بازخوانی روند استخدام نخستین معلمان خارجی در ایران به مناسبت سالروز تأسیس «دارالفنون »
تعداد بازدید : 40
تعامل عزتمندانه «امیرکبیر» با نخبگان غربی
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
اعزام محصلان به اروپا، برای فراگیری علوم جدید، در دوران فتحعلیشاه قاجار آغاز شد؛ البته نه به واسطه تیزبینی و درایت او، بلکه به اهتمام فرزندش، عباسمیرزا نایبالسلطنه که نگاهش به آینده و تلاشش برای تمشیت امور، بسیار بهتر از پدر بود. با آغاز اعزام محصلان به اروپا، موضوعی که ذهن بسیاری از رجال و سیاستمداران وطن دوست را به خود جلب کرد، این بود که آیا امکان ایجاد مرکزی برای آموزش علوم نوین به جوانان ایران، در داخل کشور وجود دارد؟ این اقدام نیاز به برنامهریزی دقیق و اختصاص بودجه ویژه داشت و به اصطلاح، پر «دَنگ و فَنگ» بود؛ اما ایجاد چنین مرکزی در کشور، پیامدهای مثبت فراوانی داشت که نمیشد از آن ها صرفنظر کرد؛ اولاً، جوانانِ باهوشِ بیشتری میتوانستند از موهبت فراگیری علوم جدید برخوردار شوند؛ ثانیاً، دانشآموختگان مراکز علمی داخلی قادر بودند پس از مدتی، کشور را از حضور و فعالیت کارشناسان و مستشاران خارجی بینیاز کنند. با این حال، شرایط پیچیده پس از درگذشت عباس میرزا، مرگی که برخی از مورخان آن را مشکوک میدانند، باعث شد که برای مدتی، فکر ایجاد مرکز آموزش علوم نوین، در ایران کنار گذاشته شود و حتی در دوره صدارت قائم مقام فراهانی، در عهد محمدشاه قاجار نیز، اقدامی عملی برای تأسیس چنین مرکزی انجام نگیرد.
امیرکبیر چراغ را روشن کرد
با آغاز صدارت میرزاتقیخان امیرکبیر و شروع اصلاحات همهجانبه او برای خارج کردن ایران از شرایط نابه سامانی که در آن گرفتار شده بود، تأسیس مدرسهای برای آموزش دادن علوم نوین، در دستور کار متولیان امر قرار گرفت. امیر، به خوبی از نقش مدارس عالی در ایجاد تحول در جامعه باخبر بود. او در سفرش به سنپترزبورگ، پس از قتل گریبایدوف، از مدارس عالی دیدار کرد و دریافت که بهترین راه برای تجهیز ایران به علوم جدید، آوردن معلمان اروپایی به ایران و آموزش جوانان ایرانی در سرزمین مادری است. امیر دارالترجمهای داشت که مترجمان در آن، به صورت منظم، اخبار روزنامهها و مقالات علمی را برای او ترجمه میکردند. خود وی نیز گاه به افرادی سفارش ترجمه کتاب میداد، چنانکه از قاآنی شاعر خواست کتابی را درباره کشاورزی، از فرانسوی به فارسی ترجمه کند. احتمال دارد شاکله و ساختار نخستین مرکز آموزش عالی مدرن ایران طی همین مطالعات در ذهن امیرکبیر شکل گرفته باشد. او برای تعریف رشتههای مورد نیاز در مرکز آموزشی مد نظرش، دقت و حساسیت فراوانی داشت؛ امیر از آن دست مدیرانی نبود که پول بیتالمال را بیهوده خرج کند. او اعتقاد داشت که تعریف رشتههای آموزشی، باید در راستای نیازهای کشور باشد. به همین دلیل، افزون بر علوم نظامی، مانند پیادهنظام، فرماندهی و توپخانه، رشتههای مهندسی، ریاضیات، نقشهکشی، معدن شناسی، فیزیک، شیمی، داروسازی، پزشکی و جراحی، تاریخ، جغرافیا و زبانهای خارجی را هم برای تدریس در مدرسه جدید، ضروری میدانست. نگاهی به این تنوع رشته، نشان میدهد که امیر، بیش از فنون نظامی، به فکر گسترش و استفاده از علوم پایه و کاربردی بود. در هفت شعبه یا شاید دانشکدهای که او برای مدرسه پیشبینی کرده بود، رشتههای مختلف تدریس و گاه برخی علوم در چند شعبه آموزش داده میشد.
