قرن 21؛ دوران جهانگشایی مولوی
گفتوگوی خراسان با دکتر راشد محصل، استاد ادب فارسی درباره جاذبههای اندیشه و شعر مولانا در روز بزرگداشت او
الهه آرانیان- «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود». سخنش همچنان پس از هشتصد و اندی سال، نه تنها برای ما ایرانیان، بلکه برای تمام مردم جهان تازه است؛ که پیام صلح، دوستی، برادری و محبت در خود دارد. از این رو میتوان به قول استاد شفیعی کدکنی، قرن 21 را قرن جهانگشایی معنوی مولانا دانست؛ گواهِ روشن آن هم رکورد زدن فروش مثنوی و غزلیات شمس در آمریکاست. امروز هشتم مهرماه، سالروز بزرگداشت مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و عارف پرآوازه است.
درباره شعر مولانا و راز جهانی شدن آن با دکتر محمدرضا راشد محصل، استاد زبان و ادب فارسی دانشگاه فردوسی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
در ابتدا مختصری درباره زندگی و زمانه مولانا جلالالدین محمد بلخی توضیح دهید.
جلالالدین محمد بلخی فرزند سلطانالعلما مشهور به بهاءالدین است. تخلص مولانا در ابتدا «خموش» بوده و بعد از روبهرو شدن با شمس تبریزی، تخلص او در اشعار بهویژه در غزلیات، شمس تبریزی یا شمس الحق تبریزی شد. پدر او از مشایخ عرفا بود و مجلس تدریس و وعظ و فتوا را هم داشت، اما به دلیل رنجش از سلطان محمد خوارزمشاه، از بلخ به سمت آسیای صغیر حرکت کرد. در نیشابور عطار را دید و او درباره فرزندش آینده جالبی را پیشبینی کرد. خانواده مولانا مدتی را در دمشق گذراندند و بعد به قونیه رفتند و آنجا ساکن شدند. در قونیه، برهانالدین محقق ترمذی که شاگرد بهاءولد و از بزرگان عرفان بود، تربیت جلالالدین را برعهده گرفت. در سال 642 هجری قمری، شمس تبریزی به قونیه آمد و از آن تاریخ مولانای صاحب فتوا و تدریس، شیفته شمس شد و درس و فتوا را کنار گذاشت و به عرفان رو کرد. البته شیفتگی شمس و مولانا دوجانبه بود. به همان ترتیب که مولانا شمس را بزرگ میداشت، شمس هم مولانا را بزرگ میشمرد و میگفت در او صفات برجسته تجلی پیدا کردهاست.
اگر شمس تبریزی نبود، مولانا به چنین جایگاهی دست پیدا میکرد؟
مشکل بتوان گفت که میتوانست چنین جایگاهی را پیدا کند. مولانا صاحب فتوا و منبر بود و جزو مدرسان برجسته، ولی این مقامی را که در نتیجه مصاحبت با شمس پیدا کرد، در صورت عدم دیدار با او، به احتمال زیاد نمیداشت.
مولانا پیش از دیدار با شمس هم شعر میسرود؟
قطعاً چنین بودهاست. اگرچه عدهای میگویند مولانا قبل از شمس شعر نگفته، ولی این گفته نادرست است. در منابعی از مرحوم فروزانفر و عبدالباقی گولپینارلی(پژوهشگر اهل ترکیه) که دکتر سبحانی آن را ترجمه کرده، آمده که مولانا پیش از دیدار با شمس هم شعر میسرودهاست.
چهره مولانا در دیوان شمس چه تفاوتی با چهره او در مثنوی معنوی دارد؟
دیوان شمس سراسر شور و عشق است، در حالی که مثنوی مجموعهای از معارف عرفانی و بشری است؛ یک دایرهالمعارف کامل. دفتر اول تا ششم مثنوی در زمینههای مختلف سروده شده و آکنده از تمثیلهای بسیار جالب و جذاب است.
رازِ جهانی شدن شعر مولانا چیست؟
آنچه مولانا را نه تنها در ایران و قونیه، بلکه در جهان مشهور میکند، اشعار بیدارکننده و بیانیههای فکری پرارزش اوست که از خاطرههای جمعی، یعنی تمثیلها مایه میگیرد و در شعر تجلی پیدا کردهاست. شعر او ابعاد مختلفی دارد و از معارف بشری آکنده است. افراد در مطالعه غزلیات شمس یا مثنوی آنچه موردنظرشان است، میبینند. این است که مولانا را در دنیا مشهور کرده است.
مهمترین درس مولانا برای بشر امروز چیست؟
تسکین قلب و بیدارکردن ذهن بشر به معارف مختلف. همچنین آمادهکردن افراد برای پذیرش جوهره اصلی شعر غنایی که همان عشق است؛ عشقی که نماینده بازتابهای عاطفی انسانی در برابر زیبایی و کمال است. روح عظیم مولانا در افق اعلای عشق، در گونه عرفانی آن و در کلام تجلی پیدا میکند. توصیفات او سراسر کمالبخشی است. این کمالبخشی و مفاهیم انسانساز در مثنوی و دیوان به مولانا اعتبار داده و آثارش را ماندگار کردهاست.
درباره فهم آثار مولانا بهتر است از چه منابعی بهره بگیریم؟
به نظر من افراد ابتدا باید از تفکر و اندیشه خود کمک بگیرند و بعد از آن به آثاری که درباره مثنوی و دیوان نوشته شدهاست، مراجعه کنند؛ آثاری مانند کتابهای زندهیاد فروزانفر و دکتر شفیعیکدکنی. اما مهمتر از همه، تفکر خود افراد و آماده شدن ذهن آنها برای پذیرش عشقی است که از نظر مولانا داده حق است و از ازل تا به ابد جاری است. در عرفان آنچه بحث میشود ازلیت و ابدیت است. در دیوان شمس میخوانیم: «پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود/ از شراب لایزالی جان ما مخمور بود/ ما به بغداد جهان جان انا الحق میزدیم/ پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود/ پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد/ در خرابات حقایق عیش ما معمور بود». اینها همه سخن از عشقی ازلی میکند که تا ابد هم هست: «شاخ عشق اندر ابد دان بیخ عشق اندر ازل/ این شجر را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست».
نکته
رهبر انقلاب درباره مولوی به استاد مطهری چه گفتند؟
یک بخش مهمی از شعر آیینی ما میتواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود. و این هم یک دریای عظیمی است. شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک قدری دوردست بداند، مثنوی، مثنوی؛ که خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است. یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول ... ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیدهام همین است.
(بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان 1387/06/25)