سیدخلیل سجادپور- مرد 36 ساله ای که همسر و دختر کوچکش را به طرز فجیعی به قتل رسانده است صبح روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی، ضمن اعتراف صریح به دو جنایت هولناک در حضور بازپرس ویژه جرایم خاص گفت: دختر کوچکم را با کلنگ کشتم تا به هوش نیاید و ماجرای قتل مادرش را برای اقوام بازگو کند! می خواستم راز این جنایت را پنهان کنم...
به گزارش اختصاصی خراسان، متهم این پرونده جنایی که توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به حوزه 4 قضایی مشهد هدایت شده بود مقابل قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان و بازپرس ویژه جرایم خاص مشهد) قرار گرفت تا به سوالات تخصصی و قضایی درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک پاسخ دهد.
عباس، متهم 36 ساله این پرونده پس از تفهیم اتهام دو فقره قتل عمدی همسر و دخترش از سوی قاضی حسینی در دفاع از خود گفت: قبول دارم، نمی دانم چطور شد این اتفاق افتاد، 13 سال من حتی تو به آن ها نگفتم، همیشه به همسر و فرزندانم احترام می گذاشتم، صبح جمعه 96.4.9 تا ساعت 7 غروب منزل خواهر زاده ام بودیم از منزل آن ها که خارج شدیم دخترم نرگس گفت برویم منزل باباجان (پدر خانمم) چون دیابت داشت همیشه به حرف او گوش می کردم، لذا به اتفاق همسر و دو فرزندم نرگس و محمد (به ترتیب 9 و 5 ساله) با خودروی پرایدم به منزل پدر همسرم رفتیم ، حدودا تا ساعت 23:30 آن جا بودیم، بعد به منزل برگشتیم، محمد داخل خودرو خوابش برده بود او را در اتاق خواب گذاشتم و مشغول تماشای تلویزیون شدم. همسرم در حالت خواب و بیداری بود و عقربه های ساعت 12:30 نیمه شب را نشان می داد، نرگس بیدار بود رفت از داخل یخچال شربت آلبالو بردارد، مادرش متوجه شد، چون دیابت داشت لیوان شربت را از دست او گرفت و با دخترم دعوا کرد، من عصبانی شدم چون در مسیر هم از من کیک خواسته بود و من به خاطر دیابتش برایش نخریدم ، وقتی همسرم با او سروصدا کرد یک لحظه اعصابم به هم ریخت، دخترم لیوان شربت را در ظرفشویی ریخت، با همسرم جروبحث کردم و او را از آشپزخانه به سمت پذیرایی هل دادم. دخترم نرگس پای مرا چسبید و فکر کرد می خواهم مادرش را کتک بزنم!!
مگر قبلا با همسرتان درگیر شده بودید که دخترتان فکر کرد قصد کتک کاری او را دارید؟
به شما گفتم هیچ برخوردی با خانواده ام نداشتم حتی به آن ها تو نگفته بودم آن شب خیلی اصرار کردم که منزل پدر خانمم بخوابند تا فردا که از سرکار آمدم آن ها را به منزلمان ببرم ولی همسرم قبول نکرد و گفت خانه کار دارد!
چرا اصرار کردید منزل پدرخانمتان بمانند؟
چون دخترم دوست داشت آن جا بمانند وقتی بچه ها منزل پدر خانمم می رفتند خیلی به آن ها خوش می گذشت، خودم هم خسته بودم، می خواستم بخوابم و از همان جا سرکار بروم ولی هرچه اصرار کردم همسرم قبول نکرد.
شخص دیگری در منزلتان حضور نداشت؟
خیر . من و خانواده ام تنها بودیم.
تاکنون با کسی درگیر شده اید؟
هیچ گونه سابقه ای ندارم و با کسی اصلا دعوا نکرده ام.
سابقه بیماری روانی یا بستری در بیمارستان ندارید؟
هیچ گونه بیماری ندارم.
آن شب چیزی مصرف کرده بودید؟
اصلا چیزی مصرف نکرده بودم یعنی اهل چیزی نیستم فقط گاهی وقتی برای تفریح بیرون می رفتیم قلیان میکشیدم ولی آن شب حتی قلیان هم نکشیدم چون روز منزل خواهرزاده و شب منزل مادر خانمم بودیم.
اختلافی با خانواده همسرتان نداشتید؟
اصلا، با آنها خیلی خوب بودم، رابطه خوبی داشتیم در هفته دو تا سه بار منزل آن ها می رفتیم.