سنگ بنای دارالفنون در ارگ شاهی
سنگ بنای تأسیس مدرسه عالی جدید، در زمینی واقع در بخش شمالی ارگ شاهی تهران، جایی که پیش از آن سربازخانه بود، گذاشته شد. هنوز عنوانی برای مدرسه انتخاب نکرده بودند. امیرکبیر در برخی نامههایش از مدرسه در حال ساخت، با عنوان «نظامیه» یاد میکرد که یادگار مدارسی بود که توسط خواجه نظامالملک توسی تأسیس شد و در امر آموزش علوم و فنون دوران خود، شهرتی تمام داشت. توجه امیر به این موضوع نشان میدهد که او چه اندازه به بومیسازی و استفاده از داشتههای خودی، اصرار میورزیده است. مدتی بعد، از نام «دارالفنون» در مکاتبات استفاده شد و رسمیت یافت. میرزا رضای مهندس، یکی از محصلانی که در عهد عباس میرزا برای فراگیری معماری به اروپا اعزام شده بود، کار طراحی بنا را برعهده گرفت و محمدتقیخان، معمارباشی دولت، اجرا و ساخت بنا را مدیریت کرد. ساختمان دارالفنون در سال 1269 هـ.ق به پایان رسید. دور تا دور مدرسه، 50 کلاس و اتاق قرار داشت که ورودی هر کدام، با ایوانی زیبا و گچکاری شده مزین شده بود. درِ ورودی مدرسه، به خیابان «باب همایون» باز میشد. امیرکبیر که برای افتتاح مدرسه بیتابی میکرد، هر روز سری به محل احداث آن میزد و بر روند پیشرفت ساختمان، نظارت کامل داشت.
سیاست گذاری امیر برای استخدام معلم
با آغاز کار ساختمان مدرسه، امیرکبیر «مسیو جان داودخان» را برای استخدام معلم راهی اروپا کرد. تأکید امیر بر استخدام معلمانی از غیر ممالک روس و انگلیس بود. او میدانست که ورود اتباع این دولتها به مدرسه، به تدریج کار را از دست دولت ایران خارج و راه را برای نفوذ دوچندان بیگانگان، باز میکند. به همین دلیل، به نماینده خود دستور داد برای استخدام معلم، به سراغ کشورهای پروس و اتریش برود که در ایران منافعی ندارند. امیرکبیر در شوال 1266، طی فرمانی به «جان داودخان» نوشت: «شش معلم که کمال مهارت و وقوف را داشته باشند، از قرار ضرورت، معلم پیاده نظام یک نفر، معلم توپخانه یک نفر، معلم علم هندسه یک نفر، معلم علم معادن یک نفر، معلم حکمت و جراحی و تشریح یک نفر، معلم سوارهنظام یک نفر ... آن عالیجاه مأمور و مرخص است که به مملکت نمسا(اتریش) و پروس رفته، معلمهای مزبور را از قرار تفصیل فوق، تا مدت شش ماه سال اجیر کرده ... هر قراری که آن عالیجاه بدهد در نزد اولیای دولت ابد مدت مقبول و ممضی است.»
رؤیای ناتمام میرزاتقی خان
«جان داودخان» به اتریش و پروس رفت و معلمهای مورد نیاز را استخدام کرد. امیر در نامهای به او نوشت که «هر چه زودتر بیاید، دیر است!» حق با میرزاتقیخان بود؛ هنگامی که معلمان به تهران رسیدند، دیگر امیرکبیر صدراعظم شاه نبود. او مدتی بعد، در غربت و عزلت، در حمام فین کاشان، مظلومانه به شهادت رسید. مخبرالملک، نوه رضاقلیخان هدایت، درباره فرجام دارالفنون، پس از برکناری و شهادت امیرکبیر مینویسد: «قبل از اینکه معلمین وارد شوند، عذر آن وزیر بزرگ را خواستند و شاید میخواستند که درِ آن مدرسه را هم ببندند. ولی چون معلم خواسته و بنایی برپا شده بود، دیگر خجالت کشیدند آن را منهدم سازند.» به این ترتیب، دارالفنون به حیات خود ادامه داد و پایهای برای مدارس نوین بعدی شد؛ ولی نه بر آن روشی که میرزاتقیخان درصدد اجرای آن بود.
منابع:
امیرکبیر و ایران؛ فریدون آدمیت؛ انتشارات خوارزمی؛ 1362
زندگی میرزاتقی خان امیرکبیر؛ حسین مکی؛ انتشارات ایران؛ 1366
میرزاتقی خان امیرکبیر؛ عباس اقبال آشتیانی؛ انتشارات نگاه؛ 1392