه نمی داد سرپرستی جگرگوشه ام را به  مردی معتاد و بی مسئولیت بسپارم خلاصه من برای تامین مخارج زندگی در یک رستوران مشغول کار شدم و هدیه هم تا کلاس نهم درس خواند ولی بعد از آن با بیان این که به درس و مدرسه علاقه ای ندارد، ترک تحصیل کرد و به عنوان فروشنده وارد بازار کار شد. او شغل های متفاوتی را تجربه کرد تا این که در یک لوازم خرازی به فروشندگی مشغول شد. صاحب فروشگاه از همسایگان قدیمی خودمان بود و به همین دلیل من هم مخالفتی برای ادامه کار او نداشتم. حالا هر دونفرمان سرکار می رفتیم ولی دخترم در شیفت بعد از ظهر کار می کرد و صبح در خانه بود. یک روز هدیه با نگرانی به من گفت: پسر جوانی همواره به فروشگاه می رود و مزاحمش می شود. به دلیل این که فروشگاه لوازم خرازی نزدیک منزلمان بود از دخترم خواستم در صورت تکرار مزاحمت ها یک تک زنگ به من بزند. روز بعد هدیه با من تماس گرفت و من هم بی درنگ خودم را به محل کار هدیه رساندم و آن پسر جوان را تهدید کردم که اگر بار دیگر برای دخترم مزاحمت ایجاد کنی ماجرا را به پدر و برادرهای هدیه خواهم گفت و آن ها بلایی بر سرت می آورند که هیچ گاه فراموش نکنی چرا که دخترم نامزد دارد و این مزاحمت ها عواقب جبران ناپذیری خواهد داشت...
آن پسر جوان که خودش را «سلیمان» معرفی می کرد مدعی شد قصد ازدواج با هدیه را داشته و دیگر مزاحمتی برای او ایجاد نمی کند. خلاصه حدود سه ماه از سلیمان خبری نبود اما من آرام آرام متوجه تغییر رفتارهای دخترم شدم. برایم باورکردنی نبود او که هیچ گاه دیر به خانه نمی آمد اکنون هفته ای دو شب را در بیرون از منزل سپری می کند و پاسخ تلفن های مرا نیز نمی دهد. او ادعا می کرد شب را نزد یکی از دوستانش گذرانده است من هم که ادعاهایش را باور نمی کردم ماجرا را برای صاحبکارش بازگو کردم و از او کمک خواستم. نیمه شب روز بعد در حالی که هدیه به تماس هایم پاسخ نمی داد صاحبکارش او را به همراه پسر جوانی دیده بود که سوار بر موتورسیکلت از کنار پارک نزدیک منزلمان عبور کرده اند. با مشخصاتی که صاحبکار دخترم داد تازه فهمیدم آن جوان موتورسوار سلیمان است و پنهانی با دخترم ارتباط دارد اما هدیه اصرار داشت که صاحبکارش اشتباه کرده است و او با سلیمان ارتباطی ندارد ولی من با پرس و جو از همسایگان متوجه شدم که خانواده سلیمان نیز در همان محله زندگی می کنند. وقتی دیدم هدیه شب های زیادی را به خانه نمی آید نزد خانواده سلیمان رفتم اما خواهر او که در منزل بود مدعی شد، پدر و مادرم سلیمان را «عاق» کرده اند و از او خبری نداریم. در همین حال هدیه که متوجه حضور من در منزل پدر سلیمان شده بود بلافاصله با من تماس گرفت که در مسیر بازگشت به خانه است. از سوی دیگر من برای حفظ آبروی خودم فقط دخترم را نصیحت می کردم تا او را از این منجلاب نجات بدهم. در همین روزها سلیمان به در خانه ما آمد و هدیه را خواستگاری کرد اما من که می دانستم این ازدواج فرجامی ندارد به او گفتم باید به همراه خانواده اش به خواستگاری هدیه بیاید. چند روز بعد دخترم ساک بزرگی را به خانه آورد که درون آن تعداد زیادی بطری حاوی مشروبات الکلی بود وقتی فهمیدم آن ساک متعلق به سلیمان است دخترم را تهدید کردم که به پلیس گزارش می دهم. خلاصه روز بعد در حالی آن ساک را از خانه ام بیرون بردند که تازه متوجه شدم سلیمان نه تنها معتاد است و مواد مخدر توزیع می کند بلکه دخترم را نیز آلوده مواد افیونی کرده است. حالا هم هدیه مرا رها کرده و در لانه کثیف ومجردی سلیمان زندگی می کند. این درحالی است که سلیمان نه تنها هدیه را به منجلاب مواد افیونی کشانده بلکه ادعا می کند از او هیچ خبری ندارد. اکنون دخترم چند روز است که به تماس هایم نیز پاسخ نمی دهد و من با چشمانی اشکبار در انتظار او مستاصل مانده ام اما ای کاش ...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است تحقیقات پلیس برای بررسی ادعاهای این زن جوان و رهایی دختر 18 ساله از دام مواد افیونی با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی