صابر گل عنبری -فرهنگ، سینما، ادبیات و دینداری مصریها زبانزد است. مصر چرخ اخضری بود که خاک دیگر ممالک عرب را خضرا میکرد و علم و اندیشه از این کشور، به دنیای عرب سرریز میشد و بیهوده نگفتند که «مصر کتاب مینویسد و بیروت چاپ میکند و بغداد میخواند» اما امروز مصرِ صد میلیون نفری، گویی از بستان به زندان و از ایوان خوشی به بیابان درویشی افتاده و دیگر توان نوشتن ندارد و چندین دهه حکمرانی استبدادی، الیگارشی و توتالیتری، برگ مراد از درخت دولتش ریخته و خاک مذلّت بر سرش بیخته و به روزی افتاده است که مدارس علمایش مدروس و معالم فضلایش منکوس شده و نیازمند کمکهای مالی کشورهایی است که تا چندی قبل نامی از آنها نبود! اما شوربختانه حکمرانان مصر بدون التفات به کارهای مناهی که در این مرحله کرده و خارهای معاصی که در این مزرعه کشتهاند، طبل در زیر گلیم زده و هر از چندگاهی با اظهارات هورقلیایی و فرافکنانه نمک بر ناسور مردم میپاشند. محمد معیط وزیر دارایی مصر، یکی از آنانی است که دوات وزارتش را ادات اذیت اقتصاد مصر ساخته و با این وصف،به تازگی به جای تجویز نسخهای برای کنترل تورم افسار گسیخته (19 درصد) و عذرخواهی از مردم کشورش، خاک و نمک بیخته و گفته است که با وجود مشکلات و افزایش قیمتها اما خارجیان به پیشرفت ما حسادت میورزند! سخنان جناب وزیر دستمایه طنز و تمسخر مصریان بذلهگو شده است و موجی از طعنه و لیچار در فضای مجازی مصری و گاهی عربی به راه انداخته است. یکی پرسیده است: دقیقا دلیل این حسادت چیست؟ افت روزمره لیره؟!گرانی قیمتها؟!مالیات بالا؟!بیکاری؟! کمبود آب؟! زندانهای مملو از مخالفان؟! دیگری گفته است، معیط راست میگوید، چون در خیلی چیزها صاحب رکورد هستیم: در صدارت دزدان و وزارت فاسدان و این سبک حکمرانی! البته خردهای بر معیط نیست که این اواخر با اظهارات جنجالیاش خبرساز میشود. خود عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصر نیز که در سال 2013 با وعده ساخت مصری نو با کودتا به قدرت رسید، هر از چند گاهی افاضات مشابهی دارد و در تسکین آلام مصریها یک بار «همدلانه» میگوید که 10 سال است جز آب در یخچال منزلشان چیزی ندارد! و بار دیگر با تشبیه وضعیت کنونی کشورش به محاصره سه ساله پیامبر و یارانش در شعب ابی طالب، مردم را به صبر و «خوردن برگ درخت» دعوت میکند.این چنین است که حاکمان وقتی با مدیریت ناکارامد و فشل خود شرایط رقت بار تحملناپذیری را بر جامعه تحمیل میکنند، چنان فرافکنانه و البته ناشیانه زمین و زمان را در توجیه وضع بحرانی خودساخته و مسئولیتگریزی به هم میدوزند که هر چه بیشتر میگویند بیشتر عرض خود میبرند و بیشتر زحمت خلق میدارند.