آن شب چه اتفاقی افتاد؟
همان طور که گفتم وقتی به سمت همسرم رفتم، نرگس پای مرا چسبید و گفت با مامان دعوا نکن! من دست نرگس را از پایم جدا کردم هل دادم، یک لحظه دیدم سر دخترم به چهارچوب در خورد و گفت آخ!! چیزی دیگری نگفت، بلند نشد، چشم های او باز بود، هرچه صدا زدم جواب نداد، همسرم سروصدا می کرد، من هرچه نرگس را تکان دادم، عکس العملی نشان نداد، همسرم میگفت بچه را کشتی! من ناراحت شدم موهای او را گرفتم و سرش را محکم به لبه پنجره زدم دیدم بیهوش شد و افتاد، میخواستم فرار کنم، آمدم بیرون داخل کوچه را نگاه کردم کسی نبود، برگشتم داخل حیاط تیشه کلنگی مانندی آن جا بود ، برداشتم، مجدد انداختم، وارد منزل شدم دیدم هنوز محمد خواب است ولی همسر و دخترم افتاده اند.
آیا نفس می کشیدند؟
دخترم نرگس نفس نمی کشید فکر می کنم همان لحظهای که سرش به چهارچوب برخورد کرد فوت کرد ولی همسرم بیهوش بود نفس می کشید و تکان می خورد.
چگونه متوجه شدید نرگس نفس نمی کشد؟
گوشم را روی سینه اش گذاشتم دیدم نفس نمی کشد.
آیا از سروصورت دختر و همسرتان خون می آمد؟
از سر همسرم خون می آمد ولی سر نرگس را متوجه نشدم .
به چه انگیزه ای همسر و دخترتان را به قتل رساندید؟
انگیزه خاصی نداشتم یک لحظه اتفاق افتاد.
چرا بیمارستان نبردید؟
ترسیدم گفتم خوب نمی شوند!!
با تیشه چند ضربه به آن ها زدید؟
دیدم همسرم خیلی زجر می کشد با تیشه دو ضربه به پشت سرش زدم! دو ضربه هم به سر دخترم زدم با خودم گفتم شاید بیهوش باشد بعد به هوش بیاید و جریان را به اقوام بگوید!!
بعد از ارتکاب قتل چه کار کردید؟
نیم ساعتی نشسته بودم و فکر می کردم بعد هر دو جسد را داخل پلاستیک زباله بزرگ قرار دادم و دور آن پتو پیچیدم و داخل حمام گذاشتم، تا صبح داخل منزل بودم خوابم نمی برد، صبح ساعت 7:30 پسرم محمد را منزل مادر خانمم بردم وگفتم من می روم سرکار، طاهره با نرگس درمانگاه رفتهاند!!
محمد از شما سوال نکرد خواهر و مادرش کجا هستند؟
خواب آلود بود که او را داخل خودرو گذاشتم .
اجساد را چگونه منتقل کردید؟
صبح روز بعد وقتی به منزل رفتم تنها بودم، خودرو را کنار در منزل پارک کردم اول جسد همسرم را آوردم بین صندلی عقب و جلو (زیرپایی) قرار دادم و جسد دخترم را روی صندلی عقب گذاشتم و به سمت سرکارده رفتم.
چرا سمت سد کارده رفتید؟
چون قبلا دربستی مسافر برده بودم کنار زمین های کشاورزی شیار را دیدم، اجساد را داخل همان شیار انداختم و مقدار کمی خاک ریختم، زیاد خاک نریختم.
برای چه در پلیس آگاهی اعلام مفقودی کردید؟
برای این که کسی به من شک نکند
درباره قتل ها به کسی چیزی نگفتید؟
اصلا به کسی نگفتم، اکنون عذاب وجدان گرفته ام نمیدانم چطور شد یک لحظه شیطان گولم زد و این اتفاق افتاد.
آلت قتاله (تیشه) را کجا انداختید؟
در مسیر جاده کلات از خودرو بیرون انداختم.
گزارش خراسان حاکی است: متهم این پرونده جنایی پس از پاسخ به سوالات «قاضی سید جواد حسینی» و با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا بررسی های بیشتری درباره برخی زوایای تاریک این پرونده صورت گیرد.
سابقه خبر
یازدهم تیرماه گذشته مرد 36 ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن همسر 32 و دختر 9 ساله اش خبر داد و بدین ترتیب تحقیقات پلیس با دستور سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در این باره آغاز شد تا این که ساعت یک بامداد نهم مرداد استخوان هایی از بقایای جسد یک زن و دختر در نزدیکی سد کارده مشهد کشف شد و این گونه کارآگاهان با راهنمایی های مقام قضایی به مرد 36 ساله که عباس نام دارد مظنون شدند و از او بازجویی کردند که در نهایت این مرد به قتل همسر و فرزندش اعتراف کرد. مشروح ماجرای این جنایت هولناک روز گذشته در صفحه حوادث خراسان به چاپ رسید.