درسی که باید از پایمردی ثقةالاسلام آموخت
تعداد بازدید : 104
ایرانی مسلمان سند تسلیم امضا نمی کند
رضا محمدیان - میرزا علی ثقةالاسلام، در سال 1239 هجریشمسی در شهر تبریز دیده به جهان گشود. مقدمات علوم دینی را نزد پدر فرا گرفت و سپس برای تکمیل درس، به نجف اشرف رفت و از محضر علمای آن حوزه مقدس بهره برد. او پس از هشت سال و با اخذ درجه اجتهاد به تبریز بازگشت و پس از رحلت پدرش به رفع مسائل و مشکلات شرعی و اجتماعی مردم تبریز مشغول شد. در همین سالها بود که جنبش مشروطه آغاز و سیل آثار روشنفکران و صاحبنظران این حوزه به تبریز سرازیر شد.
آشنایی با تفکرات مشروطه خواهی
میرزاعلی با مطالعه آثار طالِبوف، مستشارالدوله و نیز روزنامههای فارسی اسلامبول و کلکته، با ماهیت مشروطه آشنا شد و به همراهی با آن پرداخت. اما با آغاز استبداد صغیر و واگذاری حکومت آذربایجان به عینالدوله، مستبد معروف، درگیری میان حکومت و مشروطهخواهان بالا گرفت و تلاشهای ثقةالاسلام برای مهار بحران بینتیجه ماند. در همین شرایط بود که روسیه تزاری، با هماهنگی و همکاری انگلیسیها و به بهانه حفاظت از اتباع خود در تبریز، نیروهایش را وارد آذربایجان کرد و رسماً قسمتهایی از خاک ایران را به اشغال نظامی خود درآورد.
عید حرام است
ثقةالاسلام که به هیچ عنوان حاکمیت اجنبی را بر ایران بر نمیتابید، فعالیتهای گستردهای را علیه حضور روسها آغاز کرد. او در یادداشتی که در آستانه عید نوروز نوشت، خطاب به مردم تبریز گفت:«چون قشون بیگانه در خانه داریم لذا عیدی برای ما نخواهد بود و از مردم درخواست میشود که به دید و بازدید نروند، .... زیرا که ملت عزادار است.» با اولتیماتوم روسها به دولت ایران و تعطیل شدن مجلس شورای ملی به خواست آنها و مساعدت ناصرالملک، نایبالسلطنه، روسها فعالیت خود را در آذربایجان گسترش دادند و تبریز را تهدید به اشغال کردند. ضیاءالدوله، کفیل حکومت ایران در آذربایجان، از میرزاعلی مشورت خواست و او در جملهای کوتاه چاره کار را معین کرد:«علیکنّ بالدفاع، چاره شما مبارزه و دفاع است».
بازداشت ثقةالاسلام
جنگی سخت و خونین میان متجاوزان و مبارزان تبریزی آغاز شد و با وجود مقاومت شدید مدافعان، به سبب کمبود تجهیزات نظامی قوای ایران، شهر به اشغال نیروهای روسیه تزاری درآمد. روسها ثقةالاسلام را دستگیر کردند و از او خواستند تا بر تقصیر مردم تبریز در آغاز کردن جنگ، گواهی دهد و به طور کتبی اقرار کند. آنها میرزاعلیاکبرخان، منشی سفارت را برای تهدید و تطمیع ثقةالاسلام به زندان فرستادند، اما او در پاسخ به این درخواست گفت:«میرزاعلی اکبرخان! تو که خود مسلمان و ایرانی هستی، چگونه میخواهی من سندی را امضا کنم و با آن دشمنان اسلام را بر کشور خود مسلط سازم؟» وقتی اشغالگران پایمردی و مقاومت میرزاعلی را دیدند، در دادگاهی فرمایشی او را به مرگ محکوم کردند و در روز عاشورای سال 1330 هجریقمری(6 آذر 1293 هجریشمسی)، او را به همراه هفت تن از مدافعان شهر، به دار آویختند و به شهادت رساندند.