نبی شریفی- «مارتا نوسبام» در کتاب «سلطنت ترس» نقل می کند: «لوتر کینگ همیشه میگفت که خشم ثمرۀ محدودی دارد و فقط به این درد میخورد که مردم بهجای آن که زانوی غم بغل بگیرند، به جنبش اعتراضی ما روی بیاورند. اما وقتی آمدند، خشم شان باید «تصفیه» و «هدایت» شود. منظور او این بود که مردم باید از میل به تاوانخواهی دست بکشند و روحِ اعتراض موجه را حفظ کنند.» موج تازه تظاهرات ضد نژادپرستی در آمریکا با ابراز خشم و ناراحتی مردم از قتل جورج فلوید در مینیاپولیس کلید خورده و حالا با قتل «ریشارد بروکس» در آتلانتا به اوج خود رسیده است. اکنون بهترین زمان برای چیدن میوه اعتراضات است. آن هم در شرایطی که شهروندان کشورهای مختلف از این پویش با تظاهرات و پایین کشیدن نمادهای نژادپرستی حمایت می کنند. طولانی شدن این اعتراضات در صورت ادامه یافتن تا ماههای آینده، رسیدن به نتیجه مطلوب را مشکل میسازد. اکنون به دو دلیل بهترین زمان برای مطالبه اصلاحات و نه اعتراضهای خیابانی در قالب «جان سیاهان مهم است» خواهد بود: الف) طی دوسال گذشته، تجربه اعتراضات خیابانی طولانی مدت در هنگ کنگ (بر سر قانون استرداد مجرمان هنگکنگی به چین) و فرانسه (که با گرانی بنزین آغاز و به بخش های دیگر کشیده شد) ثابت کرده طولانی شدن تظاهرات، بدون دستیابی به خواسته های مطلوب، دو آسیب را در پی دارد: اول کاهش انگیزه معترضان برای مشارکت در گذر زمان و دوم مقابله و سرکوب توسط دولت به دلیل اخلال در امور جاری کشور. البته روش سرکوب و مقابله در کشورهای مختلف با توجه به دموکراتیک یا اقتدارگرا بودن حکومتها متفاوت است. ب) دومین آسیبی که طولانی شدن اعتراضات اخیر آمریکا را تهدید می کند، نداشتن رهبر یا تیم هدایت کننده است. دهه ها از ترور «مارتین لوترکینگ» و مرگ «رزا پارکس» می گذرد. یکی از کاستی های بزرگ اعتراضات اخیر نبود رهبری است که این جریان را در راستای احقاق حقوق رنگینپوستان به پیش ببرد. حال سوال این است که این جنبش بدون انسجام میتواند به نتیجه دلخواه خود دست یابد؟ آیا خواسته معترضان تنها زنده ماندن است که حق بدیهی هر فردی است؟ خواسته آن ها فقط کاهش خشونت پلیس و برابری در برخورد با مجرمان است؟ به نظر نباید این جنبش را به حق زنده ماندن خلاصه کرد. چرا که زندگی کردن جامعه رنگین پوست به اندازه زنده ماندن شان مهم است. متوسط درآمد خانوارهای سیاهپوست حدود 60 درصد خانوارهای سفید پوست است. نرخ بیکاری نسبت به سفیدپوستان نیز دو برابر است.عاملی که فقر، حاشیه نشینی و نرخ بزهکاری را در جامعه سیاهپوست بالا برده است. همین عامل در کنار برخورد نژادپرستانه پلیس زندگی را برای سیاهپوستان دشوار کرده است. از جمله این که در صورت انجام جرمی مشابه، احتمال بازداشت یک سیاهپوست توسط پلیس 4 برابر یک سفید پوست است. از طرفی احتمال شلیک پلیس به مجرم سفید پوست به مراتب کمتر از یک رنگین پوست است. سندرز، نامزد دموکرات کناره گیری کرده از انتخابات ریاست جمهوری تنها فردی بود که با طرح شعار اصلاحات و فقرزدایی توانسته بود آرای سیاهپوستان را به صندوق خود بریزد. حالا پنج ماه مانده به انتخابات بایدن و حزب دموکرات این فرصت را دارند تا در راستای خواسته جامعه سیاهپوست قدم بردارند. در غیر این صورت نحوه برخورد ترامپ با اصلاحات سرنوشت دولت و آینده سیاسی وی را رقم میزند.