هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است
این جا مدینه نیست نه این جا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
این جا برای عشق، شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد است
هرجا دلی شکست به این جا بیاورید
این جا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است
رضا عابدین زاده
***
آفتابا چه خبر؟
این همه راه آمده ای
که به این خاک غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سرِ راه ؟
مثلِ من پیر شده است ؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه! چرا می پرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهی است که او خاموش است
آشنایانِ زبانش رفته اند
ارغوان ویران است
هر دومان ویرانیم
هوشنگ ابتهاج
***
اگر صد گونه غم داری، چو نرگس
به روی زندگی لبخند! لبخند!
امید تازه را دَریاب و دُریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر
فریدون مشیری
***
ماجرای مرا پایانی نبود
اگر عطر تو
از صندلی بر نمیخاست
دستم را نمی گرفت
و به خیابانم نمیبرد
شمس لنگرودی