گفتوگوی خراسان با دکتر قطبالدین صادقی، نویسنده و کارگردان درباره چالشها و ظرفیتهای نمایشی متون ادبی فارسی
تعداد بازدید : 25
تکرارحرفهای فردوسی اقتباس نیست
الهه آرانیان- اگر بخواهید چند فیلم یا مجموعه تلویزیونی فاخر ایرانی را که بر اساس آثار ادبی کلاسیک یا معاصر فارسی ساخته شدهاست، نام ببرید، حتماً به زحمت خواهید افتاد؛ چون تعداد آثار نمایشی ساخته شده با این مشخصات، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. شاید بگویید مشکل از آثار ادبی است که به راحتی به تصویر درنمیآیند، اما مگر نه اینکه سالانه چند اثر نمایشی بر اساس آثار ادبیِ خارجی تولید میشود و مخاطبان بسیاری را هم به خود جذب میکند؟ پس چرا در ایران عزم و همتی ملی برای ساخت آثار نمایشی بر اساس حجم وسیعِ متون کهن و معاصر ادبی وجود ندارد؟ چرا تا به حال بر اساس ظرفیتهای نمایشیِ کمنظیر شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی، آثار درخوری تولید نشده و آنچه هم اقتباس شده، بیشتر از آثارِ ادبی خارجی از جمله نمایش نامههای شکسپیر بودهاست؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها به سراغ دکتر قطبالدین صادقی، نویسنده، کارگردان، بازیگر، استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی رفتهایم؛ کسی که به شدت دغدغه نوشتن و ساخت آثاری بر اساس متون ادبی فارسی دارد و از جمله آثار نمایشیِ اقتباسی او، میتوان به «افشین و بودلف هر دو مردهاند»، «سیمرغ، سیمرغ»، «هفت خان رستم»، «یادگار زریران» و «بهرام چوبینه» اشاره کرد. در ادامه گفتوگوی ما را با دکتر صادقی میخوانید.
به نظر شما جای اقتباس از کدام آثار معروف ادبیات فارسی در سینما و تلویزیون ما خالی است؟
در سینما و تلویزیون ما بیشتر آثار بدنه و سرگرم کننده هستند که ارزش چندانی ندارند. معمولاً اقتباس از آثار کلاسیک است یا از رمانهای بزرگ معاصر. ما در ادبیات فارسی چند منبع بزرگ کلاسیک داریم؛ شاهنامه فردوسی، آثار نظامی گنجوی، مثنوی معنوی مولانا، آثار عطار نیشابوری و همینطور متون کهن تاریخی مانند تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشای جوینی. از اینها میشود اقتباس کرد. کمی ذوق و تکنیک میخواهد و مهمتر اینکه باید حرفی را پیدا کنید که حرف زمانه باشد و به گونهای بزنید که انگار واقعه از آنِ امروز است و مردم برای حل مشکلاتِ این زمانه و دوران از آن سود ببرند. اقتباس فقط نبش قبر و یک کار باستانشناسی نیست. اقتباس به معنی این است که شما در یک اثر کهن، روح و معنا و نفس تازهای بدمید و آن را به روز کنید.
پس اینکه عدهای در ساخت یک اثر اقتباسی کاملاً به اثر اولیه وفادار میمانند و واژه به واژه آن را میسازند، اشتباه است؟
واژه به واژه فایده و ارزشی ندارد. شما بهتر از فردوسی که نمیتوانید بگویید. او به بهترین شکل ممکن گفتهاست و تازه حرفی که او زده، حرف زمانه خودش است و معنای این داستانها قبل از او این نبوده. حالا هزار سال گذشته و در حد این هزار سال، چیزی به درک ما، جهانبینیمان، مشکلاتمان و... اضافه نشده؟ آیا جامعه ما عوض نشده؟ معادلات سیاسی عوض نشده؟ نمیشود چنین نگاه منجمدی را درباره انسان و آثار ادبی داشت. این است که اگر من الان بروم دنبال قصهای از گذشته، باید حرف زمانه خودم را بزنم.
برای این که ظرفیت آثار ادبیِ فارسی در اولویتِ اقتباس نمایشی قرار بگیرد، چه باید کرد؟
این کار شعور و آگاهی میخواهد. تزریق نمیشود کرد. کسی که اهل تئاتر و سینماست، باید فرهنگ ملیاش را بشناسد و دوست داشته باشد و تا نشناسد، دوست نخواهد داشت. دوست داشتن واقعی از شناخت واقعی میآید. وقتی نمیشناسد و از زیباییهایش بیخبر است، به زورِ دستورالعمل نمیتوان به او فهماند. در این صورت میشود یک کار سفارشیِ احمقانه و زورکی که ارزشی ندارد. میل به اقتباس و بازآفرینی باید از بُن جان و از عمق احساس و ژرفای اندیشۀ خالق اثر بجوشد.
خود شما مایل به اقتباس نمایشی از کدام اثر ادبی فارسی هستید که هنوز فرصتش را پیدا نکردهاید؟
من زورآزماییهایی کردهام با شاهنامه و مثنوی و آثار عطار و نظامی. چند نمایش نامه هم بر اساس تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشای جوینی نوشتهام. من با اینها ارتباط برقرار کرده و چیزهایی نوشتهام که حرف زمانه بوده و عیناً محتوای اولیه را تکرار نکردهاست. در چند سال اخیر بیتهای کردی یا چریکهها، یعنی افسانههای منظوم کردی را که خنیاگران میخواندند، جمع کردهام که حدود 450 تا میشود و بعضیهایشان ظرفیتهای دراماتیک حیرتانگیزی دارند. من یازده تا از اینها را تبدیل به نمایش کردهام و چند تای دیگر را هم قصد دارم به قالب نمایش نامه درآورم که به نظرم بسیار جذاب هستند.
هم اینک مشغول چه فعالیتی در حوزه ادبیات نمایشی هستید؟
در حال نگارش یک نمایش نامه هستم که یکی از قصه های کهن ادبیات کردهای ایزدی است؛ ادبیاتی که به فرهنگ ملیِ هزاران سال پیش برمیگردد.
برای این روزهای کرونایی مطالعه چه نوع آثاری را پیشنهاد میکنید؟
در درجه اول مطالعه آثار کلاسیک مانند شاهنامه و پنج گنج نظامی را توصیه میکنم. برای این که تا آثار کهن را نخوانید، ریشهها و ظرایف زبان فارسی را نمیشناسید. بعد از اینها، رمانها را پیشنهاد میکنم که هم به شما لذت میدهند و هم سرگرم کننده هستند و اوقات فراغت را پر میکنند.