آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت
دل تنگش سر گلچیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریادکشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
بس که اوضاع جهان درهم و ناموزون دید
قلم نسخ بر این خط چلیپا زد و رفت
دل خورشیدیاش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود به تنگام قفس
نالهای در غم مرغان هماوا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج
***
میرفت و گیسوان بلندش را
بر شانه میپراکند
شب را به دوش میبرد
همراه عطر عنبر و سارا
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام، مثل زمزمه آب، میگذشت
با اختران به نجوا
همراه گیسوان بلندش
خاموش، مثل زیر و بم خواب، میگذشت
پشت دریچهها
چشم جهانیان به تماشا
میرفت با شکوهتر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ روشن فردا
یلدا
فریدون مشیری
***
این پاییز
به اعتبار گرمی دست هایت
دنباله رو بهار می شود
حالا می بینی
درخت ها به یلدا نرسیده
شکوفه می دهندنیلوفر ثانی
***
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ ِقشنگ از کف ِدنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد......
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِیلدا برود؟
یغما گلرویی
***
و از میان شب ها
آن که تنهایی اش را
دیرتر به صبح تحویل داد
یلدا نام گرفت...رویا فخاریان
***
منجم ها نمی بینند زیر روسری ها را
و گرنه موی تو
ده سانت طولانی تر از یلداست
احسان پرسا
***
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهای است ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
عبید زاکانی